«مجاهد شهید»

به گزارش نوید شاهد، عصر دوشنبه 22 شهریور 1299، در آخرین سال پرحادثه این قرن پرماجرا که در ربع آخر آن، سرنوشت ایران و جهان، با وقایع دورانساز و دگرگونکنندهای چون مشروطیت و جنگ جهانی اول و... مسیر تحول میپیمود، خون دلیرمردی از دیار آذربایجان، خاستگاه بیداری و جنبش و خیزش در عصر مشروطیت، آسمان این سرزمین را گلرنگ کرد و مهری دیگر بر شهادتنامه غیرت و جوانمردی مجاهدان ملی عرصه پیکار با استبداد و استعمار نهاد. روحانی مبارز و سردار مشروطه خواه و قهرمان محبوب و ملی مردم تبریز، شهید «شیخ محمد خیابانی»، یکی از پرچمداران بیگانهستیزی و یکی از سخنگویان اصلی جبهه مقاومت در برابر ذلت و تسلیم عوامل دشمن در عرصه سیاست ایران و یکی از نامورترین شهیدان راه استقلال و آزادی و اقتدار این سرزمین است در عصری که فروپاشی ساختار و نهاد سیاست و قدرت در داخل و عجز و یاس و انفعال رجال دربار و دولت در برابر روس و انگلیس و شدت گرفتن دسیسهها و توطئههای استعمار پیر که برای تصرف منابع حیاتی و موقعیت استراتژیک این کشور، خیز نهایی را برداشته بود و پس از ناکام ماندن قرارداد تحت الحمایگی 1907 و سپس 1919، گام نهایی را برای استقرار دیکتاتوری سیاه رضاخانی از پی کودتای سوم اسفند 1299 برداشت، ایران را در آستانه ورود به قرن چهاردهم، مرکز بیثباتی و کانون بحران ساخته بود.
این شیخ شجاع و بیداردل، رهبری قیام مردم تبریز را برعهده گرفت و در قامت یک رهبر فکری و مرشد معنوی، بینش ضد استعماری و ضد استبدادی خود را سرلوحه همه آزادگان ایران کرد و تبریز، با قیام او «آزادیستان» نام گرفت و از لوث خائنان و مزدوران پاک شد. صدای بلند و رسای او در مجلس و در سختترین هنگامه ها، که لرزه بر اندام همگان افتاده بود، طنین اراده و آرمان یک ملت برای زنده ماندن و خرد نشدن زیر چکمه سربازان روس و انگلیس و برای مستقل و مغرور و مقتدر ایستادن در تاریخ بود. شخصیتی که مقام معظم رهبری در وصفش چنین فرمود: « در قضیه مرحوم شیخ محمد خیابانی که تبریز یک تنه ایستاد. در تهران، عمال حکومت ضعیف با یک قرارداد، امور مالی و امور نظامی کشور را دودستی تقدیم کردند به انگلیسیها. تبریزیها ایستادند. مرحوم خیابانی و دیگران در مقابل این قضیه بود که ایستادند و آن حوادث عجیب تبریز پیش آمد.»
شیخ محمد خیابانی، شهید قیام ملی تبریز، با شهادتش هنوز و از پس یک قرن، اسطوره آزادیخواهی مردم ایران مانده است.
اعتراف «احمد کسروی» به عظمت علمی «خیابانی»
«شیخ محمد خیابانی» فرزند «حاج عبدالحمید تاجر خامنهای» در سال ۱۲۹۷ قمری در «خامنه» واقع در ده کیلومتری شبستر دیده به جهان گشود و تحصیلات مقدمات و ادبی را در زادگاهش گذراند. او در نوجوانی همراه پدر در تجارتخانه او به کارهای تجاری سپری کرد. اما گرایش روحی او به فراگیری علم بیش از هر چیزی بود. شیخ محمد خیابانی در پی کسب و تلمذ علم، کسب و کار تجارت را رها کرد و در تبریز به تحصیل علوم دینی پرداخت و به سلک روحانیت و علمای دین درآمد. شیخ در مدرسه «طالبیه» تبریز، ادبیات عرب، منطق، اصول، فقه، نجوم، ریاضی، تفسیر، حکمت، کلام، حدیث، تاریخ، رجال و علوم طبیعی را از اساتید فن آموخت. دوره عالی فقه و اصول و هیئت و نجوم را فراگرفت. شیخ خیابانی با تکیه بر استعداد سرشار و پشتکار و جدیت خاص طلبگی، مدارج ترقی را به سرعت طی کرد. شیخ در مدرسه «طالبیه» تبریز، ادبیات عرب، منطق، اصول، فقه، نجوم، ریاضی، تفسیر، حکمت، کلام، حدیث، تاریخ، رجال و علوم طبیعی را از اساتید فن آموخت. دوره عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف، میرزا عبدالعلی خواند. او با تکیه بر استعداد سرشار و پشتکار و جدیت خاص طلبگی، مراحل تحصیل را به سرعت پشت سر گذاشت و به مقام بلند علمی رسید. از دوران طلبگی مسائل مشکل علم هیئت را خود استخراج میکرد و تقویم های رقومی مینوشت. علاوه بر آن، بنا به رسم دیرین حوزه های علمیه، از دوران تحصیل به تدریس فقه و اصول و نجوم و ریاضی و حکمت برای طلبههای جوانتر از خود نیز میپرداخت. به ویژه به تدریس نجوم و ریاضی که از مشکلترین رشتههای علوم است، علاقه زیادی داشت و آن را در مدرسه طالبیه تبریز، با بیان شیوا و فصیح و به زبان مادری خود (ترکی) برای فضلا و طلاب سطوح عالی، تدریس میکرد و این مایه شگفتی اقران و حتی علمای بزرگ میشد. چرا که کمتر کسی از عالمان میتواند از عهده تبیین و تدریس این علم برآید و جوان بودن خیابانی هم از یک طرف آنان را شگفت زده میکرد؛ به طوری که کسانی چون احمد کسروی - که از مخالفان خیابانی بود - با تعجب فراوان به این عظمت شگفتیزای خیابانی، اعتراف کردهاند.
از «حجره درس و بحث» تا «خیابان زندگی و مبارزه»
شیخ خیابانی به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد. او در مسجد کریمخان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت میخواند و مردم مسلمان را ارشاد میکرد و آنان پس از اقامه نماز، مشتاقانه پای صحبت و موعظه بیدارگر او مینشستند. او پس از آشنایی با آیت الله سیدحسین خامنه ای معروف به «پیشنماز» که در مسجد جامع تبریز اقامه نماز میکرد، با اندیشه های انقلابی و افکار و آرمانهای اجتماعی اصیل او آشنا شد و پس از ازدواج با دختر آن فقیه بزرگ، این پیوند، مستحکمتر گردید.
روحانی تفنگ بهدوشی که رکن مشروطه در تبریز شد
حیات سیاسی و اجتماعی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطیت در سال ۱۳۲۴ قمری (۱۲۸۵ ش) با تاسیس «انجمن ایالتی آذربایجان» در تبریز، وارد مرحله تازهای شد. شیخ محمد خیابانی از اعضای برجسته انجمن بود و از ارکان فکری و رهبری آن محسوب میشد و بیگمان در هدایت آن نهاد انقلابی و مردمی نقشی مهم داشت. او با لباس روحانی و تفنگ بر دوش در سنگرها به دفاع از شهر و ناموس و حیثیت مردم مسلمان در مقابل نیروهای عین الدوله میپرداخت و با مبارزان و مجاهدان در سنگرها میخوابید. به آنان دلگرمی و قوت قلب میداد و بر مقاومتشان میافزود و راه آینده را اینچنین روشن میکرد: «یاران من! ما بر ضد حکومت ارتجاعی و استبداد قیام کردهایم.هرگز نباید به خستگی و یأس تن در دهیم؛ بخصوص وقتی که بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریک آویزان شده باشد. طوری رفتار کنید که شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبه ملت ایران با امتنان و تشکر بگویند که: تبریز، ایران را نجات داد!»
از دشمن بیگانه وام گرفتند تا با مردم خود بجنگند!
مجاهدان آزادیخواه، به رهبری مردانی چون ستارخان و باقرخان و خیابانی، به حراست از حریم شهر میپرداختند. چندین بار نیروهای استبدادی از مشروطه خواهان شکست خوردند، تا این که محمدعلی شاه سپاهی چهل هزار نفری ترتیب داد و از بهمن ماه سال ۱۲۸۷، جنگ شدت یافت، اما تبریز قهرمان، همچنان مقاومت میکرد. از طرفی محمدعلی شاه مستبد و عینالدوله مصمم به مهار آزادیخواهان، میدیدند که چهل هزار نفر جنگجو و با امکانات بی شمار، هزینه کلان میخواهد و کمکم مخارج جنگی رو به کاهش است و ادامه جنگ تا فتح تبریز، با امکانات موجود، ممکن نیست؛ اگر این بار هم از قهرمانان تبریزی شکست بخورند، بدترین ننگها نصیبشان خواهد شد.پس به این نتیجه رسیدند که از کشورهای بیگانه وام بگیرند و جنگ با آزادیخواهان ملت خود، یعنی مجاهدان تبریز را ادامه دهند!
تاسیس روزنامه «تجدد» و رهبری «فرقه دمکرات آذربایجان»
او سپس با گردآوردن دوستان آزادیخواه و مبارز همفکر، تشکمیلات «فرقه دمکرات» را تشکیل داد تا از سنگر «تحزب» و تشکیلات حزبی، مبارزات و روشنگریهای خود را پی گیرد. سپس همه نمایندگان دموکرات و آزادیخواه را از سراسر آذربایجان به تبریز دعوت کرد و کنفرانسی استانی برپا شد که درآن 480 نفر شرکت داشتند. در همان کنفرانس، انتشار روزنامه «تجدد»، ارگان تشکیلات دموکرات، مورد تصویب قرار گرفت و خیابانی مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه شد. نخستین شماره تجدد در بیستم فروردین ماه ۱۲۹۶ شمسی انتشار یافت. شیخ در اولین شماره تجدد، مقالهای تحت عنوان «نور حقیقت خواهد تابید» نوشت و لزوم اجرای قوانین مشروطیت و احیای آن را بیان کرد. در همان سال، خیابانی به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان برگزیده شد و فرقه دموکرات را توسعه داد و اصلاحات اساسی در آن ایجاد کرد و همگام با انتشار روزنامه تجدد و سرپرستی آن و درج مقالات، دست به اقدامات موثر و اصلاحگرانه در جهت پیشبرد اهداف و تامین آسایش مردم و تعیین والی برای آذربایجان زد تا مردم را برای حرکت عظیم و همگانی آماده سازد. در آن سال، خشکسالی با رسیدن زمستان، مردم را دچار قحطی و فقر کرده بود. خیابانی با تشکیل کمیسیون آذوقه، اعانه، دارالمساکین و... توانست مشکلات مردم را از پیش پا بردارد و مردم را نجات دهد. او با گرانفروشی و احتکار فرصت طلبان، بشدت مبارزه کرد و پایه یک جنبش اصلاحات اجتماعی را گذاشت.

در کنار «مدرس شهید»؛ رودرروی استعمار
با خلع محمدعلی شاه از سلطنت بدنبال فتح تهران و پیروزی مجاهدان مشروطه و برگزاری انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، شیخ محمد خیابانی که سوابق درخشان و محبوبیت و اعتباری بینظیر در منطقه آذربایجان داشت، با انتخاب مردم به نمایندگی از تبریزیها همراه با میرزا اسماعیل نوبری به مجلس راه یافت. خیابانی از آن پس، در سنگر قانونگذاری، خود را وارث هزاران شهید انقلاب مشروطه میدانست و با موضع گیری های آگاهانه و ضداستبدادی و استعماری، در کنار نمایندگان متعهد و آزادهای همچون شهید مدرس و... حامی و حافظ حقوق ملت ایران و زبان این مردم مظلوم در برابر استعمار خارجی و وابستگان داخلی آن شد. از اقدامات ماندگار خیابانی در مجلس دوم، اعتراض شجاعانه و کارساز او علیه اولتیماتوم استعمارگرانه روسیه تزاری بود.
اولتیماتومی که سند ذلت و تسلیم بود
این اولتیماتوم ننگین، که در واقع درخواست باج از ایران بود، امواج خروشان و سیل اعتراضات مردم از همه ایران را برانگیخت. اولتیماتومی که مطابق آن؛ دولت ایران، باید متعهد شود که :1- مستر شوستر خزانه دار را از کشور اخراج کند! 2 - از این پس بدون اطلاع و رضایت روسیه و انگلیس، مستشار از کشورهای خارج استخدام نکند! و 3 - مخارجی را که دولت روس برای لشکرکشی به خاک ایران (رشت و انزلی) تحمل کرده، باید ایران تماما پرداخت کند! دولت روس و انگلیس برای دریافت جواب فقط ۴۸ ساعت مهلت میدهند و در صورتی که دولت ایران متن اولتیماتوم را قبول نکند و تسلیم نشود، سالدات ها و قزاق های روس، به سوی قزوین پیشروی خواهند کرد و ایران را به اشغال خود در خواهند آورد! و در صورت پرداخت نکردن مخارج، مبلغ آن دو برابر خواهد شد!
پاینده باد «ایران»، زنده باد «خیابانی»!
شیخ محمد خیابانی، در میان اجتماع تظاهرکنندگان تهرانی مقابل مجلس، به ایراد سخنرانی پرشور و تهییج احساسات و هیجانات مذهبی و ملی مردم پرداخت و با صدای رسایی گفت: «استقلال هر ملتی، شرافت اوست. اگر نتوانیم کشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی کنیم لااقل در راه وطن جان خواهیم داد! زیرا در چنین مواقع خطرناک و حساس، زنده ماندن محو شدن است.» این سخنان آتشین، چنان شوری در دل مردم بپا کرد که فریاد «پاینده باد ایران»، «زندهباد خیابانی» تا لحظاتی پس از پایان سخنرانی او در هوا طنین انداخت. روز جمعه ۹ آذر ماه قبل از ظهر جلسه علنی مجلس برپا شد. میرزا حسنخان وثوق (وثوقالدوله) وزیر امور خارجه و تنی چند از همکارانش در مجلس حاضر بودند. وثوقالدوله در برابر نمایندگان مجلس و مردم شرکت کننده قرار گرفت و متن اولتیماتوم را خواند و در پایان با زبونی و انفعال گفت: «هیات وزیران به اتفاق چنین رای دادهاند که این خواهش روس قبول بشود تا نظر نمایندگان محترم چه باشد!» لحظاتی با سکوت و بلاتکلیفی گذشت. نمایندگان به روی همدیگر نگاه میکردند و گاه به وثوقالدوله خیره میشدند که میخواست شرافت و حیثیت ملت را مفت تقدیم بیگانگان کند که با گردنکشی و گستاخی و از موضع قلدری درپی تحمیل خواست خود به مردم ایران بودند. یکی دو نماینده فرومایه و ترسو برخاسته، از مجلس بیرون رفتند و خود را کنار کشیدند. باز هم سکوت بود و تماشاگران با چشمانی باز، منتظر نتیجه نهایی بودند. ناگهان شیخ محمد خیابانی از جای خود برخاست و با هیبتی شکوهمند و قدمهای محکم و سنگین به جلو آمد و رو به نمایندگان ایستاد و با صدای رسا و بلند، سکوت مرگبار مجلس را شکست: «هیچ کس و هیچ دولتی حق ندارد که اختیار، آزادی و استقلال کسی یا دولتی را از آن ها سلب کند، مگر این که به شیوه کهن بربریت و وحشیت برگردد!... بنده از طرف ملت، که حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاکنون برای خودشان ثابت میدانند، عرض میکنم که ما تا امروز مستقل بودهایم، در حفظ حقوق و ترقی مملکت خودمان صاحب اختیار بودهایم... من با کمال جسارت و گشادهرویی به دولت روسیه میگویم که ممکن نیست این ملت، امور کشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار کند. این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه میزند و شکی نیست که فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمیشود! امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نکنند...» خیابانی با این سخنان، هم اولتیماتوم را رد و محکوم کرد و هم ترس و لرز احتمالی نمایندگان دیگر را ریخت. پس از او بود که سایر نمایندگان نیز در رد و محکوم کردن این اولتیماتوم ظالمانه، سخنانی ایراد و مواضع خود را با صراحتی بیشتر، ابراز کردند. بدین گونه، حرکت شجاعانه، قاطعانه و هوشیارانه خیابانی، موجب شد که مجلس شورا با سرافرازی تمام، اولتیماتوم روسیه را رد کند. از آن روز نام و آوازه این شهامت و غیرت خیابانی در تمام شهرهای ایران بر سر زبانها افتاد و ملت او را خوب شناختند، حتی دشمنان ایران نیز بیش از پیش به عظمت و نفوذ کلام این روحانی آزاده پی بردند.

مردی که یکتنه، یک «انقلاب» بود!
با بستن و انحلال مجلس توسط ناصرالملک در پی تهدید روسها و برچیدن بساط آزادیخواهی و مشروطیت، فضای رکود و انفعلال و یاس عمومی ایجاد شد و در این شرایط، این خیابانی بود که در سبزه میدان و در اجتماع عظیم و پرشور مردم تهران، بازهم در نطق آتشین خود از انقلاب و آزادیخواهان دفاع کرد و عمل خائنانه دولت در بستن مجلس و پراکنده ساختن نمایندگان مردم را محکوم کرد و در میان کف زدن ها و فریادهای «زندهباد ایران»، «زندهباد مشروطه»، «زندهباد خیابانی» و... از سکوی سخنرانی پایین آمد. او در مجلس چهارم، مجددا به نمایندگی از مردم تبریز برگزیده و به بهارستان راه یافت. این زمان، مقارن با قرارداد 1919 بود که مطابق آن اختیار کامل امور مالی، گمرکی و نظامی ایران به دست مستشاران انگلیسی میافتاد. در اینجا فرقه دموکرات تبریز به رهبری خیابانی و روزنامه تجدد او، یکی از پایگاههای مبارزه و بیان حقیقت بود. با این حساب، وثوق الدوله احساس خطر جدی کرد و با مداخله، انتخابات تبریز را باطل کرد و مکانع از راهیابی نمایندگان این حوزه به مجلس شد. در همان روزها شصت هزار تومان از طرف وثوقالدوله به خیابانی پیشنهاد شد تا بگیرد و ساکت شود! خیابانی تازه متوجه شد که در پایتخت چه خبر است و این که از بسیاری از رجال سیاسی، صدایی برنمیآید، از آن روست که حق السکوت گرفتهاند. او با رد این پیشنهاد، به تبریز برگشت و پی برد که نمیتوان به رجال تهران امیدوار بود. در تبریز با دعوت آزادیخواهان و دموکراتها، «مجلس محلی تبریز» را تشکیل داد و خود به ریاست آن انتخاب شد. کار مجلس محلی تبریز این بود که در مسائل سیاسی و اجتماعی تبریز و آذربایجان، تصمیم گیری کند؛ چون نمایندگان آذربایجان را از رفتن به مجلس شورای ملی محروم کرده بودند.

رهبری قیام ملی آذربایجان
روز 18 فروردین 1299، تبریز، صحنه یکی از پرشکوهترین حماسههای قهرمانی و دلاوری در تاریخ ایران بود. بازار تعطیل شد. دانش آموزان مدارس، به حالت راهپیمایی در ساختمان و اطراف عمارت تجدد گرد آمدند. شعارهای ضد دولت وثوقالدوله و مزدورانش، در فضای شهر طنین افکنده بود. مردم آزادیخواه، مسلمان و قهرمان تبریز، به اشاره پیشوای خود خیابانی، به شهربانی ریخته، آزادیخواهان دربند را از سیاهچالها نجات دادند. اداره شهر، یکسره به دست آزادیخواهان افتاد. شیخ به مزدوران وثوقالدوله در تبریز اخطار کرد که هر چه زودتر شهر را ترک گویند و آنان چهارشنبه شب، تبریز را به قصد تهران ترک کردند. بدین سان در روز دوم قیام، تبریز از لوث حضور خائنان و بیگانگان مزدور پاک شد و رشته امور شهر به دست خیابانی و پیروانش افتاد و خورشید آزادی از افق آذربایجان درخشید. در مرحله بعدی، خیابانی هیات مدیرهای را برای اداره امور اجتماعی مردم و تصمیمگیری های لازم، انتخاب کرد. این هیات، در همان روز بیانیهای منتشر کرد: «آزادی خواهان شهر تبریز در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی افراد ضدمشروطیت که در حکومت های محلی و در مرکز ایالت آذربایجان ظهور کرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام میکنند که برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان کامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانه آن. آزادیخواهان موقعیت فوقالعاده حساس فعلی را در نظر گرفته و مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد، برقرار دارند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه میشود: برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت.» قیام پیروزمندانه مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت. تا اینکه میرزا مهدیقلی خان مخبرالسلطنه (هدایت) با ریاست الوزرایی میرزا حسنخان مشیرالدوله (پیرنیا) به تبریز عزیمت کرد تا کار آنجا را تمشیت کند. این نقطه پایان قیام بود. سرانجام در سپیده دم یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۲۹۹، که بسیاری از نیروهای مسلح خیابانی برای بر چیدن اشرار محلی به اطراف تبریز رفته بودند و نیروی اندکی در شهر و اطراف عالی قاپور (مقر حکومت خیابانی و مرکز قیام) مانده بود، قزاق های مسلح به دستور کلنل روسی و مخبرالسلطنه، به شهر ریختند و تمام نیروهای قیام را یا کشتند یا خلع سلاح کردند و همه مراکز آزادیخواهان و ادارات را به تصرف خود درآوردند و عالی قاپو را در اختیار خود گرفتند.


گر خون خیابانی مظلوم، بجوشد...
قزاق ها سرانجام به خانه خیابانی ریختند، ولی قبل از این که به او دست بیابند، خیابانی از راه پشت بام به خانه همسایهاش، شیخ حسنعلی میانجی، پناهنده شده بود. شیخ حسنعلی اصرار کرد که پیش مخبرالسلطنه برود و وساطت کند، ولی خیابانی نپذیرفت. تا این که بعدازظهر ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ شمسی، مخفیگاه شیخ پیدا شد و با شلیک چند تیر بدست اسماعیل قزاق، در زیرزمین خانه شیخ حسنعلی میانجی به شهادت رسید. پیکرش را که به طور موقت در گورستان امامزاده حمزه تبریز دفن شده بود، به تهران منتقل کرده و در صحن حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپردند. این سرانجام مردی بود که ترجیع کلامش این بود: «در راه زندگی شرافتمندانه باید از جان و مال گذشت» و همواره می گفت: «انسانی که به جامعه خود تعلقی ندارد، از حیوان کمتر است» کسی که نوایش همیشه بلند بود که: «اولین لازمه شرافت یک ملت، استقلال است. و استقلال ملتها را فقط فضایل و اخلاقیات متعالی حفظ خواهد کرد.» و دلیرمردی که این سخن، یادگار جاوید اوست: «ایران را ایرانی باید آزاد کند و حافظ استقلال هر ملتی، شجاعت و قهرمانی اوست»... کارنامه خیابانی، روایت تجربه تاریخی قطع ید اجانب از یک منطقه و مدیریت محلی و مستقل آن توسط عناصر بومی، همکاری با نهضت استقلال خواهانه میرزا کوچک جنگلی، احیا و اجرای قانون مشروطیت و صیانت از حقوق مردم در برابر منافع استعمار، و سرانجام احیای یک نهضت اصلاحگرانه و اجتماعی با رجوع به مبادی هویت ملی بود که نام او را چنان نامبردار ساخت که بلافاصله پس از شهادت او، ملک الشعرای بهار، مبارز و سخنگوی بزرگ و یگانه آزادی، در ترجیع بندی که فورا ورد زبان همه ایرانیان شد سرود:
«گر خون خیابانی مظلوم بجوشد
سرتاسر ایران، کفن سرخ بپوشد»
