کد خبر : ۶۰۱۸۱۰
۱۰:۰۰

۱۴۰۴/۰۷/۱۹
قسمت شانزدهم خاطره خودنوشت شهید «علی نجات سلمان پور»

روحیه خوب مردم و شادی کودکان

شهید «علی نجات سلمان پور» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «د بین راه مردم به حکم عواطف انسانی و اسلامی که داشتند و با تکان دادن دست و حتی شعار خدانگهدارتان از فرزندانشان استقبال می‌کردند و پسر کوچکی را دیدم که با گرفتن دو انگشت به علامت پیروزی هم پای ما می‌دویدند و شعار می‌دادن. به‌نازم قدرت خدا و روحیه مردم...» قسمت شانزدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.


روحیه خوب مردم و شادی کودکان
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «علی نجات سلمان‌پور» هفتم اسفند سال 1339 در روستای کنارون شهرستان رستم دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته اقتصاد گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام 23 بهمن سال 1360 با اصابت ترکش در چزابه به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

متن خاطره خودنوشت:

جمعه ۱۸ دی ماه ۱۳۶۰ صبح بعد از نماز، دعای ندبه به در مسجد پادگان تا قبل از طلوع آفتاب خواندیم و روی به درگاه باری تعالی آوردیم تا خداوند کریم به ما پیروزی و نصرت کامل عنایت فرماید.

بعد از دعا سخنرانی فرمانده تیپ و صبحانه و کمی به کار‌های شخصی رسیدن و ساعت ۱۰:۳۰  به خط شدن جهت رفتن و شرکت کردن در نماز پر صلابت جمعه که روز عزای دشمن است.

دو گردان به ستون ۶ نفره به خط شدیم و افراد محافظ اطراف و با دو به صورت امداد حرکت کردیم و با دادن شعار‌های کوبنده و حزب الهی و بر ضد آمریکا و منافقین، عرق ریزان حرکت کردیم طوری که لباس ما خیس خیس شد و به درب پایگاه شهید باهنر آمدیم.

 دو گردان دیگر که جمعاً تیپ شهید آیت الله دستغیب بودیم حرکت کردیم. در بین راه مردم به حکم عواطف انسانی و اسلامی که داشتند و با تکان دادن دست و حتی شعار خدانگهدارتان از فرزندانشان استقبال می‌کردند و پسر کوچکی را دیدم که با گرفتن دو انگشت به علامت پیروزی هم پای ما می‌دویدند و شعار می‌دادن.

 به‌نازم قدرت خدا و روحیه مردم ایثارگر و خوب الهی را که این چنین به استقبال جنگ می‌روند حتی کودک ۴ تا ۵ ساله اش با آن قلب کوچکش شعار می‌دهد و آن دست نازنینش را مقابل صورت می‌گیرد به علامت پیروزی و تشکر. بعد از دویدن حدود ۸ کیلومتر در پارک شماره پنج شهرداری اهوازی محل برگزاری نماز جمعه رسیدیم. خدا لعنت کند این منافقین از خدا بی خبر را که خیانت‌هایی کردند که دیگر نمی‌توان به برادر خودت هم اطمینان داشت.

انتهای متن/
 

گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه