خبر شهادت برادر، زیارت مدینه را نیمه‌کاره گذاشت

سه‌شنبه, ۰۳ تير ۱۴۰۴ ساعت ۰۱:۵۹
«۱۸ سال منتظر بودیم تا بالاخره امسال با برادرم راهی حج شدیم. می‌خواستیم به مدینه برویم که خبر دادند برادرمان در حمله اسرائیل به شهادت رسیده است.» اینها را خواهر شهید ارومیه‌چی از شهدای حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی می‌گوید.

خبر شهادت برادر، زیارت مدینه را نیمه‌کاره گذاشت

به گزارش نوید شاهد، «بعد از ۱۸ سال انتظار، امسال به حج رفتم. می‌خواستیم به مدینه برویم که خبر دادند برادرمان در حمله اسرائیل به شهادت رسیده است.» اشک امانش نمی‌دهد. با گریه ادامه می‌دهد: «از دور به حضرت رسول سلام دادیم و برگشتیم. ۴ روز با اتوبوس در راه بودیم. برادرم در مسیر مرتب می‌گفت: به هیچ‌کس نگو که برادرمان شهید شده است. مردم ناراحت می‌شوند. ۴ روز تمام در اتوبوس چادرم را روی سرم انداختم، محکم دهانم را گرفتم و گریه کردم تا مبادا کسی صدای گریه‌ام را بشنود.» اینها را خواهر شهید «محمدمهدی ارومیه چی» می‌گوید.

خبر شهادت برادر، زیارت مدینه را نیمه‌کاره گذاشت

اینجا بهشت‌زهراست،گلزار شهدا، قطعه ۴۲. قطعه شهدای حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به تهران. ما راوی قصه شهدایی هستیم که هر کدام تاریخ‌ساز این مملکت هستند. شهدایی که نام تک‌تک‌شان بر زبان کودکان آینده جاری خواهد بود.

خبر شهادت برادر، زیارت مدینه را نیمه‌کاره گذاشت

شهدایی که در خانه و محل کار آسمانی شدند
وارد قطعه ۴۲ می‌شویم، چند خانم چادری، روی صندلی نشسته‌اند. از چادرهای خاکی‌شان پیداست که خودشان را روی مزار انداخته‌اند. با هم نجوا می‌کنند و آرام اشک می‌ریزند. مردی کنارشان با لباس مشکی و خاک‌آلود نشسته است. از حال و روزشان مشخص است که  تمایلی به صحبت‌کردن ندارند. نمی‌دانم چه بگویم. تبریک یا تسلیت؟ شاید اگر مرد میدان بودند شکی نداشتم که باید تبریک بگویم برای شهادتشان ولی اینها که به میدان نرفته‌اند. هر کدام در خانه یا محل کارشان بوده‌اند که مورد حمله وحشیانه اسرائیل قرار گرفته و شهید شده‌اند.

همسر برادرم هنوز منتظر است برگردد
بالاخره جسارت به خرج می‌دهم و سر صحبت را با آن‌ها باز می‌کنم. خواهر می‌گوید: برادرم ۳۲ سال داشت. یک فرزند یک ساله و نیمه دارد. همسرش باور نمی‌کند که شهید شده است. نه سر مزار می‌آید، نه گریه می‌کند و نه عزاداری. یک‌سره می‌گوید: محمدمهدی کربلاست. برای زیارت رفته و برمی‌گردد. 
انگار بغض فروخورده این چند وقت یک‌دفعه می‌ترکد و هم پای آن‌ها به گریه می‌افتم. می‌پرسم: برادرتان کجا شهید شدند؟ خواهر مستأصل می‌گوید: به خدا نمی‌دانم. چون چند روز دنبالشان می‌گشتیم تا دست آخر در پزشک‌قانونی پیدایشان کردیم. برادرم نخبه بود. مهندسی معماری خوانده بود. محل کارش مورد اصابت موشک قرار گرفته بود.

خبر شهادت برادر، زیارت مدینه را نیمه‌کاره گذاشت

حتی تصور روزهایی که به هر دری می زدند تا خبری از برادر بگیرند، برایمان سخت است. خواهر بعد از ۱۸ سال روزیش شده بود و به حج تمتع رفته بود که خبر شهادت برادرش را به او داده بودند. خدا می داند در آن ۴ روز که طول کشیده بود تا از عربستان به ایران برسد چه کشیده بود که مرتب یاد حضرت زینب(س) می کند.

 

انتهای پیام/ ر

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده