تمامِ میهنی ای پیکرِ دو نیم شده!

به گزارش نوید شاهد، اول آبان 1359 در آغاز دومین ماه از شروع جنگ تحمیلی و تجاوز گرگان درنده و خونریز بعثی به خاک مقدس میهنمان، شهیدی غریب در اسارت و دور از وطن، بجرم دفاع از حریم حرمی پاک به نام ایران و شجاعت و شهامت در انجام ماموریتهای عملیاتی و ضربه زدن به زیرساختها و تاسیسات دشمن، به فجیعترین و وحشیانه ترین شکل ممکن با دستور شخص «صدام حسین»، به شهادت رسید که به شهادت همه اطرافیان، همرزمان و نیز اساتید برجسته دانشگاههای نظامی و خلبانی آمریکا، یکی از نوابغ مسلم پرواز نه تنها در ایران که در همه جهان بوده است. امیر سرافراز ارتش اسلام و ایران، سرلشکر خلبان شهید «سیدعلی اقبالی دوگاهه» خدمت به وطن و رزم در میدان آتش و خون و خطر را به ماندن در بزرگترین دانشکدهها و پایگاههای آمریکایی و داشتن بالاترین جایگاه استادی در آنجا ترجیح داد و برگشت تا پیکر پاره پاره و دو نیم شدهاش، پرچم خونین و بلندی باشد بر قله استقامت و رشادت و حماسه آفرینی این ملت که اگر چیزی جز این اسطورههای زنده و حقیقی را نداشت، برای بالیدنش به همه تاریخ کفایت میکرد. او یکی از تاریخسازان عملیات ماندگار «کمان 99» بود که هیمنه رژیم بعث را در اولین ساعات و در اولین روز جنگ تحمیل شده به ایران، شکست و ضربهای در نهایت کوبندگی به سازمان رزم متجاوز وارد آورد و ماشین جنگی و ساختار اقتصادی دشمن را تا مدتها فلج و زمینگیر کرد. شدت خشم و کینه و انتقام شخص دیکتاتور عراق هم در دستور شکنجه و بهشهادت رساندن این خلبان شجاع و فداکار ایرانی با آن قساوت باورنکردنی و در نهایت وحشیگری و سبعیت، برخاسته از عمق خسارتی بود که در جریان این عملیات، متحمل شده بود و تمام ادعاها و طرح و نقشههای سردار مفلوک و متوهم قادسیه برای فتح سه روزه تهران و اشغال کامل ایران، با همین عملیات پرحماسه، دود شد و به هوا رفت و جهان پشتیبانی کننده از متجاوز را به خضوع در برابر اراده و استواری این ملت واداشت.

جوانترین سرگرد تاریخ نیروی هوایی ایران و دانشجوی نخبه و نابغهای که از پذیرش حضور در نیروی هوایی آمریکا سرباز زد تا مدافع و شهید بیمزار وطن باشد، یکی از این اسوههای پایداری بود. او در ۲۵ سالگی استاد خلبان جنگنده F-۵ و در ۲۷ سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد و نامدارانی یگانه چون شهیدان سرلشکر خلبان «عباس بابایی» و سرلشکر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان تحت آموزش او بودند. کسی که با اقداماتش اکثر تلنبه خانهها و نیروگاههای برق عراق را از کار انداخته بود و طرحهای عملیاتیاش باعث شده بود صادرات ۳۵۰ میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد. همین بود که شخص صدام حسین را به چنان واکنش جنون آمیزی واداشت تا درس عبرتی برای همه خلبانان جانبرکف و غیرتمند ایرانی باشد و عاقبت او را مایه رعب و وحشت دیگران سازد اما ناخواسته او را با این پایان، نقطه آغازی دیگر کرد برای قافله عاشقان پرواز...

رتبه اول، بین بیش از 400 خلبان از سراسر جهان
سید علی اقبالی دوگاهه هفتم مهرماه ۱۳۲۸ در محله دوگاهه پایینبازار رودبار در خانواده مذهبی و متدین به دنیا آمد. پدرش «سیدحجت اقبالی دوگاهه» ضمن اینکه کشاورز بود و زیتونکاری داشت، از مداحان بنام اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و تا پایان عمر جزء ثناگویان امام حسین(ع) بود. علی در چنین خانوادهای پرورش یافت و جوانی فکور، کمحرف، پاک، مؤمن، با استعداد، فعال و پرجنب و جوش بود. پس از گذراندن دوران کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان امیرکبیر به ادامه تحصیل پرداخت و توانست از این دبیرستان مدرک تحصیلی دیپلم را اخذ کند.

در 13 آذرماه 1346 به استخدام نیروی هوایی درآمد و پس از طی آموزشهای نظامی و موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارتهای فنی و تخصصی، انجام دورههای پرواز و پرواز مقدماتی با هواپیمای پاپ و اف-33 در دانشکده پرواز در 25 مرداد 1347 برای تکمیل دوره خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته جت شکاری به همراه دو نفر از دانشجویان به «پایگاه هوایی ویلیامز» شهر فنیکس در ایالت آریزونای آمریکا اعزام شد.

تكميل دوره خلبانی را به مدت ۲۲۰ ساعت در این پایگاه به پايان رساند و رتبه نخست در بين بيش از ۴۰۰ دانشجوی خلبانی از كشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه اين پايگاه را از آن خود کرد.

رکوردداری که در آمریکا «سلطان پرواز» لقب گرفت
امتيازات خلبانی كه او در پايگاه ويليامز آمريكا بدست آورد، شامل ركوردهايی بود كه تا آن زمان هرگز در آن پايگاه هوايی ثبت نشده بود. بطوری كه تمامی اساتيد پرواز هواپيماهای جنگی آمريكا را شگفت زده کرد. از همین جهت همه به او لقب «سلطان پرواز» را داده بودند.

قهرمان قهرمانان، مقام اول خلبانان ایران
در سال 1348 آموزشهای تاكتيكی هواپيمای شكاری اف5 را به سرعت گذراند و به عنوان افسرخلبان جنگنده شكاری تاكتيكی اف5 تايگر در گردان 43 شكاری، فعاليت های پروازی خود را در پايگاه هوايی دزفول آغاز كرد. در سال 1351 در رقابتی که بين خلبانان تمام پايگاهها در پايگاه دزفول برگزار شد، حائز مقام اول در بين تمامی خلبانان ایران شد و به عنوان قهرمان قهرمانان معرفی شد در سال ۱۳۵۳ جهت گذراندن دوره كارشناسی تفسير عكس های هوايی و مديريت اطلاعات و عمليات هوايی مجددا به امريكا اعزام گرديد. او با وجود اصرارها، دعوت ها و درخواستهای متعدد برای ماندن در آمریکا و تدریس و فعالیت در پایگاه نظامی آریزونا و مناطق دیگر، حاضر به ترک وطن نشد و پس از اتمام دوره، برای خدمت به کشور و مردمش به ایران مراجعت کرد و پس از بازگشت، در پايگاههای هوايی بوشهر و تبريز به خدمت پرداخت.

در سال 1354 ازدواج كرد كه ثمره آن فرزندی پسر به نام افشین بود كه هم اكنون از پزشكان خوب و شایسته كشور است. براساس مدارك موجود در پرونده پرسنلی اين امیر شهيد، او همواره در وضعيت عالی پروازی آكادميک و انضباطی بوده است.

3000 ساعت ماموریت پروازی، استاد «عباس بابایی» و «مصطفی اردستانی»
دريافت بيش از سه هزار ساعت ماموریت پرواز عملياتی و همچنین آموزش خلبانی به دهها دانشجوی جوان برجسته كه تعدادی از آنها همچون شهيدان سرافراز سرلشگر خلبان عباس بابايی و سرلشگر خلبان مصطفی اردستانی از قله های این نیروی سرافراز محسوب می شوند و نیز شایستگانی که به ردههای ارشد فرماندهی نيروی هوايی رسيدهاند، كارنامه درخشان این امیر شجاع نیروی هوایی است. انسانی به تمام معنا صميمی، متخلق به اخلاق حسنه و مهربان و متواضع و صمیمی بود. بی تکلف و خويشتندار، گشادهرو و متين، دارای خصلتهای والا و منش انسانی و بینشی عمیق بود.

علاقه و شوق وافری به قرآن داشت و هرچند وقت كل قرآن را دوره میكرد. با تکیه بر هوش و استعداد و حافظه بسیار قوی خود، با وجود تعدد منابع دانش پروازی و منابع تخصصی، به ویژه آییننامهها و دستورالعملهای نیروی هوایی، به طور خارقالعادهای به این منابع احاطه داشت به نحوی که در مناظرهها بعضا دیده میشد که با قید عنوان آیین نامه، صفحه و پاراگراف را دقیقا ذکر میکند! او به علت تواناییهای بالایی که در امور فنی و پروازی داشت، در خیلی از موارد مورد مشورت همکاران و فرماندهان قرار میگرفت و تحلیلهای او همواره صائب بود و لذا از احترام خاصی در نزد فرماندهان نیرو مخصوصا امیر سرلشکر شهید فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی برخوردار بود.

به دلیل برخورداری از هوش وافر، آگاهیهای بالای علمی و مهارتهای فنی و تخصصی توانست در کمترین زمان ممکن به سطح لیدری ارتقا یافته و سرانجام به ستاد نیروی هوایی در تهران منتقل گردد. طی خدمت در ستاد، وی طرح های استراتژیک و تاکتیکی ویژه ای را علیه تمامی نقاط حساس و حیاتی دشمن طراحی کرده بود.

قهرمان بزرگترین عملیات تاریخ هوایی ایران در اولین روز جنگ
با شروع جنگ تحمیلی، خلبان علی اقبالی بزرگترین ماموریت زندگی خود را در بزرگترین عملیات پروازی تاریخ نیروی هوایی ایران و جنگ هشت ساله انجام داد. در حالی که یک نیروی ستادی بود و میتوانست دیگر حتی یک ساعت هم در کابین جنگنده ننشیند، با شروع جنگ و حمله عراق به ۱۵ پایگاه نیروی هوایی، بلافاصله خودش را به پایگاه تبریز رساند که در آن هنگام، این پایگاه در طرح کلان نیروی هوایی، مسئول بخشهایی از خاک عراق نظیر کرکوک، موصل و اربیل بود. او در عمليات معروف «كمان 99» كه در نخستين روز و نخستین ساعات جنگ تحميلی با شركت 140 فروند جنگنده از پايگاههای مختلف انجام شد، شركت داشت. سيد شهيد در قالب ليدر دسته 4 فروندی به نام اسكارال از پايگاه دوم شكاری تبريز به هوا برخاست و پس از بمباران پايگاه هوايی موصل، به همراه همه همرزمانش، با سلامت کامل به پايگاه برگشت.

این خلبان، با ماموریتهای خود، اكثر تلنبه خانهها و نيروگاههای برق عراق را از كار انداخته بود و طرحهای عملياتیاش باعث شده بود صادرات ۳۵۰ ميليون تُنی نفت عراق به صفر برسد. از اين رو صدام جنايتكار به خون اين شهيد تشنه بود.

شهید عشقم و این خاک، آسمان من است...
و پرواز آخر و ابدی این سیمرغ سوخته پیکر، از میان آتش و خون، در روز عيد قربان رقم خورد. در یکم آبانماه 1359 زمانی که لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-5 را به عهده داشت، در یک ماموریت برونمرزی با هدف بمباران یکی از سایتهای راداری موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف بلافاصله هدف ثانویه را که پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی هدف ظاهر شد و در پایان این عملیات موفقیتآمیز، رادار راهبردی دشمن پرنده آهنین شهید اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد اصابت موشک قرار گرفت. پرنده زخمی که خلبان جوان، آن را به زحمت به 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک مرز ایران رسانده بود، سقوط کرد و اقبالی دوگاهه با چتر نجات هواپیما را ترک کرد و به اسارت دشمن بعثی درآمد. در حالی كه زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دليل ضربات کوبنده و مهلكی كه نيروی هوايی ارتش ايران در نخستين ماه جنگ بر پيكره ماشين جنگی عراق وارد آورده بود، به دستور شخص صدام، دیکتاتور جنایتکار حاکم بر عراق و بمنظور ايجاد رعب و وحشت در بين ساير خلبانان كشورمان، برخلاف تمامی اصول و موازين انسانی و موافقت نامهها و معاهدات بين المللی رفتار با اسرای جنگی، به فجيعترين و بيرحمانهترين شکل به شهادت رسيد.

پیکری دونیم شده از وسط، مدفون شده در دو شهر!
بدستور صدام معدوم، دو ماشين جيپ از دو طرف با طناب هايی كه به بدن اين خلبان حماسه ساز و افتخارآفرین بسته بودند، بدنش را دو نيم كردند! به طوری كه نيمی از پيكر پس از انجام این جنایت قساوتبار و غیر انسانی در نينوا و نيم دیگر در موصل عراق مدفون شد. اين جنايت به حدی وحشيانه بود كه رژيم بعثی در تلاشی بيشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر اين جنايت سبعانه وهولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهيد مظلوم خودداری میكرد و طی ۲۲ سال هيچگونه اطلاعی از سرنوشت او موجود نبود؛ تا اين كه در خرداد سال ۱۳۷۰، بر اساس گزارشهای موجود عملياتی و اطلاعاتی، و همچنین نامه ارسالی كميته بينالمللی صليب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ايشان و اظهارات ديگر اسرای آزاد شده وخلبانان اسير عراقی، شهادت خلبان دلیر و آزاده: علی اقبالی دوگاهه محرز گردید.

عشق، میخواست که بی پیکر و گمنام بمانی...
پيكر مطهر و دو نیم شدهی این شهید، كه بخشی از آن غريبانه در قبرستان «محافظيه نينوا» و بخشی ديگر در قبرستان «زبير موصل» به خاک سپرده شده بود، با پيگيری كميته جستجوی اسرا و مفقودين وكميته بينالمللی صليب سرخ جهانی، به همراه پيكرهای مطهر تنی چند از ديگر خلبانان شهيد نيروی هوايی، پس از ۲۲ سال گمنامی و بی نشانی و دوری از وطن، در ميان حزن و اندوه خانواده، ياران و همرزمانش به ميهن بازگشت و به شكليی بسيار با شكوه و تاريخی در ميدان صبحگاه ستاد نيروی هوايی، تشييع و در پنجم مردادماه ۸۱ در قطعه خلبانان بهشت زهرا دركنار ساير همرزمان شهیدش آرام گرفت. زیستن و مرگ او ترجمان این کلام شاعرانه «سهراب» بود که:
«هرکه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرامترین خواب جهان خواهد بود»...