شهید «غضنفر رکنآبادی»؛ سرباز دیپلماسی اقتدار، شهید «منا»

به گزارش نوید شاهد، دوم مهر 1394 همزمان با عید قربان، کوی منا، قربانگاه هزاران حاجی و زائر بیت الله الحرام شد و فاجعهای بزرگ در مراسم حج این سال شکل گرفت. در این فاجعه دلخراش و تلخ، جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت اسلام، یک سرباز و سنگربان خستگی ناپذیر و دیرین خود را از دست داد و به محضر دوست تقدیم نمود؛ شهید دکتر «غضنفر اصل رکن آبادی» که در جایگاههای کلیدی دیپلماسی و سیاست خارجی در لبنان و منطقه، سردار و کارگزاری صدیق و مخلص برای دیپلماسی اقتدار و مقاومت بود و حامی و مدافع همه جریانهای مقاومت و جهاد اسلامی، با جامه احرام و در آیین حج بیت الله به زیارت خدای خانه شتافت و پس از عمری مجاهدت در راه خدا، زائر کعبه دوست گردید و عید قربانش، عید قرب و وصال شد: عاشقان را عید، آن باشد که جان، قربان کنند...
از انقلاب تا جنگ؛ در مسیر تکامل معنوی و فکری
رکن آبادی، تربیت شده و پرورش یافته ی مکتب انقلاب و امام بود. او از همان نسلی بود که در جریان جنگ، رشد کرد و به کمال رسید. از خودسازی و خلوص و خداجویی خود پلی زد به طریق جهاد و شهادت و منادی یک فرهنگ شد. پس از جنگ هشت ساله هم با همین سرمایه و پشتوانه، به محور مقاومت پیوست و آنهمه عظمت آفرید.
همسر شهید میگوید : «بیشترین دغدغه شهید ركن آبادی محور مقاومت یعنی فلسطین، سوریه، عراق و لبنان و همچنین مبارزه با رژیم صهیونیستی بود. از همان زمان كودكی به دنیا اعتنایی نداشت. اهل درس و مطالعه و عبادت بود. اشتیاق زیادی به مسجد رفتن داشت. كمك كردن به اولیا در امور خانواده از ویژگیهای بارز او بود. كارهای محوله را همیشه به دقت و درستی انجام میداد. از حدود ۱۵ سالگی نماز شب میخواند. همیشه به همسایگان و دوستان كمك میكرد. ۱۲ سالگی او با پیروزی انقلاب اسلامی همزمان بود. در همان سنین در صحنههای تظاهرات، فعالانه ظاهر میشد.»

از بسیجی نوجوان جبهه تا سرباز محور مقاومت ضد صهیونی
برای اولین بار در ۱۵ سالگی عازم جبهههای جنگ شد و همیشه با وجود حضور در جبهه به گونهای برنامهریزی میكرد كه هیچ گونه افت تحصیلی در مسیر تحصیلاتش رخ ندهد. آخرین باری كه از جبهه باز میگشت، همزمان با اجرایی شدن آتش بس میان ایران و عراق بود. ركن آبادی در سال ۱۳۶۴ در دانشگاه امام صادق (ع) در رشته علوم سیاسی و معارف اسلامی پذیرفته شد. حضور در دانشگاه امام صادق (ع) زمینهساز آشنایی او با تفكرات انقلابی و ارتباطگیری با شخصیتهای برجسته مدیریتی و انقلابی زمان خود شد. هرچند بعنوان یك دانشجو لازم بود تا بیشتر وقت خود را صرف تحصیل علم كند اما با وجود صرف وقت و انرژی بسیار در حوزه های دیگر همواره دانشجوی ممتاز دانشگاه نیز بود. مهرماه ۱۳۶۴ فرصتی شد تا با نهضت های اسلامی بصورت عمیق تر آشنا شود و با اهتمام فراوان در كنفرانسهای قدس كه در تهران برگزار میشد شركت كند. تسلط ركن ابادی به دو زبان انگلیسی و عربی دركنار زبان تركی كه از همكلاسیهایش در دانشگاه آموخته بود و اشتیاق او به جهاد، بسرعت او را در صف حامیان جدی مقاومت فلسطین و لبنان قرار داد.

سید حسن نصرالله: ما او را عضو حزب الله میدانیم
ارتباط با شهید سید عباس موسوی (دبیركل سابق حزب الله)، سید حسن نصرالله، و شیخ سعید شعبان از همان اوان جوانی برای او میسر شد. در این مسیر نیز پیشنهاد همكاری در وزارت امور خارجه به او داده شد و شهید گرانقدر از همان اوایل ورود به این وزراتخانه همواره به عنوان عنصری كلیدی ادای تكلیف كرد. بیهوده نیست كه سید حسن نصرالله در مراسم خداحافظی او در شورای حزب الله گفته بود كه طی ۳۰ سال گذشته كه ما با ركن آبادی آشنایی داریم، او همواره حامی حزب الله بوده است و ما او را عضو حزب الله می دانیم .نفرت عمیق و جدی از صهیونیسم جهانی و رژیم اشغالگر قدس برای او كه هم مطالعات نظری درباره چگونگی شكل گیری ایده آن داشت و هم با حضور در مصر و سوریه و لبنان از نزدیك با جنایات این رژیم نژادپرست آشنا شده بود، سبب شده بود تاهمواره در كنار مجاهدان فلسطینی و لبنانی مانند یك سرباز در صف مبارزه حضور داشته باشد و به افشای ماهیت ضدبشری آن بپردازد و آرزوی اضمحلال آن را به تحقق عملی خود، نزدیكتر سازد.

مدیر بسیجی؛ حلقه پیوند «تعهد» و «تخصص»
رکن آبادی در مکتب بسیج رشد کرده بود و تفکر بسیجی داشت. تفکری راهگشا و پیشرو که علم و عمل را در پیوندی ساختاری می دید و با همین نگاه مدیریتی و موثر، جریان ساز شد و بسیاری را در مکتب خود، تربیت کرد و تحول داد. او حضور در بسیج را به عنوان رسالت انقلابی خود میدانست و بیشتر ساعتهای روز را در دوره نوجوانی تا جوانی در بسیج میگذراند. نگاه وظیفه گرای او به مسئولیت انقلابی و تکلیف الهی و تعهد انقلابی، از او عنصر موثر و فعالی در جامعه، مدرسه و محله ساخته بود. به گفته برادرش: «ريشه شهيد ركن آبادی به بسيج برمیگردد. البته از اين افرادی نبود كه دنبال كارت بسيج ومزايای آن هستند. در هيچ يك از فعالیتهایش دنبال امتياز گرفتن نبود. با اراذل واوباشی كه مرتكب جرايم منكراتی میشدند برخورد شديد می كرد اما دركنارآن برخورد به شيوهای پيش میرفت كه افراد خاطی ترك فعل و اصلاح رویه و رفتار میكردند وحتی بعضی از آنها تبدیل به دوستان نزديك ایشان شدند. بسياری از افرادی كه جذب پايگاه بسيج محل شده بودند، مسير زندگیشان توسط شهيد ركن آبادی عوض شد. برخی از آنها امروز از افراد سرشناس ومومن در جامعه هستند. شهيد ركن آبادی هميشه تاكيد میكرد تمام بسيجیها تا زنده هستند بايد تا دكتری ومدارج بالای علمي درس بخوانند وبسيار هم پيگير تحصيل افراد بودند. حتی نسبت به اعضای خانواده، تاكيد بردرس خواندن داشت و كاری كرده بود كه من وبرادر كوچكم عاشق بسيج شده بوديم. وقتی از درسی نمره كمي میگرفتيم تنبيهاش اين بود كه يك هفته به پايگاه بسيج نرويم واين سختترين تنبيه برای ما بود. خيلی از افراد بسيجی كه در پايگاه ايشان فعاليت میكردند، به علت پيگيریهای او الان ازپزشكان،مهندسان ومتخصصان جامعه هستند. اين نكته را نيز بيان كنم كه بسياری از مسئولان شهر قم كه شهيد ركن آبادی 30 سال پيش روی فكرورفتاروعملكرد آنها حساسيت نشان داد، امروز از سكانداران این جامعه هستند.»

کارگزار کلیدی «دیپلماسی مقاومت»
شهید رکن آبادی یکی از محورهای سیاست خارجی منطقهای و از کارگزاران مهم در جبهه جهانی مقاومت بود. طبیعتا شهادت و عدم تحویل پیکر او توسط مقامات رسمی، نشان از یک سیاست قبلی دارد. او یکی از سرشناسترین و شناختهشدهترین چهره ها در فلسطین و لبنان بود. ارتباط نزدیک و راهبردی او با حزب الله و شخص مجاهد کبیر شهید سیدحسن نصرالله و 26 سال سابقه فعالیت در دستگاه دیپلماسی و ماموریتها و مسئولیتهای مهم و حساس، از او یک عنصر کلیدی در معادلات منطقهای ساخته بود و این نشان از جایگاه تعیین کننده و نقش استراتژیک او در این عرصه داشت. برادر شهید در این خصوص میگوید: «ركن آبادی يكی ازچهره های شناخته شده در محورمقاومت لبنان بود. سفير ايران در لبنان، كاردار ايران در سوريه وحافظ منافع ايران دردفتر مصر بود. البته عملكرد شهيد ركن آبادی در محور مقاومت بهويژه درحزب ا... لبنان بسيار مهمتر بود. شهيد ركن آبادی قبل از ورود به وزارت امور خارجه درمحور مقاومت فعاليت داشت و سربازی در این جبهه بود. به خاطر دارم درزمان دانشجويی، سفرهای زيادی به سوريه ولبنان کرده بود و عكسهاي زیادی با رهبران گذشته مقاومت مثل سيد علی موسوی داشت. ایشان همچنین با خانواده امام موسی صدر هم رابطه بسيارگرم وصميمی داشت و وقتی خانواده امام موسی صدر به ديدن پدر ومادرم آمدند، مسائلی را مطرح كردند كه نشان می داد اين شهيد بزرگوار چه اقدامات وخدمات اساسی ومهمی را در لبنان انجام داده است. او در بين مذاهب لبنان بسيار معروف و شناخته شده بود، حتی افراد لبنانی به دليل شباهت بيش از حد به برادرم من را میشناختند و اين نشان میدهد كه ركن آبادی در ذهن لبنانها بسيار زنده وفعال است وبخاطر فعاليتهایی كه در آن كشور كرده، ريشهدار وشهيدی ماندگار درقلب لبنانیها شده است. برادرم يكی ازچهره ها و متفكرانی بود كه نقشهای داعش واستعمارگران را با يك فكر وحركت ساده در منطقه خنثی میكرد؛ واضح است كه درآسمانها دنبال او بگردند و وقتی روی زمين و درخاك سعودی باشد به سادگی ازكنارش نمیگذرند. میدانم از لحظه ثبت نام ايشان به حج، لحظه به لحظه او را دنبال كردند، حتی تيمهای عملياتی مشترك برای تعقيب و زيرنظر گرفتن او تشكيل داده بودند. شهيد ركنآبادی بارها درسوريه ولبنان مورد سوءقصد وترور قرار گرفته بود كه فقط حمله به سفارت ايران رسانه ای شد. لطف خدا و اينكه او فردی بسيارباهوش و صاحب تدبیر بود باعث شد زنده بماند و نقشه های تروريستها را ناكام بگذارد.»

از ترور جان به در برد تا قربانی منای عشق شود
در جریان جنگ ۳۳ روزه، سوار بر موتور به انتقال بستههای مورد نیاز به مردم لبنان میپرداخت. این اقدام وی به حدی برجسته بود که سید حسن نصر الله دست خطی در تقدیر و تشکر از ایشان نوشت و به رکن آبادی هدیه کرد. در ۲۸ آبان ۱۳۹۲ به دنبال بمبگذاری سفارت ایران در بیروت رکن آبادی به صورت معجزه آسایی نجات یافت. روز بعد از انفجار مراسم «تقبل و تعاذی» (تسلیت) در سفارت ایران برگزار شد و رئیس جمهور لبنان برای عرض تسلیت به سفارت ایران آمد. به گفته مرتضی، برادر شهید: «شهيد ركن آبادی هميشه خودش راسربازكوچك جبهه مقاومت می دانست وتا جايی كه می توانست برای پيروزی جبهه مقاومت وفلسطين تلاش میكرد. خدا را شكرمیكنم كه ايشان با شهادت از اين دنيا رفتند. وقتی برادرم سفير لبنان شد، شب قبل ازعزيمت با او عكس يادگاری وعكس قبل از شهادت انداختم زيرا با خودم به اين نتيجه رسيده بودم كه ايشان در لبنان شهيد خواهد شد؛ اين خواست خدا بود كه شهيد ركن آبادی در بهترين لباس ودربهترين حالات ذكر ومناجات و آنگونه كه دوست داشت دعوت حق را لبيك بگويد.»

عید عاشق آن بُود کز جان کند قربان دوست...
از ماهها قبل از موسم حج از او خواسته شده بود كه بعثه مقام معظم رهبری را در موسم حج همراهی كند. او همواره میگفت امروز حضور در این جبهه برای من تكلیف است. سراسر عمر خود را در جبهههای مختلف سپری كرده بود و حضورش را در موسم حج سال ۹۴ در راستای وظایف دینی و سیاسی خود و در مسیر ولایت پذیری و تعهد و تفکر انقلابی، ارزیابی میكرد. همیشه بزرگترین آرزویش شهادت بود و بس. همچنانكه این آرزو اولین بند وصیت نامه این شهید بزرگوار را به خود اختصاص داده بود. سحرگاه دوم مهر سال ۹۴ بود كه همراه با سایر حجاج از مزدلفه وارد سرزمین منا شد و در همان لحظات آغازین صبح عازم رمی جمرات شد. اما در فاجعه منا به شهادت رسید. دولت عربستان تا مدتها اساسا منکر حضور او در مراسم حج شد و سرانجام پس از دوماه پیکر او را در حالی تحویل مقامات ایران دادند که مغز و کلیه احشای داخلی بدن او را خارج کرده بودند. بدین ترتیب این مجاهد همیشگی مکتب مقاومت و جهاد و این عاشق دیرین شهادت، با جامه احرام در خون غلطید و از خانه خدا به محضر رب جلیل و معبود خویش پر کشید و عید قربانش کربلایی شد.

راز ناگشوده یک جنایت همچنان مرموز
حادثه منا یک فاجعه تمام عیار انسانی بود که فراتر از سوء مدیریت، ابعادی از یک جنایت سازماندهی شده و هماهنگ را طراحی و ترسیم میکند. ابهامات و اسرار ناگشوده زیادی در این ماجرا وجود دارد و تناقضات متعددی در بیان مقامات سعودی وجود دارد که با تکمیل شواهد و مستندات متعددی از جمله مساله تحویل ندادن پیکر شهید رکن آبادی و وضعیت اجساد و... ذهنیت ناظران را به سمت تحلیل یک جنایت سیستماتیک و مبتنی بر آمادگی و آگاهی پیشینی، معطوف میکند. به گفته برادر شهید: «آنچه در فضای عمومی واطلاع رسانی كشور مطرح شده و شاهدات عينی مطرح كردند، نشان میدهد فاجعه منا يك جنايت از پيش تعيين شده بوده است. در همين راستا خاطرمان هست كه مقام معظم رهبری نيز فرمودند كه فاجعه ای كه در منا رخ داده است احتمال عمد بودن درآن قوی است . وقتی اين بيانات گفته شد، هنوز مشاهدات ومدارك كامل نبوده است وتا امروزهم هنوز مدارك كاملی دردست نيست. يكی از افرادی كه از حادثه منا زنده بيرون آمده بود، تعريف میكرد فرد سعودی پايش را روی سينه ام گذاشته بود و به همكارش اشاره كرد اين ايرانی است وپايت را بيشتر فشار بده تا خفه شود! به اوگفتم افغانیام و ايرانی نيستم تا پايش را از روی سينه ام برداشت. اين مسائل ثابت میكند كه فاجعه منا به احتمال زياد عمدي بوده است و برای از بين بردن افراد خاص طراحی شده بود كه يكی از آن افراد، شهيد ركنآبادی بود. ناگفته نماند آقای اوحدی رييس وقت سازمان حج و زيارت، معتقد بودند شهيد ركن آبادی بعد از فاجعه منا زنده بوده است. آل سعود حادثه منا را يك اتفاق می داند. ما درهمان زمان از مسئولان عربستان خواستيم فيلم مسير منا را در اختيار افكار عمومی دنيا قرار دهد تا مشخص شود حادثه چگونه اتفاق افتاده است زيرا درآن ميسر حدود 5هزاردوربين وجود دارد. وقتی تمام مسائل را كنار هم قرار میدهم ونظر كارشناسان را هم در نظر میگيرم، به اين نتيجه میرسيم كه در آنچه اتفاق افتاد، عمدی وجود داشت و برای همين فاجعه منا يك جنايت بوده است. نمیدانم شرايط امنيتی كه بايد رعايت میشد چه بود. درآن زمان غيراز بنده، افراد ديگری هم به شهيد ركن آبادی گفته بودند كه به حج نرود. وقتی به ايشان گفتم به حج نرويد آنجا برای شما خطر دارد، گفت زمانی كه به جبهه يا به لبنان رفتم می دانستم درآنجا چه خبر است وچه اتفاقی برايم خواهد افتاد. خاك عربستان حكم سنگر برای من دارد و ازمن خواسته شده دراين مراسم تحت عنوان هيات علمی بعثهرهبری شركت كنم. وقتي مقام معظم رهبری در دانشگاه بهشهر آن سخنان محكم و تاريخی را بيان كردند، مقامات سعودی، حساب كار دستشان آمد وتازه آن زمان، نسبت به استرداد پيكر شهدا اقدام كردند.»

شهید صلح، دیپلماسی و بشردوستی
دکتر «میشل كعدی» از استادان مسیحی دانشگاه لبنان از شهید ركن آبادی میگوید: «من وقتی قصیدهای كه آن را برایتان خواهم خواند، سرودم، بارها گریه كردم و نام این قصیده را غضنفر شهید انتخاب كردهام. من او را شهید میدانم. غضنفر ركنآبادی شهید راه بشردوستی است. او شهید دیپلماسی بود. سخنانش شیرین و شاعرانه بود. شهید، سیاستی بود كه وحدت میآفرید و بههیچوجه، تفرقه ایجاد نمیكرد. این را میگویم و اطمینان كامل دارم كه غضنفر در كنار من زنده است و میبیند مادامیكه زندهام او در زندگی من حضور خواهد داشت و من هرگز او را فراموش نخواهم كرد.»
انتهای گزارش/ ز