یقین داشتم این جوان، آرزویی جز رفتن ندارد
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید رسول عبدلزاده طالقی شهریور ۱۳۴۵ در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش حسین، فروشندگی میکرد و مادرش زهرا سلطانی نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم مهر ۱۳۶۱ در سومار توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.

پدر شهید رسول عبدلزاده میگوید:
از وقتی که با انقلاب آشنا شد، علاقه شدیدی به نظام مقدس اسلامی پیدا کرد. سال اول دبیرستان بود. ادبیات انقلاب، شعارهای خلقی، بین دانشآموزان مدرسه رواج داشت و رسول همیشه مقابل آنها ایستادگی میکرد و از اندیشهها و شعارهای انقلاب اسلامی دفاع مینمود. یک روز از طرف مدرسه دعوتنامه آورد و پرسیدم: «رسول چه شده است؟»
رسول با علاقه گفت: «حالا خواستهاند دربارهی انقلاب صحبت کنم.»
در همان دبیرستان، از رسالت اسلامی سخن گفت. توان گفتار و منطق او، همراه با چهرهای آرام، در بچهها اثر گذاشت و برایش احترام خاصی قائل شدند.
رسول در مسجد محل نیز فعالیت مذهبی داشت. هنوز یادم هست روزی که پیشم آمد و گفت: «میخواهم به جبهه بروم.»
با لبخند گفتم: «رسول جان، کار زیادی داری، الان وقتش نیست.»
اما او پاسخ داد: «نه، وقتش رسیده. حالا باید رفت، دشمن را نابود کرد.»
از آن روز، فکر رفتن به جبهه ذهنش را پر کرده بود. هر شب تا دیروقت بیدار میماند و اخبار جبهه را دنبال میکرد. چند شب قبل از اعزام، در مسجد با من نشست و گفت: «خواب دیدم به جبهه رفتهام و بالاخره شهید شدم!»
لبخند زدم، اما یقین داشتم این جوان، آرزویی جز رفتن ندارد.
روز بعد، همراه چند نفر از دوستانش به جبهه اعزام شد. چند هفته بعد، خبر شهادتش را شنیدم. باورش سخت بود، اما رسول همانطور که میخواست، به آرزویش رسید.
رسول عبدالزاده، فرزند حسین، از همان دوران مدرسه، با چند نفر دیگر فعالیتهای مذهبی داشت. همیشه در صف اول نماز جماعت شرکت میکرد و عضو فعال بسیج مدرسه و منطقه بود.
پدرش فروشندهای زحمتکش و مادرش بانویی مؤمن به نام زهرا سلطانی بود. رسول، دانشآموز سوم متوسطه بود و با عشق، راه دفاع از انقلاب را در پیش گرفت. در عملیات مسلم بن عقیل در جبههی سومار، در بیست و هفتم مهرماه سال ۱۳۶۱، بر اثر اصابت گلوله دشمن، به شهادت رسید و تاکنون اثری از پیکر پاکش به دست نیامده است.
یادش جاوید و راهش پررهرو باد.
انتهای پیام/