عاشورایی که مطلع پیروزی یک انقلاب شد

به گزارش نوید شاهد، سالروز یوم الله هفدهم شهریور 57، روزی که به تعبیر امام انقلاب (ره)، تکرار و تجسمی از عاشورا و کربلا بود، درحالی از راه میرسد که ملت ایران، یکی از بزرگترین آزمونهای تاریخ خود را در همین ماههای اخیر و در نبرد با کلیت نظام سلطه استکباری و صهیونیستی، عزتمندانه و سرافرازانه پشت سر گذاشت و تابلویی ماندگار از عظمت مکتب و طریقت شهادت طلبی خود را در برابر چشم دنیا به نمایش گذاشت. مکتب و طریقتی که از عاشورای 17 شهریور 57 و از کربلای میدان ژاله، آغازگر درخشش معجزاتی در این سرزمین شد که از دفاع مقدس 8 ساله تا دفاع مقدس 12 روزه، مایه شگفتی تاریخ شد. شهیدان آن روز اگرچه غریبانه و مظلوم، در خون طپیدند اما مسیری را گشودند که در امتداد خود، راهگشای افق جهانی مقاومت شد و طلایه دار بعثت معنوی انسان. پیام ژالهای که خون شد، راه به همه روزگاران گشود و چون رودی از خون شهیدان، در رگ رگ اعصار، جاری شد. نسل شهادت طلبی که در جبهه مقاومت و در دفاع از حرم «ایران» و حریم «اسلام»، آنهمه جانفشانی کرد و حماسه ساخت، نه 17 شهریور را دیده بود و نه هشت سال جنگ و نه امام (ره) را، اما نسلی بود که پیام عاشورایی 17 شهریور در جانش جوشش و جریان داشت. مردمی که در آن 12 روز شگفت و اعجابآور، زیر بمب و موشک و پهپاد خونریزترین دشمن بشریت، چون سرو ایستادند و نعش خونین و تکه تکهی عزیزانشان را چون پرچم غرور بر دوش گرفتند و عزمشان برای جنگ با یک جهان، سلطه و سفاکی و ستم، استوارتر شد، فرزندان 17 شهریورند اگرچه دهها سال پس از آن روز سرخ خدایی به دنیا آمده باشند. روزی که پیامش را از زبان رهبر این قیام الهی به جهان و تاریخ رساند: «ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است... هراس، آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.» و در یک ارزیابی و جمعبندی کلی؛ قتل عام علنی مردم تهران در 17 شهریور، در میدان ژاله (شهدا)، یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی ایران به شمار میآید.
کشتار بیرحمانه مردم در آن روز تجلی واقعی رژیمی بود که سعی می کرد با فریبکاری از خود چهره ای صلح دوست ، آزادی خواه و مخالف با مفاسد بسازد. واقعه خونین 17 شهریور نقطه پایانی بود بر حیات رژیم ستمکار پهلوی که بیش از چند ماهی پس از آن حادثه دوام نیاورد .در حقیقت این حادثه با پیامدها و تبعات عظیمی که داشت، به اوجگیری روند نهضت انقلابی مردم ایران و گسترش اعتراضات عمومی انجامید و به نوعی؛ «آغازِ پایان» رژيم ستمشاهی بود.

تاریخیترین عید فطر ایران با گل و بوسه میلیونها نفر برای سربازان!
شهریورماه ۵۷ مصادف با ماه رمضان بود. همین امر سبب شده بود که مجامع و تشکلهای مردمی در مساجد، سازماندهی گستردهای پیدا کند که با هدف حذف رژیم پهلوی و استقرار حکومت اسلامی فعال شده بودند. اولین جرقه این اقدامات در ۱۳ شهریور که مصادف با عید فطر بود، توسط مردم زده شد. مهمترین مانور قدرت تهران در تپههای قیطریه شكل گرفت: «ساعت 7:30 صبح جمعیتی انبوه از مسجد قبا به سوی قیطریه به راه افتاد. در همان موقع از مساجد دیگر تهران نیز جمعیتهای دیگری به حركت افتادند. در خیابان كوروش (شریعتی) جمعیت آن قدر زیاد شده بود كه نیمی از عرض خیابان را در صفی به طول پیش از یک كیلومتر پوشانده بود. در حدود سه هزار زن چادری نیز همراه تظاهركنندگان بودند و پیشاپیش آنها حركت میكردند.» دستههای مختلف در تپههای قیطریه گرد آمدند. با آغاز نماز «حدود 100 هزار نفر به نماز جماعت ایستادند.» پس از خطبههای «شهید آیتالله مفتح» و سخنرانی «شهید دكتر باهنر» جمعیت در خیابان كوروش به راه افتاد. تظاهركنندگان در حال حركت شعار میدادند: «ایران كشور ماست، خمینی رهبر ماست - نهضت ما حسینی است، رهبر ما خمینی است ـ استقلال، آزادی، حكومت اسلامی» راهپیمایان طول 20 كیلومتر را تا میدان راهآهن طی كردند. خبرگزاریهای جهان راهپیمایی تهران را تحت پوشش وسیع خبری قرار دادند. خبرگزاری فرانسه راهپیمایان را بین 200 تا 500 هزار نفر برآورد كرد. خبرگزاری رویتر گزارش كرد: «در حدود 20 هزار نفر در خیابانهای اصلی پایتخت رژه رفتند». آسوشیتدپرس گزارش كرد: «در تهران حدود صد هزار تن در تظاهرات شركت كردند. در این تظاهرات زنان مسلمان نیز چادر به سر شركت كردند.» راهپیمایی و تظاهرات عید فطر در واقع مانور قدرت نیروهای مذهبی در ایران بود. عظمت این مانور به قدری بود كه هیچ گروهی نتوانست در مقابل آن سر تعظیم فرو نیاورد.
تظاهرات ۱۳ شهریور در واقع مبدا پیروزی انقلاب به شمار میآید که در پی آن قیام ۱۶ و ۱۷ شهریورماه شکل گرفت. در واقع تظاهرات وسیع عید فطر، ضربه بزرگی بر پیکره رژیم وارد آورد و قدرت اسلام، روحانیت در تشکل بخشی به قیام اعتراضی مردم ایران را در گسترده ترین شکل خود به نمایش گذاشت.
روایت فضل الله فرخ از فعالان انقلابی و اعضای ستاد نمازجمعه در سالهای پس از انقلاب درباره آن روز، روشنگر اهمیت و وسعت این حادثه است: «مردم در خیابان شریعتی فعلی سرازیر شدند که در یکی دو نقطه جلوی آنها گرفته شد و برخوردهایی صورت گرفت، ولی جمعیت راهش را ادامه داد. بعد از طرف خیابان میرداماد، جلوی حسینیه ارشاد مأموران زیادی گذاشته بودند و کاملا مانع جمعیت شدند، لذا جمعیت از آن طرف راهش را کج کرد و به طرف خیابان ولیعصر رفت و وارد آن خیابان شد. البته در مسیر، مأموران بسیار زیادی گمارده بودند. بالاخره اینها باخبر شده بودند و نظامیان و کامیونهای ارتش با امکانات و وسایل سر راه قرار گرفته بودند و آنها هم وقتی که این خواهران را در صف تظاهرات میدیدند خیلیهایشان تحت تأثیر قرار میگرفتند و گاهی اشکشان جاری میشد. ظهر جمعیت نزدیک میدان ولیعصر رسیده بودند در آنجا نماز خوانده شد و دوباره راهپیمایی تا میدان آزادی که یک مسیر بسیار طولانی بود، ادامه یافت و در مسیر میدان آزادی و خیابانهای آزادی باز بر تعداد این مأموران افزوده شده بود. کامیونهای فراوانی پر از نیروی ارتشی، مسلح در اطراف جمعیت، جلوی جمعیت، کنار آن، پشت سر جمعیت بود؛ به طوری که چنان احساس خطر میشد که نزدیک میدان آزادی جمعیت زیادی آمده بودند اطراف خواهرها را زنجیر گرفته بودند و خواهرها را در وسط قرار داده بودند و برادرها واقعا برای این خواهران سپری شده بودند. آن روز در میدان آزادی هم سخنرانی شد و جمعیت به قدری گسترده شده بود که خیلی از افراد به خود میدان نرسیدند. از جمله خود من نتوانستم بر اثر ازدحام جمعیت وارد میدان شوم و همان حوالی میدان بودیم. این راهپیمایی خیلی عجیب بود، راهپیمایی میلیونی که یک مرتبه مثل اینکه سد ترس مردم را شکست؛ یعنی مردم روحیه پیدا کردند و آن قدر مؤثر بود که حتی خانمهایی که حجاب نداشتند، تحت تأثیر قرار گرفتند و وارد صفوف خواهران شدند و عدهای شاید برای اولین بار بود که وارد این جمعیت شدند و این تبدیل به جمعیت میلیونی شد؛ یعنی چند برابر آن جمعیت نمازگزار عید فطر. جمعیت نماز خیلی زیاد بود ولی میلیونی نبود، اما جمعیتی که وارد میدان آزادی شده بودند و با اینکه صبح اول وقت آمده بودند تا عصر شاید ساعت 4 یا 5 بعد ازظهر طول کشید.»

16 شهریور؛ اولین تظاهرات میلیونی تاریخ ایران
پس از آنکه برگزاری راهپیمایی ۱۳ شهریور (عید فطر) تجربه موفقی ارزیابی شد، تصمیم گرفته شد بار دیگر در مقابل حکومت شریفامامی و به منظور برائت از وی، تظاهراتی انجام شود. شهید محلاتی در این ارتباط میگوید: «بعد از راهپیمایی عید فطر به این نتیجه رسیدیم که این کار باید با نظم و ترتیبی ادامه یابد، جلسهای گرفتیم و از صبح تا غروب دور هم بودیم و تصمیم گرفتیم که روز پنجشنبه (۱۶ شهریور) راهپیمایی کنیم.» آیتالله بهشتی نیز در جامعه روحانیت استدلال کرد که"بعد از راهپیمایی عید فطر حالا که مردم آمدند نباید در این حرکت مردمی فترت ایجاد شود" لذا از مردم برای راهپیمایی دعوت شد. با وجود برخی اختلافات برای اعلام عزای عمومی یا برپایی راهپیمایی با فرارسیدن سحرگاه روز ۱۶ شهریور سیل جمعیت از گوشه گوشهی تهران جاری شد. به گزارش کیهان، تهران یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند و گل پرتاب میکردند. ناظران تعداد رهپیمایان را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طول صفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید. در این راهپیمایی زنان با چادر سیاه جلو جمعیت در حرکت بودند و موتورسواران با فاصله ۱۰۰ و ۲۰۰ متری جلوتر از همه حرکت میکردند تا هم راه را باز کنند و هم به راهپیمایان آب و غذا برساندندروزنامه اطلاعات گزارش داد: «جمعیت راهپیمایی در پایان به صدها هزار نفر رسید. مردم بر سر راهپیمایان گلاب میریختند. ابتدا مأموران کوشش کردند جلو راهپیمایی را بگیرند، اما بعد راه را باز کردند و به دنبال جمعیت به حرکت درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی جمعیت حرکت میکردند. کامیونهای میوه که هر لحظه خالی و پر میشدند جمعیت را همراهی میکردند.» این خبرها تا نزدیکی ظهر برای چاپ در روزنامههای عصر تهیه شده و به دلیل اخبار ۱۷ شهریور روزنامهها نتوانستند اخبار عصر را منتشر کنند. شهید محلاتی که در آن روز از طرف جامعه روحانیت مسئول ستاد برگزاری راهپیمایی بوده است، چنین گزارش میکند: «ارتش با وسایل زرهی در سراسر خیابان انقلاب فعلی مستقر شده بود. با این حال ملت از شمیران حرکت کردند به طرف پایین. ما رابط داشتیم که مرتب به ما خبر میدادند. هنگام ظهر آیتالله بهشتی در خیابان انقلاب نزدیک پیچ شمیران به نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف حدود چهارراه قصر است. بعد از نماز، جمعیت را به طرف میدان شهیاد (آزادی) حرکت دادیم. شعارها را کنترل میکردیم. شعارها از جلو تعیین میشد. عصر به میدان آزادی رسیدیم. قرار شد آیتالله بهشتی برای جمعیت صحبت کند و آقای ناطق نوری قطعنامه را بخواند. به روایت آقای ناطق نوری، نزدیک به غروب بود که جمعیت به میدان آزادی رسید. کامیونهای ارتشی داخل میدان آزادی استقرار یافته بودند، مردم به ویژه خانمها با شعارهای خود سربازان و درجهداران را منقلب کردند و آنها را به گریه انداخته بودند.
فردا صبح، 8 صبح، میدان ژاله...
بنا بر گزارش ساواک: «تظاهرات این روز از منطقه قیطریه، ونک، پهلوی (ولیعصر) ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعیتها در شاهرضا (انقلاب) و آیزنهاور(آزادی) به هم پیوستند و ساعت ۳۰ : ۱۸ به میدان شهیاد (آزادی) رسیدند.» طبق این گزارش، مردم تابلوهای خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی) را محو و روی آن نوشتند: «خیابان خمینی» همچنین مردم در مقابل دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف فعلی) شعار میدادند: «دانشگاه خمینی» و تابلوهای خیابان آیزنهاور (آزادی فعلی) را به خیابان «شریعتی و خمینی» تبدیل کردند. طبق این گزارش: «مردم در خیابان آیزنهاور مرتباً اعلام میکردند که جمعیت فردا صبح در خیابان شهدا ـ نامی که تظاهرکنندگان به خیابان ژاله دادهاند ـ اجتماع کنید.» و همچنین بر روی مقواهایی نوشته و شعار می دادند: «فردا صبح 8 صبح میدان ژاله» و بدین شکل، قرار راهپیمایی فردا را اطلاع رسانی میکردند.

اعلام حکومت نظامی توسط فرمانداری نظامی تهران
شریفامامی در اجرای اطلاعیه دولت در شانزدهم شهریور دستور ممانعت از راهپیمایی را صادر کرد و پلیس در چند نقطه تهران با مردم درگیر شد، ولی جمعیت آن قدر زیاد بود که متوجه شد کنترل راهپیمایی با نیروی پلیس ممکن نیست.شریفامامی تصمیم شاه مبنی بر حکومت نظامی را مغتنم شمرد و شبانه از اعضای شورای امنیت ملی دعوت کرد. جلسه در ساعت ۲۰ روز ۱۶ شهریور با حضور نخستوزیر، امیرخسرو افشار وزیر امور خارجه، ارتشبد ازهاری رییس ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رییس ساواک، سپهبد احمدعلی محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رییس کل شهربانی، سپهبد برومند جزی رییس اداره دوم ارتش، سپهبد خواجهنوری رییس اداره سوم ارتش و ارتشبد قرهباغی وزیر کشورتشکیل شد. ابتدا سپهبد مقدم گزارشی از چند روز اخیر داد و اعلام کرد: «قرار است فردا در مملکت، آشوب به پا بکنند و مملکت را به هم بزنند. من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم که به نظر من ضرورت دارد که اعلام حکومت نظامی بشود.» رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم که در این جلسه شرکت کرده بودند به برقراری حکومت نظامی تأکید میکنند. همهی اعضای جلسه بر ضرورت حکومت نظامی اعلام نظر میکند و بلافاصله شریفامامی اعضای دولت را احضار و هیأت دولت با اعضای شورای امنیت جلسه مشترک گرفتند و نظر شورای امنیت به تصویب هیأت دولت رسید. جلسه در ساعت نزدیک به ۲۴ خاتمه یافت و شریفامامی نتیجه را تلفنی به اطلاع شاه رساند و تأیید نهایی را از او گرفت. سپس ارتشبد ازهاری با شاه صحبت کرد و بنا به تصویب وی، ارتشبد غلام علی اویسی فرمانده نیروی زمینی به فرمانداری نظامی تهران و حومه انتخاب شد. سردمداران رژیم از حرکت مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیرانداختن یک روز حکومت نظامی را برای مطلع کردن مردم نداشتند. نیمههای شب، دولت اطلاعیهای تنظیم کرد که رادیو در اخبار صبحگاهی آن را قرائت کرد، امّا اکثر مردماز آن بیخبر بودند. خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامه صبح هم منتشر نمیشد. ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیه فرمانداری نظامی اعلام کرد: «به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوه نظم از ساعت ۶ صبح روز ۱۷ شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه به اجرا میگذارد.» مردم، صبح زود، بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهای فرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی و خود میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خود ادامه میدادند.

و اینچنین بود که ژاله خون شد...
ساعت نزدیک ۳۰: ۷ صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند شد و همین که جمعیت از چهار طرف به سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمحابا مجروحان و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها، راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستانها خانههای خود را برای پذیرش مجروحان مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازم پزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد. نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید و سرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد. طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به خیابانهای دیگری از قسمت شرق تهران کشیده شد و سپس تظاهرات به جنوب تهران نیز تسری یافت. تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت. روزنامهها در فردای آن روز بدون پرداختن به چگونگی درگیری اعلام کردند: ۱۰۰ آتشسوزی در تهران روی داد، شعب چند بانک، یک فروشگاه بزرگ، یک فروشگاه شهر و روستا در آتش سوخت.
روایت عکاسی که با یک عکس، حادثه را در حافظه تاریخ، ماندگار کرد
«عباس ملکی» عکاس حاضر در صحنه جمعه سیاه که عکس معروفش از کشته ها و مردمی که در محاصره سربازان، روی هم افتاده بودند، حادثه 17 شهریور را جهانی کرد، میگوید: «در بیسیم صدایی آمد که همه را محاصره کنید، تیراندازی شروع شد. من در بین نیروهای نظامی ایستاده بودم. بین مردم هم میرفتم، اما آن لحظه وسط نیروهای نظامی بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نیروهای نظامی تیرهوایی میزدند. مردم وحشتزده بودند و هر جا کوچهای یا گذری میدیدند فرار میکردند. من دیدم که شش نفر روی هم ریخته بودند تا یک نفر فرار کند. مردم تا آن روز در تهران چنین اتفاقی را ندیده بودند. تیراندازی چند دقیقه بیشتر طول نکشید اما دیدم که دیگر هیچ کس اطراف میدان نیست. یک نفر یکی از جنازهها را میکشید و یک نفر هم، جنازه دیگری را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روی زمین بودند. مردم همه وسایلشان مثل دوچرخه را رها و فرار کردند. آمبولانسها اطراف میدان نمیآمدند و مردم جنازه یا زخمیها را روی شانهها میبردند، زیرا اگر ارتشیها جنازه را میبردند، خانوادهها را اذیت میکردند...»
ای کاش خمینی در میان شما بود و کنارتان کشته میشد!
امام خمینی رهبر تبعیدی قیام، یک روز پس از کشتار ۱۷ شهریور، در پیامی از نجف، ضمن ابراز همدردی با مردم ایران، این کشتار را صحنهسازی رژیم پهلوی برای انتقام از ملت بیدفاع ایران شمرد و از مردم خواست تا از هیچ کمکی به مجروحان و بازماندگان این حادثه دریغ نکنند: «چهرۀ ایران، امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در همه جا به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیر مؤمنان علی (ع) و سرور شهیدان امام حسین (ع). ای کاش «خمینی» در میان شما بود و در کنار شما در جبهۀ دفاع برای خدای تعالی کشته میشد. ملت ایران! مطمئن باشید که دیر یا زود، پیروزی از آن شماست. شاه با حکومت آشتی ملی میخواهد روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. اِنَّ کَیْدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً. جهان باید بداند که این است فضای باز سیاسی ایران و این است رژیم دموکراسی شاه! و این است عمل به دین مبین اسلام در منطق شاه و دولت او! اکنون به بهانههای پوچ دست به حبس و تبعید تازه زده اند و میزنند. باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمۀ دژخیمان خُرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. شما ای ملت محترم ایران، که تصمیم گرفتهاید خود را از شرّ رژیم شاه خلاص گردانید و در رفراندومی که در برابر ناظران سراسر جهان انجام دادید، به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود در ایران ندارد. مطمئن باشید که هیچ قدرتی نمی تواند با شما که بیدارید و به پاخاستهاید رو به رو شود.»

«17 شهریور»، مکرر «عاشورا» و «میدان شهدا»، مکررِ «کربلا» است
امام خمینی (ره) در اولین سالروز یوم الله هفدهم شهریور 57 در پیامی، این روز را تکرار عاشورا و شهدای این روز را در امتداد شهدای کربلا توصیف کردند: «خاطره تلخ 17 شهریور 57 و خاطره تلخ روزهای بزرگی که بر امت گذشت، میوه شیرین سرنگونی کاخهای استبداد و استکبار و جایگزینی پرچم عدل اسلامی را به بار آورد. مگر نه آن است که دستور آموزندهی «کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ أَرضٍ کَربَلا» باید سرمشق امت اسلامی باشد؟ قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشورا، قیام عدالتخواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه، سرلوحه زندگی است در هرروز و در هر سرزمین. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر. و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژدهای. تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگرچه با عدهای قلیل، علیه مستکبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند. و مژده که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است؛ و مژده که شهادت رمز پیروزی است. 17 شهریور، مکرر عاشورا و میدان شهدا، مکررِ کربلا و شهدای ما، مکررِ شهدای کربلا و مخالفان ملت ما، مکررِ یزید و وابستگان او هستند. کربلا کاخ ستمگری را با خون درهم کوبید؛ و کربلای ما کاخ سلطنت شیطانی را فروریخت.»

17 شهریور: به افق «اکنون»، برای «فردا»...
یوم الله 17 شهریور، تنها یک حادثه و یک حماسه نیست. حرکتی است در امتداد عصرها و نسلها که تکامل یک بینش و نگاه هستی شناسانه را در خود به ظهور رسانده است. امروز بیش از 47 سال از آن 17 شهریور که میدان شهدا را قتلگاه جوانان مخلص و پاکباخته کرد، میگذرد اما هنوز پیام و پژواک آن خونها، در تلالو روح عزت و اقتدار یک ملت، زنده و پرطراوت و پویا و جاری است. پیروزی در مکتب شهادت طلبی، اصلیترین پیام آن جمعه خونین بود و امروز پس از نزدیک به نیم قرن، در جریان پیوستن مدافعان غیور حرم به محور مقاومت جهانی و در جریان جنگ 12 روزه، دیدیم که هنوز آن روح شهادت طلبانه که عامل اصلی و اولیه پیروزیهای ما در دفاع مقدس بود، همچنان اثربخش و اقتدارانگیز و قدرت آفرین است. شهدای اقتدار ما در این جنگ 12 روزه، از بستر همان فرهنگ و تربیت و طریقتی برخاسته و رشد یافته اند که 17 شهریور را آفرید و شهادت را رمز پیروزی معرفی کرد نه شکست. دشمن تا 17 شهریور را نشناسد و تا عزتمندی مکتب شهادت را نفهمد، راز مقاومت و اقتدار ما را هم نخواهد یافت. 17 شهریور همانگونه که امام راحل (ره) در اولین سالروز آن فرمود، تکرار عاشورا و شهدای آن تکرار شهدای کربلا هستند از آن جهت که سرچشمه و نقطه عطفی همواره در جوشش و جریان و منبعی مولد است که نسلها و عصرها را از یک اندیشه و آیین، سیراب میکند و روح امید و شور شهامت و شهود شهادت را در رگهای جامعه جاری میسازد. 17 شهریور را باید فرلاتر از یک روز خاص و تاریخی در گذشته، اینگونه زنده و در تداوم دید و «به افق اکنون» و «برای فردا» بازخوانی کرد.
انتهای گزارش