بازگشت به پادگان کرمان و آغاز عملیات

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «فتحالله میرغفاری» سوم تیر سال 1341 در روستای گاوکشک شهرستان کازون ديده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند. دوران راهنمایی را در مدرسهی کوروش کازرون و دورهی دبیرستان را در مدرسهی شاکر در رشتهی علوم انسانی با موفقیت پشت سرگذاشت. با آغاز جنگ تحمیلی با وجود قبولی در آزمون تربیت معلم درس را رها کرد و عازم جبهه شد. در آنجا با توجه به سوابق مبارزاتی و تحصیلیاش بهعنوان رابط عقیدتی و سیاسی گردان فعالیت کرد. وی سرانجام ۱۵ مهر سال ۱۳۶۱ منطقهی عملیاتی پاسگاه زید در حالی که مشغول گفتن اذان بود بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای گاو کشک کازرون به خاک سپرده شد.
متن خاطره قسمت «۶» : گفتوگو با خانواده و عمو
داداش کوچکم که آیندهبین و روشنگر بود، میگفت: «چه صفایی دارد، فتحاله!؛ کنار آب کت درس خواندن، زیر سایهٔ گردوها مطالعه کردن و در چنارهای عمو محمد ظاهر حلکردن فرمولهای ریاضی و زبان.» به او میگفتم: همهی اینها را میدانم، اما مغزم هر لحظه به خطر نزدیک میشود و صبر کن اگر شد فکری میکنم و درستش میکنم.
یک روز پیش از پایان مرخصی، عمو به خانهمان آمد. در حالی که بغض در گلویم بود، با او دردِ دل کردم. او حرفهایم را تأیید کرد و حتی به پدر و مادرم گفت: «خودم برایتان زمینی در صحرای کت تهیه میکنم و خانهای بسازید.» هزاران شکر کردم و در دل آن را نخستین پایهگذاری زندگی نو، آمیخته با نور، رحمت، دانش، حکمت، سعادت و آسایش دانستم.
بازگشت به پادگان کرمان و آغاز عملیات
صبح پنجم فروردین خداحافظی کردم و نیمهشب ششم فروردین ۱۳۶۱ به پادگان کرمان رسیدم. پادگان در حالت آمادهباش بود و عملیات فتحالمبین آغاز شده بود.
روز دهم فروردین جشن سردوشی برگزار شد و منتظر تقسیم نیروها ماندیم. براساس نتایج آزمونها و نمرات رزم انفرادی، برای هر گروهان ۳۶ گروهبان دوم، ۳۶ گروهبان یکم، ۱۳ سرجوخه و ۱۳ سرباز یکم تعیین شد. اعتراضها بالا گرفت و شب، سربازان گردان ۲ در مسجد جمع شدند و با نمایندهٔ ایدئولوژی ۰۵ صحبت کردند. او وعده داد فردا مشکل حل میشود.
انتهای متن/