خبری که دنیایم را بهم ریخت

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «فتحالله میرغفاری» سوم تیر سال 1341 در روستای گاوکشک شهرستان کازون ديده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند. دوران راهنمایی را در مدرسهی کوروش کازرون و دورهی دبیرستان را در مدرسهی شاکر در رشتهی علوم انسانی با موفقیت پشت سرگذاشت. با آغاز جنگ تحمیلی با وجود قبولی در آزمون تربیت معلم درس را رها کرد و عازم جبهه شد. در آنجا با توجه به سوابق مبارزاتی و تحصیلیاش بهعنوان رابط عقیدتی و سیاسی گردان فعالیت کرد. وی سرانجام ۱۵ مهر سال ۱۳۶۱ منطقهی عملیاتی پاسگاه زید در حالی که مشغول گفتن اذان بود بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای گاو کشک کازرون به خاک سپرده شد.
متن خاطره قسمت «۸» : خبر شهادتی که دنیایم را بهم ریخت
۲۰ اردیبهشت نوبت مرخصی شد. در قرعهکشی میان من و خدامی، سهم مرخصی به نام من افتاد. همراه صفر به مرخصی رفتیم. از خط اول به پشت جبهه رفتیم، سپس به اهواز رسیدیم و بعد با مینیبوس تا نزدیکی امیدیه رفتیم.
در مسیر رانندهی تانکی که به کازرون میرفت ما را سوار کرد. ساعت یک و نیم نیمهشب به کازرون رسیدیم و شب را استراحت کردیم. صبح روز بعد، پس از دیدار با آشنایان در شهر، راهی گاوکشک شدیم.
به محض ورود به ده، بیحال و رنگپریده شدم. در زدم؛ خواهرم طوبی که لباس مشکی به تن داشت، در را باز کرد. شک بر دلم نشست. ابتدا پنداشتم پدرم اتفاقی برایش افتاده است، اما او را دیدم. پدر گفت: «عوض (حجر) شهید شده است.»
«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین روحی و جسمی له الفداء…» اشک از چشمانم فرو ریخت، ضربان قلبم تند شد، گلویم فشرده شد و احساس کردم کوهها بر سرم فرو میریزند. مرگ را از خدا میخواستم. همهی امید و توان و دانش و حافظهام یکباره فرو ریخت. بارخدایا، این چه مصیبتی است که بر من افزودی...
انتهای متن/