خاطرات جانباز ۲۵ درصد کرمانشاهی، «علی‌محمد شکوری»

ترکش بر پیکرم نشست اما غیرتم پا برجا ماند

در اوج فشار جنگ و زیر آتش مستقیم دشمن، «علی‌محمد شکوری» در خط مقدم به تعمیر یک بولدوزر مشغول بود. اصابت خمپاره و افتادن گیربکس روی بدنش، او را تا مرز شهادت برد، اما اراده‌اش برای حفظ وطن قوی‌تر بود.

ترکش بر پیکرم نشست اما غیرتم پا برجا ماند

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «علی محمد شکوری» می گوید: من در سال ۱۳۶۱ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدم و به لشکر ۴۳ امام علی (ع) که در کرمانشاه مستقر بود، پیوستم. من مکانیک دستگاه‌های سنگین بودم. پیش از انقلاب هم استادکار راه‌سازی بودم و به‌واسطه تخصصم، به خدمت سپاه درآمدم. همین که جنگ تحمیلی آغاز شد، غیرتمان اجازه نداد در خانه بمانیم؛ راهی جبهه شدیم تا از خاک و ناموس کشورمان دفاع کنیم.

در دی‌ماه سال ۱۳۶۲ ما  را مأموریتی در منطقه قصر شیرین و سومار فرستادند. گفته بودند که لشکر ۴۳ نیاز فوری به یک کمرشکن دارد، اما آن کمرشکن گیر ‌بکسش کیس خورد شده است. شبانه با دوستان رفتیم و با زحمت زیاد دستگاه را باز کردیم و آماده‌اش کردیم. صبح زود راه افتادیم. نیروهای عراقی بین قصر شیرین و سومار مستقر بودند و منطقه کاملاً در دید دشمن بود.

برای بستن گیر بکس روی چرثقیل با احتیاط شروع به درآوردن گیربکس خراب طوری که سر و صدا ایجاد نشود، چون گفته بودند که دشمن کوچک‌ترین صدا را هم هدف می‌گیرد. همین‌که گیربکس را باز کردیم و پیچ‌ها را بستم و خواستم از زیر ماشین بیرون بیایم، ناگهان یک خمپاره کنار جرثقیل به زمین خورد. ترکش به همه جا پاشید و همان لحظه، گیربکس سنگین ماشین روی بدنم افتاد. دیگر چیزی یادم نمی‌آید.  مرا از آن‌جا به کرمانشاه انتقال دادند. دکترها گفتند که کمرم آسیب جدی دیده است. بلافاصله مرا به تهران فرستادند و آن‌جا 50 روز بستری شدم.

آن زمان همه درد می کشیدند تا کشور ایران سر بلند باشد و آب و خاک را حفظ کنیم و می گفتیم کاش ما شهید شویم و وطنمان آزاد شود.

در ادامه گفتگوی تصویری را می بینید:

انتهای پیام/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده