به خدا شما نزد خداوند سربلند و سرفراز هستید
به گزارش نوید شاهد گلستان، شهید «محمد مهدی ساور سفلی» دهم تیر ماه ۱۳۳۴، در روستای النگ از توابع شهرستان کردکوی به دنیا آمد. پدرش رحمت، کشاورز بود و مادرش مدینه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته فنی درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سوم آذر ماه ۱۳۵۹، با سمت مسئول حمل مهمات در کرخه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم زادگاهش قرار دارد. برادرش حیدر نیز به شهادت رسیده است.
محمد مهدی سال ۱۳۳۴ در خانوادهای مذهبی در روستای النگ متولد شد. فرزند دوم خانوادهای محروم بود که در منزلی بی رونق، اما با صفا پا به عرصهی به وجود نهاد. دوران کودکی را در دامان والدین بی سواد، اما نجیب و عاشق اهل بیت (ع) تربیت یافت و اخلاق نجیبانه و روحیه فداکارانه توأم با جدیت و تلاش را آموخت.
دوران ابتدایی را در مدرسه جامی روستای النگ تا ششم ابتدایی تحصیل نمود، سپس برای ادامه تحصیل در مدرسه راهنمایی اندیشه کردکوی ثبت نام نمود و پس از اخذ مدرک سیکل با توجه به علاقه وافرش به امور فنی و حرفهای جهت ادامه تحصیل وارد هنرستان صنعتی شهید نصیری ساری شد و جزء دانش آموزان متوسط مدرسه به حساب میآمد.
هنگامی که از درس و مدرسه فارغ میشد به کمک به پدر و مادر در کارهای کشاورزی میپرداخت، به ورزش علی الخصوص ورزش والیبال خیلی علاقه داشت و در پست لیبرو مهارت خاصی داشت.
از همان دوران کودکی روابطش بر پایهی مهرورزی بود و با نشاط با همه برخورد داشت. پشتیبانی از مظلوم و ایستادگی و ستیز با ظلم، اجرای عدالت، امر به معروف و نهی از منکر از سیرههای بارز محمد مهدی به حساب میآمد. شخصی معتقد و مقید به واجبات و ترک محرمات بود و دوستان و نزدیکان خود را به این مهم توصیه میکرد. در دوران پیروزی انقلاب جوانی بیست و دو ساله بود و با انرژی و تلاش مضاعف قدم در عرصه و سازندگی نهاد و برای پیروزی و سربلندی کشورش به پا خاست. مبارزه علیه رژیم شاه و شرکت در راهپیماییهای دوران انقلاب و عشق به امام در وجودش موج میزد.
در دی ماه سال ۱۳۵۷ قبل از پیروزی انقلاب به کرمانشاه رفته بود و در چند کیلومتری مانده به شهر با جمعیتی قلیل از هواداران شاه برخورد نمود و آنها به محض اینکه عکس امام را در ماشین محمد مهدی دیدند با چماق آنقدر به ماشین زدند که جای سالم روی ماشین باقی نماند و او را نیز کتک زدند، اما خم به ابرو نیاورد و به راه و هدف خود ادامه داد.
خدمت سربازی خود را در زمان طاغوت در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ در منطقه اسلام آباد غرب سپری نمود. بعد از اتمام دوران سربازی ازدواج نمود و، چون در کارخانه کشت و صنعت یک و یک مشغول به کار بود با حقوق اندک دریافتی، امرار معاش میکرد.
شهید به علت علاقهای که به میهن اسلامی، ناموس، امام و دینش داشت، عازم جبهههای حق علیه باطل گشت. او به روحانیت علاقه داشت و میگفت: باید انقلاب اسلامی را به ثمر برسانیم و این کار احتیاج به از خود گذشتگی و شهادت دارد و من هم باید جزء این افراد باشم؛ بنابراین در سوم مهر ماه ۱۳۵۹ در ژاندارمری گرگان ثبت نام نمود و در پنجم مهر ماه ۱۳۵۹ برای گذراندن دوره آموزشی عازم تهران شد. او با شور و شوق خاصی کارهای مربوطه را انجام میداد. او در همان روزهای اول شروع جنگ، گروهبان دوم دوره احتیاط منقضی ۵۶ نیروی ارتش جمهوری اسلامی بودند، دارای روحیهی بسیار بالایی بود و با شجاعت و دلاوری تمام در تمام مناطق عملیاتی رزم آفرینی میکردند. او در طول دو ساله و نیمی که در جبهه بودند نامههای زیادی برای خانواده بخصوص همسرش میفرستاد، همسرش را همسر نمونه و صبور معرفی میکرد و از او بسیار سپاسگزار بود و توصیه میکرد که قدر خودت را بدان شما مانند زنان صدر اسلام هستید و سفارشی که به ایشان میکرد این بود که فرزندم یاسر را طوری تربیت کنید که یاور مستضعفان و دشمن مستکبران باشد، همچنین میگفت: مبادا در هر جمع یا محفلی احساس ضعف و ناتوانی کنید، به خدا شما نزد خداوند سربلند و سرفراز هستید.
در سوم آذر ماه ۱۳۵۹ در اندیمشک در کنار رود کرخه هنگام مبارزه با مزدوران بعثی عراق بر اثر اصابت خمپاره به ناحیه سر و صورت به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای امام زاده ابراهیم روستای النگ به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/