ما امت تو هستیم/ لبیک یا خامنه ای....

نوید شاهد: عصر آن روز تاریخی؛ ۱۵ خرداد ۱۳۶۸، چشم یک اقیانوس سیاه‌پوش سوگوار، به پیکر امامشان بود که در آن محفظه شیشه ای، مصلا را قبله دلها کرده بود... که ناگهان از بلندگوها اعلام‌ کردند تو رهبر ما شدی و جانشین روح الله (ره)... همه بی اختیار با همان چشمهای غرق اشک، لبخندی با رضایت و اطمینان زدند، دست‌ها را در هم گره کردیم و دعای وحدت خوانديم.... حالا ۳۶ سال از آن روز گذشته و تو هنوز، رهبر و مقتدای مایی و قامتت سرو بهارآفرین دلهاست.
 ما با تو بزرگ‌ شدیم امام خامنه ای! این نسل با تو راه و رسم‌ نترسیدن و تسلیم‌ نشدن و سر در برابر سفاکترین سلطه گران تاریخ، خم‌نکردن آموخت و تا قله های غرور و غیرت، قد کشید. اینک ببین! که همه جهان هم اگر موشک و بمب افکن و دشنه و دشمن شود، ما با تو فاتحان قله فرداییم. جنگ را آنها شروع کردند اما این ملت امام حسین (ع)، این‌ ملت عاشورا، به امر تو تمامش می کند. لبیک یا خامنه ای!....

تهران، پایتخت پایداری و پیروزی، قلب پرطپش حماسه و نگین سرخ سرافرازی یک تاریخ شد. این تهران سرفروبرده در رخوت و روزمرگی، این تهران تکیده در حود و تن سپرده به تنهایی و ملال، که زیر چتر ترس پهپاد و پدافند شبانه، زیر شعله و دود انفجارهای هرروزه، زخمی و جنگ زده بود و تنش زیر آوار اندوه، در اوج حرامیگری جنود جنایت و جنون، با همکاری مزدوران داخلی و خیل وطن فروشان و شرف فروشان و ناموس به مزدان شبه رسانه ای، که متحد شده بودند تا اول دلها و ذهن ها و روح و روان های این مردم را خالی کنند تا جا برای موشک و پهپاد و هواپيماهای دشمن، باز شود، یکباره با پیام رهبر و مقتدایشان، با دیدن چهره روحبخش و کلام شورانگیز و امیدآفرینش، انگار دوباره جان گرفتند و شهری که همه زورشان را زدند و هرچه خباثت بلد بودند، یکجا رو کردند تا تبدیل به شهر ارواح شود و از شور شهامت و روح مقاومت، خالی اش کنند، یکباره سرشار از زندگی شد.

 روح حیات از همه خیابان‌های جوشید و موج کشید و راه افتاد و تهران، مثل آن سال‌های جبهه و جماران، شهر عاشقان و شهر شهیدان شد. بازهم دشمن کورباطن و کودن، و پادوهای پلشت فازسی زبانش، نفهمیدند که این همان تهران است که خیابانهایش در عطر گلاب و بوی اسفند و جعبه های شیرینی در دست مادران، محل اعزام شیربچه های روح الله (ره) تا دوکوهه و تا خود بهشت بود. نفهمیدند این مردم را نمی شود از انقلاب و رهبرشان گرفت. این همان مردمی هستند که جوان و نوجوانشان را با سینی قرآن و یک کاسه آب، به سوی شهادتگاه، بدرقه می کردند. فکر می کردند آن نسل ، دیگر تمام شده اند. فکر می کردند می توانند روی نسل z  حساب کنند که راضی شوند برای آزادی زیر سایه بی بی و عمو بنی قصاب بچه کش! وطنشان را، تنشان را و شرف و حیثیتشان را بفروشند به پیاده نظام شیطان. اما باز هم محاسباتش غلط درآمد. بازهم به قول رهبرمان غلط زیادی کردند چون ماین مردم را نشناختند. چون ایران را نشناختند. چون نفهمیدند ملتی که ۱۰ هزارسال تمدن و تاریخ دارد و کهن‌ترین قوم جهان است و خاستگاه خرد و زبان و فرهنگ و هنر، تسلیم زور و گنده گویی و قلدری و گردنکشی نمی شود.

نفهمید آن مردک پرت منگ مشنگ که نباید با زبان لات و الوات و اوباش و اراذل با این ملت طرف شد و تحقیر کرد چنین عظمتی را. فکر کرد اینجا هم مثل آن دولتک ها و شیخ نشین های ترسوی عرب است که هر غلطی خواست بکند و با هر زبانی که دلش خواست حرف بزند. نفهمید اینجا طویله و آخور پدرش نیست. نفهمید اینجا یکی از آن برجهای تجاری و کازینوهای عیاشی اش نیست که با یک دست نشانده و مزدور پاپتی خودش از موضع ریاست، حرف مفت زیادی بزند. نفهمید اینجا ایران است. مرز دلیران و قلمرو شیران است. کشور تهمتن ها و تهمینه ها، آرش ها و سیاوش ها است. کشور فردوسی و ناصر خسرو و سنایی و خاقانی و عطار و سعدی و حافظ و بهار و پروین و شهریار و اخوان و سهراب است. کشور بایزید و بوسعید و خواجه عبدالله و باباطاهر، کشور بوعلی و بیرونی و بوریحان و دانش و فن و فرزانگی است. 

این روزها روز شگفتیها است، روز حماسه هااست. دشمن می خواست جشن غدیر ما را با شهادت ناجوانمردانه بزرگترین سرداران و جلوداران قافله عزت و اقتدار، با آن شکل فجیع و ناگهانی، مصیبت کند. می خواست هرروز ما را به عزای عزیزی بنشاند تا مگر از پیمانمان برگردیم اما بارهم کور خواندند این بدبختهای بیچاره که بویی از خدا و از فلسفه شهادت و حیات طیبه در مکتب توحید نبرده اند. مگر ترامپ قمارباز و سگ نجس و نحسش در منطقه (شرمنده از بردن نام سگ) نتانیاهوی نکبت، اصلا می توانند بفهمند، ملتی که زندگی حقیقی و حیات جاوید را در شهادت می بیند، ملتی که به قول سردار بزرگ شهیدش حاج قاسم عزیز، ملت امام حسین (ع) است و ملت شهادت، و ملتی که همه چیزش عاشورا و همه عشقش کربلااست، از ویرانی و مرگ در راه عقیده و آرمان خدایی اش


نمی ترسد. مگر این تعفن های تاریخ می توانند اصلا درک کنند که شهادت طلبی یعنی چه و چگونه می شود شهادت، بزرگترین آرزوی انسان باشد و شهید شدن را تبریک بگوید؟ 

سلام ای مرد میدان مصاف با جبهه متحد کفر و نفاق در نابرابرترین و ناجوانمردانه ترین جنگ‌ تاریخ... سلام ای قافله سالار و جلودار جبهه توحید، در جهانی که سرتاسرش را لشکر شرک و نفاق از دشنه و دشمنی با دین خدا پر کرده و همه قدرتش را برای ریشه کن کردن این شجره طیبه و خاموش کردن این نور خدایی، بسیج کرده و با هرچه داشته به میدان آورده است. سلام ای تنها مشعل حقیقت در قعر ظلمت این شب شوم شقاوت و شر شیاطین زمین...پهنای زمین، عرصه ی نامردان است

تنها تو در این میانه، مردی، ای مرد!... 

سلام امام خامنه ای!... سلام سید و مراد و مرشد و مقتدای هر رزمنده جبهه توحید که در هرکجای جهان با هرچه درندگی و دروغ، با هرچه نیرنگ و نفاق و نابرابری می جنگد... ببین‌ که تهران تنها نیست. ببین که تهرانی که خلوتش می خواستند و خالی از سکنه و بی دفاع و بی پناه زیر حمله های بی امانشان، تهرانی که اخطار تخلیه برایش می فرستادند، دیگر تنها و خالی نیست. تهران، شهر شرف و شجاعت، شهر حضور و حماسه، شهر غرور و غیرت است تا تو را دارد.

تا پناهگاه این مردم، تویی‌. نمی فهمیدند که پناهگاه یک ملت، مگر در پناهگاه می رود؟! آن‌ جانی حرامی رذل کودک کش، گنده تر خودش را آورد تا توییت بزند و تهدید کند رهبر ما را به اینکه جایش را می داند و می تواند او را هدف قرار دهد! نفهمید که خامنه ای، معلم مکتب شهادت طلبی سلیمانی ها و باقری ها و سلامی ها و حاجی زاده ها است. یادشان رفت که او وارث و علمدار همان امامی است که وقتی شایعه کردند از دنیا رفته، گفت: این ها باید دعا کنند خدا بمیرد! من کی ام؟! نفهمیدند او نیازی به مخفی شدن در پناهگاه ندارد، که خود، پشت و پناه یک تاریخ است.

کسی که در اوج وحشی‌گری و وحشت آفرینی دشمن، آنگونه سرشار از صلابت و اقتدار ظاهر می شود و با آرامش چهره و سخنش، یک ملت را آرام و دلگرم می کند و به آنان روح اطمینان و امید می بخشد، چه نیازی به پنهان شدن در پناهگاه دارد؟ شما پلشت ها باید مخفی شوید که همه چیزتان این دنیا است. تصاویرش هم که به وفور هست که رئیس جمهور و نخست وزیر و همه مقامات و فرماندهان ارتش آدمخوارتان، با صدای هر آژیر خطر پس از موشک های فرزندان دلیر این ملت، جانشان را برمی دارند و در سوراخ موش می خزند تا چندروز بیشتر زنده بمانند و بیشتر آدم بکشند و بیشتر بچرند و بدرند و بیشتر غارت و جنایت کنند.

ما امت تو هستیم. خواستند جشن غدیرمان را عزا کنند ما خود غدیر شدیم. جمعه هم عید مباهله را حماسه حضور بیعتمان با تو کردیم. امروز هم با این‌ جسارت و شرارت احمقانه آن مردک ناقص العقل، آمدیم تا بگوییم با توایم تا آخر این راه که جز عزت و جز عظمت و اقتدار اسلام و ایران نیست. کودک کش کثیف، کم آوزد. تل آویو و حیفا زیر آتش بی امان وعده های صادق ما، زیر سجیل و فتاح و خیبرشکن سپاه نور، روی سر همه توهمات و خواب و خیالاتشان خراب شد، حالا دست به دامن گنده لات محل و ارباب آدمکشان و کدخدای کر و کورهای دهکده ی جهان جنگل شدند تا حقشان را بگیرد. آن کازینودار ورشکسته هم بد آتشی به خرمن عمر خودش زد و حالا منطقه و جهان را به لبه پرتگاه بحران و بی ثباتی کشانده است. اما مردک! امام ما خامنه ای است که سخن و سیمایش، شعبه ای از غدیر و شعاعی از عاشورا است. دلقک دبنگ مکار عیاش! ایران، کازینو و قمارخانه پدرت نیست! اینجا کشور رسول الله (ص) است. اینجا کشور شیربچه های خیبری خمینی (ره) است. همان مردی که در هشتاد و چند سالگی، در پاسخ وزیری که خبر از زدن موشک به محل اقامتش داده بود، ترس را به هیچ گرفت و زیر همان نامه نوشت: بسوی نیستی ام رقص کنان خواهی دید!.... همان امامی که گفت: هراس، آن کسی دارد که شهادت، مکتب او نیست... اینجا کشور غواص های دست بسته ی هور است. کشور شهیدان هنوز بی نشان و بی مزار فکه و طلاییه است. مردک! اینجا کشور دریادار شهید علی زارع نعمتی است که در مقابل اخطار رزم‌ناو آمریکایی مهاجم به خلیج فارس که: «هرچه زودتر، محل را ترک کنید!» در پاسخ گفت: «این منطقه جزو آب‌های ایران است و شمایید که باید اینجا را ترک کنید.»

تا آخرین قطره خون

 

و در پاسخ به اخطار دوباره ناو آمریکایی‌، اعلام کرد: ما تا آخرین قطره خون با شما می‌جنگیم. و آب‌های خونرنگ خلیج  فارس، تا ابد، زیارتگاه پیکر بی نشانش شد. اینجا کشور نادر مهدوی و بیژن گرد است که شیردلانه به قلب ناوگان جنگی الکترونیک شیطان بزرگ زدند و آرم سپاه را به آن چسباندند و خونشان خلیج فیروزه ای فارس را تا ابد، رنگ شفق سرخ زد. اینجا کشور کاوه و آریوبرزن، کشور رئیسعلی دلواری و ستارخان و باقرخان و میرمهنای دوغابی و پوریای ولی است. کشور همت و باکری و خرازی و جهان آرا وبروجردی و کاوه و علم الهدی و باقری و دستواره و وزوایی و ورامینی است. کشور فتح المبین و بیت المقدس و والفجرها و کربلاها است.  مردک دلال! دهنت کثیفت را آب بکش هروقت می خواهی نام ایران را ببری. تو را با این معبد و محراب شهیدان چه کار؟ اینجا کشوری است که مادران، بزای فرزندانشان دعای شهادت می خواندند و راهیشان‌ می کردند. منطق تو منطق معامله گری و دروغ و دغل و حقه و فریب است. منطق تو، مثل همین بازی ننگین مذاکره ات! مثل همین مهلت دو هفته ای! مثل تمام حرفهای مضحک و ضد و نقیض این ده روز درباره جنگ و مذاکره است. تو هیچ‌چیز نداری آقای ترامپ قمارباز! تو بی همه چیزترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا و همه جهانی که حیثیت و آبرو برای کشور و مردمت هم نگذاشتی. تو برای چهارسال ماندن، حرمت قانون و امنیت و عدالت و جمهوریت کشورت را هم به لجن کشیدی و لگدمال کردی. تو سرنوشت مردمت را با جانی آبروباخته و نگون‌بختی چون نتانیاهو، قمار کردی. منطق تو، قدرت به هر قیمت است و منطق مولا و مقتدا و رهبر ما خامنه ای، منطق حیدر کرار خیبرشکن، علی عالی اعلا (ع) است که: فان الحیاه فی موتکم قاهرین و الموت فی‌ حیاتکم مقهورین... منطق ما منطق حسین سیدالشهدا (ع) است که: انی لا اری الموت الا السعاده و لاالحیوه مع الظالمین الا برما....

جهان کفر و نفاق، جهان سلطه و نابرابری، در این ده روز همه حقیقت خود را یکجا آشکار کرد. هرچه رذالت و تباهی و دروغ و فریبکاری بود، هرچه ناجوانمردی و نیرنگ و دورویی بود، همه را عریان و عیان کرد. دیگر چیزی از چشم انسانهای منصف و حقیقت طلب و وجدانهای آگاه و آزاده در سراسر  دنیا، پنهان نمانده است. دیگر هیچ نقابی بر چهره سردمداران نظام استکبار نیست. همه دیدند که این مولود نامشروع و حرامزاده یعنی رژیم صهیونیسم، وقتی منافعش در خطر بیفتد و در بخرانی که خود آفریده، گیر بیفتد، تمام‌ جهان از اتحادیه اروپا تا آمریکا پشت سرش می ایستند و اگر شده کل منطقه و جهان را به آشوب می کشند تا این کانون‌ نحس و نجس شرارت، به مخاطره نیفتد. و امروز روز تصفیه حساب ما با مرکزیت راهبری و راهبردی نظم سلطه در جهان و تقسیم منافع نفوذ استراتژیست‌های این نظام ضد بشری تحت لوای لیبرال دموکراسی و حقوق بشر و آزادی است. امروز روز صف آرایی همه اسلام و انسانیت در برابر همه کفر و شرک و تباهی و تاراج بشریت است که اینگونه با تنگ شدن عرصه بر جلادان و جنایت پیشگان صهیونیست و خراب شدن تل آویو روی سرشان، پای ابرقدرت جهان استکبار را هم به جنگ با ایران کشاندند و کارشان از محاسبات و معادلات منفعت طلبانه معمول، به جنون جنگ افروزی و بازی با آتش و رد شدن از همه قواعد بین المللی و معیارهای اخلاقی و معاهدات دیپلماتیک و اصول و موازین سیاست کشید. برای اینکه ظاهرا بازی مرگ و زندگی است و وقتی کار به حذف ابن جرثومه پلید از جغرافیای جهان بکشد، یکباره همه چنگ و دندان‌ها را رو می کنند و پرده ظاهر و تعارفات دیپلماتیک، کنار می رود و جهان، آن روی قساوت بارش را نشان می دهد و صدراعظم آلمان آنگونه بی سابقه و بی تعارف و به صراحت تمام، باطن کریه غرب را برملا می کند که اسرائیل متکفل انجام کارهای کثیفی است که خود اروپا موقعیت و شرایط انجامش را ندارد!

امروز ما همه آمدیم تا خیابان‌های تهران، متبرک شود. بوی شهید می آید نمی شنوید؟! بوی بال فرشته می آید! بوی خدا پیچیده... بدبختها ترامپ را هم وسط معرکه انداختند و ملعبه اش کردند که توییت بزند تهران را تخلیه کنید! اما خودشان باید در چاه فاضلاب تاریخ، تخلیه شوند از این پس! این توده های نجاست، نفهمیدند ایران کشور امیرعلی حاجی زاده است که به زینبش وقتی به گلایه گفت:«پدرجان! چرا مثل پدرهای دیگر کنار ما نیستی؟» پاسخ داد: زینب جان! ۲۰ سال دیگر ثمره این نبودن‌ها را خواهی دید... ایران، کشور شیرزنانی چون همسر شهید محمدرضا امیرخانی است که زینب گونه و با صلابتی چون کوه، کنار پیکر همسر شهیدش، سرود پایداری و پیروزی خواند. بابد جهان بفهمد ایران نمی خواهد و نمی تواند گاو شیرده و پایگاه امن و جزیره ثبات آمریکا باشد تا غرق در ثروت و رفاه و تجمل، عزتش را لگدکوب کنند. ایران می خواهد همه معادلات نظام سلطه جهانی را عوض کند تا نقشه ظهور منجی موعود، طرح ریزی شود‌. همه دشمنی و کین توزی و صف آرایی آمریکا و صهیونیسم و غرب هم برای همین است که از ایران قوی، ایران مقتدر، ایران مستقل، ایرانی که در جهت منافع آنها نیست، وحشت دارند.

امروز سرنوشت‌ منطقه و تاریخ جهان را وعده صادق ما رقم می زند. امروز شهاب ثاقب آسمان غاصبان قدس، آذرخشی که بر سر شبهای فلسطین اشغالی، آوار خشم و انتقام فرومی ریزد و گنبد کاغذین تل آویو را درهم‌ می کوبد، با موشک‌های سجیل و خیبرشکن ما است. 
امروز تهران، پایتخت استقامت و ایمان جهان بود. امروز تهران، ام القرای آزادگان تاریخ بود. امروز تهران، قدس بود. معراجگاه اصحاب آخرالزمانی کربلا بود. امروز فریاد این مردم،


دیوار ترس را شکست و رودی روان کرد از قلب قدس تا قله معراج...

ای مولا و مقتدای ما! ای پشت و پناه و تکیه‌گاه امت! عهد ما با تو شکستنی نیست. ما با تو پیروزیم که مکتبت، طریق عزت است و کرامت. ای مبشر عصر ظهور، سایه ات بر سر روزگارمان بلند، که افق اقتدار ما، نگاه آفتابی توست. تو ما را سربلند کردی. تو به این امت، آبرو دادی. تو نقشه راه جهان را نه بر اساس تقسیم‌ منافع قدرت نظام زر و زور، که بر مبنای آینده آخرالزمانی دنیا ترسیم کردی و همه خشم شیاطین زمین و نوچه ها و مزدوران رسانه ای آنها از تو، بخاطر همین است....

ای سپاه صبح سعادت! ای مردان مرد که بی مرگ، سواران شب حادثه هایید و شکوه قله خورشید، زیر گام شماست. مطلع الفجر معجزات شما، فتح الفتوح فرداست و این وعده خداست که: ان الارض یرثها عبادی الصالحون...

سالکان شب نورید، بلندا پرتان
آفتاب، آینه ی طلعت حق گسترتان
ریشه در چشمه ی خورشیدی خون، تا زده اید
همه آفاق شد آتش نفس از باورتان
برق شب سوزترین صاعقه، سجیل شماست
شعله در خرمن ظلمتکده ها، خیبرتان
مرد میدان شرف، روشنی تاریخید
سوخت کفر و ستم از صبح بلنداخترتان
خصم بی‌رحمی و بیداد، شمایید، شما
سینه ی شرک و شقاوت، هدف خنجرتان
سبزپوشان سرافراز سپاه سحرید
حرزتان، از دم خیبرشکن حیدرتان
آذرخش شرر خشم‌ شما شب شکن است
رهرو راه خدایید، خدا یاورتان
وعده ی صادق حقید؛ ببارید به خصم
مژده ی فتح رسید از دم جانپرورتان
بمب سنگر شکن خصم، کجا کارگر است؟
تا بود معجز روح اللهی از رهبرتان
سایه ی خامنه ای بر سر آفاق، بلند
باد افکنده به پهنای شرف، شهپرتان

فرزاد محمد محسنی

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده