دادستان مجاهد

به گزارش نوید شاهد، چهاردهم شهریور 1360، هنوز یک هفته از فاجعه انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رئیس جمهور محبوب و نخست وزیر مردمی این نظام و انقلاب توسط اصحاب ننگ و نفرت و نفاق نگذشته بود که بازهم ملت ایران به عزایی دیگر نشست و داغدار خدمتگذاری دیگر از تبار خادمان صادق، مخلص، دردآشنا و دلسوز این مردم شد. عالم مبارز شهید آیت الله علی قدوسی، دادستان مومن و صدیق و سخت کوش انقلاب، روحانی روشن بین و متقی و پاکنهادی که احتیاط و ملاحظات و رعایت ضوابط شرعی و حداکثر ملایمت و مدارا را با قاطعیت و صلابت انقلابی، درآمیخته بود و همین، منافقین را به از میان برداشتن این چهره خدوم و ارزشمند نظام، مصمم کرد. کسی که حضورش با آن وسعت نظر و دقت عالمانه در احقاق حقوق مردم و اجرای عدالت و تحقق قانون و حکم شرع، مایه توازن و محور تعادل در نظام قضایی کشور بود و مایه امید مردم به معماری نظامی بر محور شریعت و قانون که با نگاه امام راحل (ره) مبنی بر پی افکندن بنیانی برافراشته از آرمان تاریخی اسلامی شدن همه قوانین کشور و تلاشها و تدابیر شهید آیت الله دکتر بهشتی در تعریف ساختار جدید مدیریت نظام قانون و قضای کشور بر مبنای هویت دینی این نظام الهی که در پی تحقق اهداف اسلام در ایران و ارائه الگویی از عدالت اسلامی به همه جهان بود. شهیدی که امام راحل (ره) در سوگش فرمود: «اینجانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتم و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و تعهد در راه هدف میشناختم...» آری، منافقین که دشمن امید این ملت بودند، خواستند با حذف و از میان برداشتن این انسان کاردان و کارآمد، آینده روشن عدالتورزی و قانونمندی را از این حاکمیت مردمی بگیرند.

خوابی که تعبیر شد...
در ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ شمسی در شهرستان نهاوند در یک خانواده روحانی متولد شد و پس از طی کردن دورس ابتدایی در سال ۱۳۲۱ وارد حوزه علمیه شد. پدرش «آخوند ملا احمد» از علمای بزرگ شهر بود كه پس از سالها تحصیل در حوزه علمیه نجف و استفاده از درس بزرگانی چون آیت الله میرزا محمدحسن شیرازی، آیت الله میرزا حبیب الله رشتی و آیت الله آخوند خراسانی به درجه اجتهاد نایل شد و به زادگاه خود برگشت و به ارشاد مردم پرداخت. دوران كودكی و نوجوانی را تحت تربیت درست خانواده سپری كرد. با خواندن، نوشتن، قرآن، نماز و احكام شرعی آشنا شد و سرانجام حادثهای موجب شد كه او در سنین نوجوانی وارد حوزه علمیه شود؛ روحانی مبارزی به نام شیخ «خطیب» كه با حكومت رضاشاه مخالفت میكرد و بدین سبب به زندان هم رفته بود در مسجدی كه ملا احمد در آن اقامه نماز جماعت میكرد، سخن میگفت؛ روزی در بین صحبت هایش گفت: «دیشب خواب دیدم فرزند كوچك آقا (ملا احمد) مورد لطف حضرت پیامبر (ص) قرار گرفته و آن حضرت با دست مبارك خود، بر سر او عمامه گذاشته است.» این حادثه موجب شد تا علی در پانزده سالگی (سال 1321) وارد حوزه علمیه قم شود و در مدرسه فیضیه حجرهای تهیه نماید.
معرفت و اخلاق تا مبارزه
در آن ایام رضاشاه با كشف حجاب، مخالفت با برگزاری مجالس روضه، متحدالشكل كردن لباسها و اقدامهای دیگر در صدد دینزدایی بود. او بعد از بازگشت از تركیه بر آن شد تا همانند آتاتورك، به مبارزه با دین و روحانیت بپردازد. در نهایت تنگدستی از تحصیل دست برنداشت. مقدمات علوم اسلامی را نزد استادانی چون آیت الله شهید صدوقی فراگرفت و از محضر استادان اخلاق حوزه علمیه قم بهره جست. او از ابتدای طلبگی به تهذیب اخلاق، سادهزیستی، نظم و استفاده از فرصتها اهمیت بسیار میداد. پشتكار او موجب شد تا دروس مقدمات و سطح حوزه را به پایان برساند و وارد عالیترین مرحله دروس حوزه شود. علی سالها در درس خارج آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) شركت كرد و از خرمن دانش آنان، خوشهها چید. بسیاری از خطبههای نهج البلاغه را حفظ بود. علاقه بسیاری به اهل بیت (ع) داشت و هماره در مجالس سوگواری شركت میكرد. بسیار محتاط و ملتزم به احکام و آداب شرع و مقید به اخلاق و خودسازی و طهارت روح و تزکیه نفس بود. از غیبت و دروغ بسیار پرهیز میجست و به درس و بحث، تعلق خاطر بسیار داشت. با آغاز فعالیت فدائیان اسلام به صف مبارزین این گروه پیوست و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت در مخالفت با حزب توده فعالیت زیادی داشت. در درس خارج آیت الله بروجردی و امام خمینی شرکت کرد و در سال۱۳۴۱ به اجتهاد رسید. قدوسی همراه سیدمرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی بهشتی در درس علامه طباطبایی (قدس سره) حاضر میشد. مرحوم علامه به او علاقه بسیار داشت و او را به دامادی خود پذیرفت و دخترش، نجمه سادات را به عقد ازدواجش درآورد. آیت الله قدوسی با اندیشههای سیاسی امام خمینی به خوبی آشنا بود. او پس از افشاگیریهای امام خمینی در سال 1341 كه علیه لایحه كاپیتولاسیون و دیگر مصوبات خائنانه دولت و مجلس صورت پذیرفت، هماره همدوش همفكرانش به پشتیبانی از قیام همت گماشت. او در قیام 15 خرداد 1342 و تبعید امام خمینی در 13 آبان 1342 همراه همه طلبهها، استادان و مردم انقلابی به صحنه آمد و به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت.

پایه گذاری نخستین هسته مبارزات مخفیانه علیه رژیم
اوج مبارزات آیت الله قدوسی در آن دوران، همكاری گسترده او با هیات مدرسین بود. هیات مدرسین نخستین تشكیلات منسجم روحانیت بود كه در سال 1337 و در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی تاسیس شده بود. این هیات در سال های 1341-1342 بسیار فعال بود. اعلامیههای فراوان از سوی هیات مدرسین در سراسر كشور پخش و روشنگری بسیاری در جامعه شد و بسیاری از جنایتهای رژیم پهلوی افشا و برملا گردید. هیات مدرسین با انتشار اعلامیهها، پشتیبانی اساتید حوزه علمیه قم از نهضت امام خمینی را به مردم آشكار ساخت. این هیات كه بعدا به گروه 11نفری شهرت یافت (و امروزه با نام جامعه مدرسین شناخته میشود) نخستین هسته مبارزه مخفی علیه رژیم پهلوی بود و در پوشش اهداف اصلاحی نظام آموزشی حوزه علمیه قم، به فعالیت های سیاسی میپرداخت. آیت الله قدوسی از بنیانگذاران این هیات بود. هیات مدرسین در سال 1345 به دست ساواك كشف و افراد آن تحت تعقیب ماموران پهلوی قرار گرفتند. آیت الله قدوسی در این ماجرا دستگیر شد. اما چون ساواك نتوانسته بود مداركی علیه او پیدا كند، پس از چند ماه از زندان آزاد شد.

سنگربان هدایت، اصلاح و روشنگری نیروهای انقلابی در تبعید امام (ره)
آیت الله قدوسی پس از آزادی، در تابستان 1345 به زادگاه خود برگشت و به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع نهاوند پرداخت. او پس از نماز منبر میرفت و همیشه در ضمن سخنرانی از امام خمینی یاد میكرد. ساواك چند بار به وی تذكر داد كه نباید اسمی از امام خمینی برده شود اما او نمیپذیرفت. بدین علت سخنرانی او تعطیل شد و آیت الله قدوسی به قم برگشت. او در دوران مبارزات، در حالی كه بسیاری از انقلابیون در زندانهای رژیم پهلوی بسر میبردند، به خانوادههای آنان رسیدگی و مشکلاتشان را در حد امکان، رفع میكرد. در همین ایام تبعید امام به تركیه، فقدان رهبری ایشان از نزدیک و در میان مردم و داخل کشور، موجب شد كه انقلابیون از ضعف و خلاء رهبری رنج ببرند. بسیاری از جوانان انقلابی كه با رژیم در مبارزه مسلحانه و علنی بودند، در خطر التقاط فكری گرفتار آمده بودند. آیت الله قدوسی با اغلب این افراد تماس داشت و ضمن نشستهای مختلف آن ها را هدایت میكرد.

مردی که «مدرسه حقانی» را تبدیل به یک «جریان» کرد
پس از آزادی از زندان یکی از فصول درخشان شهید قدوسی تاسیس «مدرسه حقانی» بود که با همیاری جمعی از اساتید با محوریت شهید آیتالله دکتر بهشتی انجام گرفت. او بهمراه شهید دکتر بهشتی کوشید با حفظ اصالتهای حوزه و تکیه بر امتیازها و ویژگیهای این نظام، برنامههای جدیدی طراحی کند. برنامهریزی دقیق، استفاده از روشهای ارزشیابی، آزمونهای منظم و نظارت مستقیم بر متون درسی، از جمله برنامههای او در این راستا بود. چنین تفکری به تأسیس مدرسه حقانی در سال ۱۳۳۹ش انجامید. از فعالیتهای دیگر آیت الله قدوسی برای آشنایی بانوان با اعتقادات و مبانی فکری اسلام، تأسیس «مکتب توحید» بود. مدرسه حقانی در سال 1343 با مدیریت آیت الله قدوسی و با همكاری شهید بهشتی، آیت الله مصباح یزدی، آیت الله جنتی آغاز بكار مینماید. آیت الله قدوسی با دعوت از اساتیدی با تجربه و انقلابی مانند آیت الله مشكینی، آیت الله جنتی، آیت الله محمدی گیلانی، بنیه علمی مدرسه را تقویت نمود. نظم در حوزههای علمیه در جایگاه خود قرار نداشت. مدرسه حقانی نخستین مدرسه علمیه قم بود كه بسیار منظم بود. آیت الله قدوسی نظم شدیدی را در مدرسه به اجرا درآورد. و در مدت چهارده سال اداره مدرسه، همواره به رعایت مقررات مقید بود. حضور و غیاب در كلاس، برگزاری امتحانات و پیگیری مدام رشد علمی - اخلاقی طلاب از امتیازات این مدرسه بود.
مدرسهای که الگوی آینده حوزه شد
اندك اندك آوازه مدرسه حقانی به همه جا پخش شد. بسیاری از جوانان به این مدرسه روی آوردند و تجمع انبوه استادان جوان و انقلابی در مدرسه، ساواك را به هراس انداخت. مدرسه حقانی پایگاه مبارزان شناخته شده بود. ساواك بارها به مدرسه حمله كرد، اما به دلیل مدیریت كارآمد آیت الله قدوسی كاری از پیش نبرد. در آن زمان آموزش زبان انگلیسی در حوزههای علمیه مطلوب نبود اما او در مدرسه حقانی برای آشنایی طلاب با زبانهای خارجی، به این مهم اقدام کرد. برخی از دروس دانشگاهی مانند جامعه شناسی، روان شناسی و اقتصاد نیز در این مدرسه از سوی استادان دانشگاه تدریس میشد. برخی از كتاب های درسی حوزه، كتاب های آموزشی نبودند. سبك نگارش آن ها برای تدریس مناسب نبود و بسیار از متون درسی برای قرن های پیشین تدوین شده بود. مدرسه حقانی نخستین گام را برای تغییر كتب درسی برداشت. كتاب «صرف ساده» بسیار شیوا و روان از سوی دو تن از استادان مدرسه تدوین شد و به عنوان متن درسی در مدرسه تدریس شد. مدرسه حقانی از زمانی كه آیت الله قدوسی مدیریت آن را بر عهده گرفت، تا پیروزی انقلاب اسلامی، یكی از سنگرهای مبارزه در برابر رژیم پهلوی بود. طلاب مدرسه همگی مقلد امام بودند. ساواك بارها به مدرسه یورش برد و شماری از طلبهها را دستگیر كرد. بسیاری از اعلامیهها در این مدرسه تكثیر میشد. مدرسه حقانی، مدرسه علمیه نمونه قم بود. نظام آموزشی و اداری مدرسه چنان به موفقیت رسید كه متولیان بسیاری از مدارس علمیه قم و مشهد از الگوی موفق این مدرسه درس گرفته، به اصلاح نظام اداری-آموزشی مدارس پرداختند. بسیاری از طلاب جوان، با علم، خوشفكر، متقی و آگاه به مسائل سیاسی این مدرسه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مسئولیتهای اجرایی، قضایی و سیاسی، خدمتهای شایانی به انقلاب کردند.
استاد طریقت «اخلاق»
آیت الله قدوسی همواره طلاب را به تهذیب اخلاق سفارش میكرد. درسهای اخلاق او، هر هفته روح تشنه طلاب را با پندهای آسمانی سیراب میساخت. خطبه همام و برخی دیگر از سخنان روح بخش امام علی علیه السلام را برای طلبهها، از حفظ میخواند و با صدایی لرزان و چشمانی گریان طلاب را با اوصاف پرهیزگاران آشنا میساخت. بسیار مواظب بود كه طلبهها گرفتار غیبت، دروغ و سخنان لغو نشوند. هماره طلبهها را به خواندن نماز شب سفارش میكرد و میگفت: افرادی كه در ظاهر، مقدستر از شما بودند و بعدها منحرف شدند و روحانی نمایانی كه حوزه را رها كرده، با رژیم همكاری كردند. همه در این مسائل اشكال داشتند. نیمههای شب به مدرسه میرفت تا ببیند كه طلبهها برای نماز شب برمیخیزند یا نه. قدوسی با تمام توان در راه پیشبرد هدفهای اصلاحی مدرسه تلاش میكرد.
دادستان انقلاب؛ مرد «احتیاط» و «عدالت» در هیاهوی خشونت و انتقام و اعدام!
پس از انقلاب، با حکم امام (ره) به ریاست دادستانی کل انقلاب منصوب شد و تمام تلاش خود را مصروف در احقاق حق مردم بر اساس ضوابط شرعی نمود. احتیاط و اعتدال و عدم مشی افراطی دادستان انقلاب، خیلی از ناآگاهان تندرو را که در آن جو هیجانی اوایل انقلاب خواهان احکام بی رویه و مشی انتقامجویانه بودند، به اعتراض و برخوردهای خشن و پرخاشگرانه واداشت و سیل تهمت ها را بهسوی او روانه کرد. در طول مدت تصدی ریاست دادستانی انقلاب، از مزایای قانونی شغل خود استفاده نکرد. او حتی حاضر نشد در منزل مصادرهای که در اختیارش گذاشته بودند، اقامت کند. میگفت: «بگذارید جنازهام را از منزل مصادرهای بیرون نیاورند!» سرانجام، اصرار دوستان بر سکونت در منزل مصادرهای را نپذیرفت و منزلی اجاره کرد. یکی از پاسدارانِ محافظ شهید قدوسی خاطرهای درباره ایشان میگوید: «یک روز درِ را باز کردم دیدم چند دختر بزرگ و کوچک پشت در هستند که بزرگترین آنها ۱۸ ساله است و زن مسنّی هم با آنهاست. زن مسن گفت این چند دختر، خواهر هستند و پدر آنها بهدلیل قاچاق و مادر آنها بهدلیل اعتیاد در زندان هستند و من نیز همسایه آنها هستم و این دخترها هیچکس را ندارند و التماس میکرد که آقای قدوسی فکری به حال آنها کند. وقتی قضیه را به ایشان گفتم، به حالتی که گویا دنیایی از غم بر دلش نشسته گفت: با فلان فرد تماس بگیر و حتماً از قول من بگو که مادر آنها آزاد شود چون این دخترها کسی را ندارند. فردای آن روز که من قضیه را فراموش کردهبودم آقای قدوسی با آن همه مسئولیت و کار مساله را فراموش نکردهبود و اینبار خودش از من سؤال کرد که چه کردی و این پیگیری ایشان آنقدر ادامه پیدا کرد که مادر این بچهها از زندان آزاد شد. چنان با ترحم و مهربانی میگفت که گویی فرزندان خودش در زندان هستند...»
«محتاط» ولی «قاطع»...
از اقدامات قدوسی پس از استعفای دولت موقت، میتوان به ابلاغ لزوم حجاب اسلامی در ادارهها، بازداشت و اعدام عدهای از خانهای مناطق جنوبی کشور، بازداشت مخالفان نظام اسلامی، تلاش برای تدوین قوانین قضایی اسلام، تشکیل کمیسیون ویژه برای تصویب قوانین قضایی در مجلس شورای اسلامی و توقیف نشریات مخالف انقلاب اشاره کرد. وی از کسانی بود که در زمان تسخیر لانهجاسوسی آمریکا به دست دانشجویان، در جریان کار قرار گرفت و ضمن یاریدادن به آنان، افرادی که نامشان را دانشجویان افشا کرده بودند، با سرعت و قاطعیت، تعقیب و بازداشت کرد. قدوسی با آغاز اقدامات خشونتآمیز سازمان مجاهدین خلق ایران با صدور اطلاعیه دهمادهای بهطور جدی و سازمانیافته به مقابله با گروههای ضدانقلاب پرداخت و با همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دولت، زمینههای ایجاد وحدت قضایی دربارهٔ مسائل گروههای ضدانقلاب را فراهم کرد. با اعلام جنگ مسلحانه این سازمان تروریستی در خرداد ۱۳۶۰، مقابله دادستانی کل انقلاب در سطح گسترده بر ضد گروهها گسترش یافت و قدوسی با وجود مخالفتهای بسیار، قاطعانه ساختمانهای دولتی را که در اختیار آن سازمان و سازمان چریکهای فدایی خلق بود، از آنان بازپس گرفت. قدوسی پس از پذیرش مسئولیت، با جدیت و دقت تمام عمل میکرد. او در مسائل مالی، مصرف سهم امام(ع) و چگونگی استفاده از اموال عمومی بسیار احتیاط میکرد و به کوچکترین بیتوجهی در این موضوع اعتراض میکرد. این ویژگی وی چنان برجسته بود که امامخمینی نیز به آن اشاره کرد و وی را انسانی درست، فعال و قاطع خواند.
چرا انقدر ضد انقلابیها با قدوسی خوباند؟!
سیره مدیریتی شهید قدوسی در قبال مردم و مراجعان یکی از برجستگیهای ممتاز او بود که حتی مورد نقد جریانهای همسوی انقلاب هم قرار میگرفت. مهربانی و توجه بیدریغ وی به مراجعین بهگونهای بود كه هر كس با او سر و كار داشت به خوبی آن را دیده و تحسین میكرد. حتی افراد ضد انقلاب و كسانی كه دلِ خوشی از این انقلاب و دادستانی و مصادره نداشتند از شیخ علی قدوسی با خوبی و احترام یاد میكردند. ایشان در برخورد با دیگران رعایت اخلاق و آداب اسلامی را میکرد؛ حتی اگر با برخوردهای غیر اسلامی و یا توهینآمیز طرف مقابل مواجه میشد. قدوسی معتقد بود كه در این موارد است كه انسان خود را میآزماید و بهمیزان تسلط بر غضب و عصبانیت خود پی میبرد. بنابراین باید كسی را كه ساعتها انتظار كشیده و كیلومترها راه طی كرده است تا برای رفع مشكل خود چارهای بیابد تحمل كرد و حتی اگر به انسان اهانت كرد با صبر و بردباری و اخلاق عملی، به انقلاب خوشبین كنیم و اینها اخلاق اسلامی را از ما بیاموزند و ما برای ایشان الگوی مسلمانی و اخلاق پیامبر(ص) باشیم. چهبسا افراد طاغوتی و زنهای بیحجاب و آدمهای بیبندوبار نزد او میرفتند و مدتها وقت میگرفتند و حرف میزدند و قدوسی کاملاً شكایات آنان را گوش میكرد و اگر کسی به وی اعتراض میكرد، ایشان میگفت:«برای من سخت است كه سخن كسی را قطع كنم زیرا او با هزاران امید نزد من آمده است.» طاغوتیان و افراد ضدانقلاب كه نزد او میرفتند ابتدا با شخصیتی با ابهت و قدرتمند روبهرو بودند ولی بهتدریج خود را در مقابل پدری دلسوز میدیدند كه حاضر است تا آخرین كلام آنها را بشنود و تا آنجا كه ممكن است راهی برای مشكل او بیابد. حتی گاهی با افراد مختلف تماس میگرفت تا مشكل فرد حل شود. این روحیه علی قدوسی آنقدر عجیب بود كه بعضی از دوستان ناآگاهِ انقلاب، آن را نقطه ضعف او ذكر میكردند و در آن زمان بعضی از روزنامهها یا افراد گفتند و نوشتند: «چرا اینقدر ضد انقلابها با قدوسی خوب هستند؟!»
مرد «عدالت»؛ شهید «نفوذ» و «نفاق»
گروهک تروریستی منافقین پس از اینکه قاطعیت آیتالله قدوسی را در مقابل خود دید، تصمیم گرفت که اقدام تلافی جویانه خود علیه دادستان انقلاب را در قالب پروژه نفوذ دنبال کند، از همین رو «محمود فخارزاده کرمانی» عضو نفوذی خود در دادستانی انقلاب را مامور ضربه زدن به دادستان کل کشور کرد و سرانجام آیتالله قدوسی در روز شنبه ۱۴ شهریورماه سال ۱۳۶۰ براثر انفجار بمب آتشزایی در ساختمان دادستانی به شهادت رسید. مرحوم «احمد قدیریان» میگوید: «فخار در دادستانی نفوذ کرده بود. آقای قدوسی چندین بار به مسئولان پرسنلی تذکر داده بود که مراقب او باشند؛ من به این شخص مشکوکم. روز سهشنبه یا چهارشنبه صحبت شده بود که فخار به گزینش برود تا با او صحبت کنند، یک برگه تسویه حساب به او دادند و قرار شد از شنبه یا یکشنبه نیاید اما روز پنجشنبه جمعه وارد دادستانی شد و زیر میز شهید بزرگوار آقای قدوسی و در سقف مواد منفجره کار گذاشت و به محض اینکه آقای قدوسی وارد دادستانی شد و پشت میزش قرار گرفت، مواد را از بیرون منفجر کرد و ...»