مجتهد جاویدالاثر آیت الله صدوق گلپایگانی؛ شهیدِ اول نهضت امام (ره)

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهارم آبان 1340 روز عروج خونین مهاجری از قبیله ایمان و جهاد و اجتهاد است. بزرگمردی که پیشتاز و پیشرو مبارزه و مجاهدت مخلصانه و مبتنی بر ایمان دینی و معرفت اصیل و ناب شیعی و روح جهادی در سالهای اوج اختناق رژیم طاغوت بود. او با بینش مکتبی عمیق خود، پرچم قیام را در زمانی برافراشت که رژیم پس از کودتای 28 مرداد 32 موفق به سرکوب همه جریانهای سیاسی معترض و حذف و مهار همه مخالفان عمده خود شده و جو رعب و وحشت را در همه کشور حاکم ساخته و با تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و با کمک هزاران مستشار نظامی آمریکایی در ایران، دورنمای فعالیت سیاسی را حتی با التزام به قانون اساسی و قبول اصل سلطنت، تیره و تار ساخته بود.
عالم دین باور و مبارز شهید «آیت الله محمد صادق صدوق» به یقین، شهید اول این انقلاب است. او صادق کاروان اجتهاد است و صدوق قبیله جهاد و اولین سفیر شهید نهضت بزرگ امام (ره) که جان خود را نثار این جنبش تاریخی عالمان شیعه کرد و طلیعه طلعت شمس بیداری در ظلمت خفقان و خشونت خودسران و خودکامگان تاجدار و تخت نشین شد. سرانجام توسط ساواک دستگير و به زندان قصر تهران منتقل و در روز چهارم آبان 1340 زير شكنجه رژيم ستمشاهي به فيض رفيع شهادت نايل شد. این شهید همچنان گمنام و بی مزار و بی پیکر، شاید نخستین شهید جاویدالاثر تاریخ انقلاب هم هست که پس از شهادت غریبانه و مظلومانه زیر شکنجه دژخیمان طاغوت، تاکنون هیچ اثری از محل دفن او پیدا نگشته و همچنان در پناه مادر شهیدان غریب عالم، حضرت زهرای مرضیه (س) مخفی و مستور مانده است.
حلقه وصل «جهاد» و «اجتهاد»
پدرش روحانی عالیقدر مرحوم حاج شیخ «فرج الله تیکنی » که در علم و عمل، به ویژه تقوا، زبان زد خاص و عام بود. مادری پرهیزکار و اهل درایت داشت. پدرش می گفت: «علاقه دارم همه فرزندانم خدمت گزار دین و امام زمان (ع) باشند.» او به خواست پدر، راه حوزه و تلمذ علم و معارف دین را برگزید. تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را در محضر آیت الله محمدی گلپایگانی گذراند و بعد از چندی به حوزه علمیه اراک عزیمت و پس از تأسیس حوزه علمیه در قم، به این شهر مقدس نقل مکان کرد و سال های متمادی در محضراساتید بزرگ به فراگیری علوم مختلف حوزوی پرداخت. به علت هوش و استعداد و جدیت خدادادی که داشت خیلی زود به درجات شامخ علمی نائل گردید. «سیدعطاءالله زینالدین» از دوستان صدوق گلپایگانی درباره حضور او در درس حضرت امامخمینی (ره) میگوید: «من همراه با شهید صدوق، حاجآقا مصطفی خمینی پسر بزرگ امام (ره)، آیتاله شیخ جعفر سبحانی و دیگران در درس آیتاللهالعظمی بروجردی(ره)، امامخمینی(ره)، آیتالله محقق داماد(ره) و آیتاللهالعظمی گلپایگانی (ره) شرکت میکردیم. هفت سال در درس اصول امامخمینی، ده سال در درس آیتاللهالعظمی گلپایگانی، ده سال در درس آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی و دیگر علمای آن زمان همراه با شهید صدوق بودم. ایشان در درس همۀ علما از مستشکلان و افراد اهل بحث و تنقید و نظر بود. روحانی فاضل و با اندیشهای بود».
همزمان با تحصیل، به تدریس در حوزه علمیه قم نیز میپرداخت و از جمله درس اصول را تدریس میکرد و جمع زیادی از طلاب در درسهای او شرکت میکردند. همچنین کتابخانه شخصی او محل رجوع طلاب علوم دینی بود. محمدصادق صدوق در منطقه آمل در مازندران به تبلیغ دین میپرداخت و مدت سیزده سال به آن منطقه تردد داشت. او از همان بدو تحصیل و تلمذ علم، شروع به روشنگری و افشای ماهیت ظالمانه رژیم ستمشاهی کرد و با سخنرانیهای پرشور و آگاهی بخش خود، مبلغ و مفسر اسلام انقلابی اصیل گردید.

پدر میگفت: «فقط حاج آقا روح الله خمینی»!
به نقل از مرحوم دکتر «محمدباقر صدوق» فرزند این عالم و شهید بزرگ: «ایشان از شاگردان ممتاز امام بود که پس از رحلت آیت الله بروجردی در جواب همه که به چه کسی مراجعه کنیم تنها این پاسخ را می داد: فقط حاج آقا روح الله خمینی! من خودم بارها این را از زبان پدرم شنیدم. در زمانی که کسی جرئت بردن نام امام را نداشت ایشان با شجاعتی باورنکردنی و مثال زدنی، رساله های عملیه امام را مخفیانه بین مردم و طلاب و شاگردان خودشان توزیع می کردند و می گفتند: از آقای خمینی شجاعتر و اعلم تر برای امر مرجعیت شیعیان نداریم.»
جلودار تبلیغ مقام امام در موج مخالفت و اعتراض «خودی»ها!
بانو «بتول صدوق» فرزند شهید نیز روایتی دلرد درخصوص پیشتازی و جلوداری این روحانی شهید در تبلیغ جایگاه علمی و سیاسی حضرت امام: «پدرم معتقد بودند که تنها حاج آقا روح الله باید پیشنماز مسجد اعظم قم باشند و این در زمان و شرایطی بود که امام مخالفان زیادی داشت که نمی خواستند ایشان مطرح باشد. ایشان در این موج مخالفت و اعتراض این افراد ظاهرا خودی بود که با غربت تمام خود را مکلف به ادای این تکلیف الهی دانسته و با همه وجود خود را وقف این هدف کرده بود که نام و مقام امام را مطرح و معرفی و تبلیغ و تبیین کند.»
مبارزه، زندان و شکنجه، پیش از شروع نهضت روحانیت
به روایت آیت الله «محسنی گرکانی» از همدرسان و دوستان شهید، او از همان دوره طلبگی و درک محضر مرحوم بروجردی زعیم حوزه، مبارزه و اعتراضات علنی خود به رژیم ستمشاهی را آغاز کرد: «در آن ایام خفقان که هیچکس جرئت نمیکرد علیه شاه مطلبی بگوید، ایشان بدون ترس حرفش را میزد. در کلاس درس آیتاللهالعظمی بروجردی(ره) اشکال میگرفت و علیه طاغوت سخن میگفت. خاطرم هست در یکی از همین کلاسها به طاغوت اعتراض کرد و آیتالله بروجردی خطاب به ایشان دستور آرامش داد و گفت که نگران نباشید؛ خداوند ما را پیروز میکند و شما هم عاقبت به خیر میشوید». او بارها در دوره حیات آیتالله بروجردی دستگیر و زندانی شد، ولی با وساطت آن مرجع متنفذ، از حبس رهایی یافت. پس از رحلت آیتالله بروجردی، امامخمینی را بهعنوان مرجع تقلید اعلم به مردم معرفی کرد و در یکی از سخنرانیهایش در مسجد اعظم، مردم را به تقلید از ایشان ارجاع داد و اعلام کرد تنها کسی که پس از آیتالله بروجردی میتواند به اوضاع حوزههای علمیه سروسامان بدهد، امامخمینی است. این فعالیتها و انتقادهایش از حکومت پهلوی باعث شد تا در سال ۱۳۴۰ در قم دستگیر و در زندانی انفرادی محبوس شود. مدتی بعد به زندان قصر تهران انتقال داده شد و تحت شکنجه قرار گرفت.
دیگر شما را نخواهم دید! برایم دعا کنید...
سرانجام پس از رحلت زعیم حوزه حضرت آیت الله بروجردی و تلاش پیگیر محمدصادق صدوق برای دعوت همگان به تقلید از حاج آقا روح الله بعنوان مجتهد و مرجع اعلم و تشریح مباحث فقهی ایشان برای عموم، ماموران ایشان را دستگیر و ابتدا به زندان قم و سپس به زندان قصر منتقل کردند. در آنجا تحت فشار و شکنجه های وحشیانه ساواک قرار گرفت. بستگان شهید نقل کرده اند که در آخرین ملاقات با خانواده، ایشان آنان را مخاطب ساخته و می گویند: «دیگر من شما را نخواهم دید. برایم دعا کنید چون هیچکس را ندارم که از من حمایت و پشتیبانی کند.»

شهیدی که خونش سرمطلع سپیده قیام شد
و کمتر از چندماه پس از آخرین دستگیری و انتقال به زندان، این شهید بزرگوار در روز چهارم آبان 1340 در سن 37 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت و خونش سرمطلع و آغازگر سپیده سحر قیام امام (ره) و طلیعه نهضت بزرگ روحانیت شد که در 15 خرداد 42 به ظهور رسید و مبداء تحولات بزرگ تاریخی و گشایشگر راه زوال و سقوط نظام طاغوتی و مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران شد. رژیم ستمشاهی اجازه برگزاری مراسم تشییع و تدفین و ختم و ترحیم برای این عالم شهید را نیز نداد و پیکرش غریبانه و بی هیچ نشان و مزاری دور از چشم خانواده و همگان در جایی ناشناس دفن شد که تا امروز هم نشانی از آن پیدا نیست.
«شهید اول» به روایت «رهبر»
مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت این شهید عالیمقام و غریب فرمودند: «از جمله شهدای برجسته گلپایگان، روحانی شهید مرحوم صدوق است که خصوصیات برجستهای همچون خدمت به مردم و مقابله با رژیم طاغوت درباره ایشان در این جلسه نقل شد. جان انسان در نهایت از بین خواهد رفت اما کار شهدا، کاری بسیار باارزش و زیرکانه است که با شهادت یعنی یک مرگ تاجرانه و حسابگرانه، در یک معامله پرسود، جان از بینرفتنی خود را با خداوند معامله میکنند و در ازای آن، پاداش بهشت را میگیرند.»
انتهای گزارش/ز