یادگار ماندگار
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، شامگاه تلخ و پراندوه 25 اسفند 1373، خبری همه ایران را در آستانه سال نو در بهت و سوگ فروبرد. حجت الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی، یادگار و یار و همراه همیشگی امام راحل (ره) به مقتدا و معشوق خود پیوست. کسی که مردم، عطر و بوی خمینی عزیزشان را از رایحه او میشنیدند. کسی که با دیدنش، داغ فقدان و فراق آن ماه سفرکرده و آن جان از تن رفته، التیام مییافت و بودنش، نگاهش و کلامش، ودیعهای بود و امانتی از حضور الهی آن نادره دورانها در روزگار ما و بازمانده آن چراغ چشم دلدلدگان. امت امام، که عشق را با طلعت جمال جانانه روح اللهی مشق کرده بود، عادت کرده بود که همیشه «حاج احمد آقا» را در کنار امام و در ملازمت و مراقبت او ببیند. و حالا رفتن او، پرکشیدن روح بیقرار او به پیشگاه پاک و پرنور پدر، داغ جانسوز و جراحت جدایی از آن روح خدایی زمانه را در دلها و جانها تازه کرد.
اولین روز از مدرسه فرار کردم و کتک خوردم!
حاج سید احمد خمینی در تاریخ 24 اسفند سال 1324 در دامان بانویی متقی، مومن و آگاه (بانو قدس ایران ثقفی) به دنیا آمد. همسر حضرت امام (ره) از کودکی احمد آقا چنین یاد می کند: «او پسر خیلی آرام و حرف گوش کنی بود که گاهی من به دخترها می گفتم: من در عرض ماه به این پسر پنج ـ شش ساله نباید دائم بگویم بکن یا نکن، ولی به شما دخترها که خیلی شیطان هستید، روزی چند بار باید امر و نهی کنم. احمدجان، آرام و سرگرم کار و بازی خود بود.» وقتی به سن هفت سالگی رسید برای تحصیل به مدرسه اوحدی سپرده شد. خود چنین می گوید: «اولین روزی که به مدرسه فرستادند فرار کردم! بعد با کتک معلمم ناچار در کلاس حاضر می شدم. تا ششم ابتدایی از خیلی معلمان کتک خوردم.»
امام از همان کودکی دربارۀ تربیت و تحصیل او خیلی دقت می کرد. «پدر احمد، متوجه بودند که با چه افرادی آمد و رفت می کنند و دوستانش چه کسانی هستند.»
حجت الاسلام سیدحسن خمینی هم به نقل از پدر (حاج احمد آقا) می افزاید: «پدرم می گفت: کوچک بودم آنقدر که توان خواندن نداشتم و امام مرا در کنار خویش می نشاند. خود مشغول خواندن بود و من با کتاب های او بازی می کردم.»
بازیکن گوش چپ و سرعتی تیم «پرسپولیس»!
در کنار تحصیل علاقه زیادی به فوتبال داشت و عضو تیم فوتبال شده بود. فرزندش «سید حسن خمینی» از علایق و سوابق او در فوتبال چنین میگوید: «من از کودکی در فضای خانه ای که با ورزش به خصوص فوتبال آشنا بود، حضور داشتم. پدرم به گفته آنها که او را می شناختند، در حد و اندازه ای بالاتر از شهر قم بازی می کرده اند. به همین جهت هم به تمرینات تیم شاهین که بعد ها تبدیل به پرسپولیس شد، دعوت شده بودند و شاید اگر نبود ورود به عرصه روحانیت و همچنین موانع سیاسی آن روزگار، به مراتب بالاتر هم می رسیدند. ایشان البته همیشه می گفت کاظم رحیمی(دوست نزدیک دوره ورزشی و جوانیشان که در همان دوره بازیکن ثابت پرسپولیس بود و به تیم ملی هم دعوت شد) از من بهتر بود. پدر گوش چپ بازی می کرده و به عنوان بازیکنی بسیار سرعتی شناخته می شده اند. جالب است که احمد پسرم هم همین خصوصیات را در بازی فوتبالش دارد و کسانی که بازی هر دو را دیده اند به شباهت آنها حکم می کنند. البته بازی من نوعی دیگر بود. خدا همه رفتگان را بیامرزد؛ زندگی همراه با جریان زمان پیش می رود و نقش ها از ما به یکدیگر به ارث می رسد.»
از زمین فوتبال تا حجره طلبگی
او پس از دیپلم به تحصیل علوم دینی پرداخت. پدر بزرگوارش طی پیامی از نجف به او پیام میدهد: «من نصیحتم به تو این است که طلبه بشوی و درس بخوانی، اگر این کار را کردی، مخارج تو را میپردازم، ولی اگر طلبه نشدی و درس نخواندی، خودت باید بروی و به فکر خودت باشی و من هیچ گونه کمک مادی به تو نخواهم کرد.»
احمد خمینی دو دوره مقدماتی و سطح حوزه علمیه قم را گذراند و همزمان تدریس هم میکرد. او در آن زمان از اساتید مشهوری از جمله سید روحالله خمینی، سید مصطفی خمینی، محمد فاضل لنکرانی، سید موسی شبیری زنجانی، محمد محمدی گیلانی، غلامرضا رضوانی، سید محمد ابطحی کشانی، صادق خلخالی و سید محمدباقر سلطانی بهره برده است. احمد خمینی دروس خارج فقه و اصول را نیز فرا گرفته است. البته در سال 56 بود که خبر شهادت برادرش مصطفی خمینی وقفهای در تحصیلات حوزوی وی ایجاد کرد اما او پس از انقلاب این تحصیلات را ادامه داد. از اینجا و از عزیمت او به نجف نزد پدر تا لحظه پایانی حیات امام، در حساسترین برهه ها و سرنوشت سازترین و تاریخی ترین و تعیین کننده ترین مقاطع عمر امام و انقلاب و ایران، او یکدم از حریم حضور پدر، جدا نبود و همواره کنار او در خطیرترین شرایط، خود را و زندگی شخصی خویش را وقف امام و در حقیقت، نثار انقلاب و مردم کرد. چرا که خدمت به امام و تلاش برای طول عمر و سلامت و دوام عمر ایشان را خدمتی تاریخی به این کشور و همه مسلمانان و آزادگان هرجای جهان می دانست که امام، نقطه امید و پشتوانه و محور اتکائشان در برابر نظام سلطه اهذیمنان جهانخوار بود.
شگفتی تقدیر کسی که سایه آفتاب شد و در سایه این حضور، پردهنشین ماند
تصویری که مردم و رسانه ها از سید احمد خمینی دارند، تصویر یک پدر و پسر بود، درهمآمیختگی سرنوشتساز تصویر امام خمینی و سید احمد، چنان عمیق و ناگسستنی است که گویی تا نام و یاد امام در تاریخ زنده است، احمد نیز در کنارش نفس میکشد. احمد، نهتنها پسری وفادار، بلکه پل شکنندهای میان عواطف خانوادگی و طوفان سیاست بود؛ مرزی که گاه با عشق و گاه با اجبار، میان پدر و فرزند کشیده شد. نمیتوان انکار کرد که هویت، کنشها و کارنامه سید احمد خمینی، چون سایهای در زیر نور عظیم شخصیت امام خمینی شکل گرفت. امامی که هم پدر بود، هم مرجع تقلید، هم رهبری بیهمتا که بزرگترین انقلاب زمانه را به پیروزی رساند. هر یک از این نقشها، به تنهایی و در همتنیدگی، بر جان و جهان احمد خمینی، نشان و یادگاری ماندگار گذاشت. سید احمد خمینی برخلاف برادرش، سید مصطفی، که در نجف فرصت یافت تا در مسیر اجتهاد گام بردارد و حتی گاه در افق فقه و فلسفه دارای اجتهاداتی نیز شود، اما احمد چنین فرصتی نیافت. او به جای غرق شدن در درس و بحث حوزوی، در گردابی از مسئولیتهایی فرو رفت که پدر، انقلاب و تاریخ برایش رقم زده بودند. احمد، بازیگری بود که نقشش را نه از سر انتخاب، بلکه از دل ضرورتهای روزگار پذیرفت؛ نقشی که شاید برایش بیش از حد بزرگ بود، اما او با تمام وجود، خستگیناپذیر، آن را به دوش کشید.
امین، معتمد، مشاور و محرم اسرار امام (ره)
کمتر تصویری از امام خمینی (ره) در میان مردم به یادگار مانده که احمد، چون محافظ و ملازم و مراقبی هوشیار و همراهی وفادار، در منتهای حساسیت و دلسوزی و فداکاری، در کنارش نباشد. از لحظهای که پای بر پلههای هواپیمای ایرفرانس گذاشت تا آن وداع جانگداز در خرداد ۶۸، که پسر با اشک و آه، پیکر بیجان پدر را بدرقه کرد، احمد همیشه آنجا بود. این حضور مدام، چنان در ذهن مردم حک شد که گویی جدایی این دو از یکدیگر ناممکن بود. یکی از چهره های اصلی اداره کننده کشور بود. در این سالها دغدغه حفاظت از جان امام، پدرش در کوران ترورها و کهولت و بیماری، از او چهره جدیدتری ساخت، برای اینکه نقش ویژه و استثنایی سیداحمد خمینی را در دوران رهبری امام خمینی بدانیم، همین نکته کافی است که احمد خمینی تنها مسئول و مجری دیدارها و ملاقات های پدرش با حلقه خارج خانواده بود، احمد خمینی در این سالها چشم و گوش و نماینده پدر در جامعه بود و محرم اسرار و امین و معتمد و مستشار او.
تجسم ولایت پذیری و ولایت باوری
شاید بتوان عمق باور او به ولایت را در مشی و منش او پس از رحلت امام (ره) و در اعلام وفاداری و تبعیت مخلصانه او به رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بتوان چون نمونه روشنی از تقوای سیاسی و خلوص معرفتی و اصالت بینش مکتبی و ولایی او دید. بمحض اعلام رهبری ایشان، بیعت خود را ابراز کرد و حتی پیش از آن با شهادت و نقل خاطره خود از ارادت و اعتقاد امام راحل به صلاحیت و شایستگی حضرت آیت الله خامنه ای در رای خبرگان به رهبری ایشان تاثیرگذار بود. چنانکه در پیروی و تبعیت از رهبر معظم انقلاب میگوید: « ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام رهبری حضرت آیتالله خامنهای حرکت کنیم، هر چه ایشان گفت گوش کنیم، اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی فقیه نخواند، بدانید که نقص از ماست، اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیتالله خامنهای است در خط آمریکاست، من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کردهام که کوچکترین قدمی را علیه رهبری و برخلاف رهبری و حتی برخلاف میل رهبری برندارم.»
«احمد امام» در آیینه کلام «جانشین امام»
«یادگار امام و فرزند دلبند و عزیزترین کس او، دنیای فانی را وداع گفت و چهره محبوب و آشنای مردم و غمخوار کشور و انقلاب و خدمتگزاری صدیق برای هدفهای امام عظیم راحل، و اندیشهای روشن و چشمی تیزبین، در خدمت نظام اسلامی، کشور و ملت و دوستان و دوستداران خود را ترک کرد و ایران اسلامی را به عزای خویش نشانید. در دوران پرحادثه انقلاب، مرحوم حجهالاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی یکی از مؤثرترین عناصر در جریانات کلی کشور و انقلاب بود. او برای رهبر کبیر انقلاب فرزندی مهربان و در عین حال، مشاوری امین و یاری دیرین، و سربازی فداکار، و مدیری گوش بفرمان، و کارگزاری لایق و کار آمد بود. امام بزرگ ما بارها محبت پرشور و اعتماد عمیق و تحسین قلبی خود نسبت به این فرزند خاضع و مطیع خود را بر زبان آورده بود و نزدیکترینها، گواهی صادق آنچنان پدری را، در حق پسر یگانهاش، از آن زبان پرهیزکار شنیده بودند. در طول سالهای انقلاب چه بسیار گرهها، که به دست او گشوده شد و چه بسیار کارهای بزرگ که به تدبیر او انجام گشت. از اینها برتر نقش این عنصر پرتلاش و پرتوان در حراست عاشقانه از سلامتی جسمی و آرامش خاطر امام بزرگوار بود. بی شک سلامت و توان جسمی وقدرت کاری آن قائد عظیمالشأن در دوران پرمخاطره دهساله، با وجودکهولت سنی و بیماری قلبی، در میان عوامل و اسباب عادی از همه بیشتر به ابتکار و مراقبت و پیگیری دلسوزانه این فرزند مهربان، وابسته بود. ملت ایران از این بابت بسی مدیون این عزیز فقید است...» اینها عبارات و تعابیر بلندی است که رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت ارتحال و در بیان عظمت و شخصیت آن عزیز سفر کرده بیان کردند. در حقیقت، یادگار حضرت امام، بالاتر از نسبت فرزندی، شاگرد مخلص مکتب امام و مریدی معتقد و صادق و حقیقی برای آن امام بزرگوار بود و از سیره رفتاری و گفتاری مرادش، طریقت و معرفت آموخت و تا آخرین لحظه عمر با برکت خود دور از لغزشها به سلامت راه راست را پیمود.
خداوندا! عبد تو پیش تو میآید...
و سرانجام لحظه دیدار فرا رسید. از شامگاه 13 خرداد 1368 که «جان ز تن امت اسلام رفت» و «خدایی سایه ای رفت از سر ما» تا شامگاه 25 اسفند 1373 تنها 5 سال و اندی فاصله بود. او چنان در غم یار و دلدار خود، بیتاب بود که از سیما و چهره او نیز این اندوه همیشگی قابل مشاهده بود.
صبح روز 21 اسفند 1373 خبر بستری شدن یادگار امام، نخست موجی از نگرانی در جماران و دقایقی بعد در شهر تهران و پس از آن در سرتاسر ایران پدید آورد و ساعاتی بعد با پخش خبر به طور رسمی از صدای جمهوری اسلامی غوغایی در ایران برپا شد که تنها نمونه آن را در پخش خبر بیماری امام دیده بودیم. گزارش های بعدی حاکی از آن بود که عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردیده و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است. همسر معزز و رنج کشیدۀ آن مرحوم که خود در یکایک رنج های دوران مبارزه و فداکاری های یادگار امام سهمی برابر با او داشته است به محض اطلاع درخواست کمک می کند و با توجه به مجاورت منزل با بیمارستان تخصصی قلب و عروق (بقیة الله) بلافاصله امدادگران حاضر و پس از اقدامات ضروری امدادی به فوریت او را به بیمارستان منتقل می کنند و با استفاده از تجهیزات کامل بخش سی.سی.یو فعالیت های فوری پزشکی آغاز می شود و لحظاتی بعد اطباء متخصص و برجسته از تخصص های مختلف به محض شنیدن خبر، سراسیمه خود را بر بالین آن عزیز می رسانند و کار تشخیص و مداوا با سرپرستی جناب آقای دکتر عارفی و نظارت و همکاری آقای دکتر طباطبائی (متخصص قلب و برادر همسر گرامی حاج احمد آقا) آغاز می شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، ریاست جمهوری اسلامی، رئیس مجلس شورای اسلامی و بسیاری از مسئولان و بلندپایگان کشوری بی درنگ به عیادت فرزند شایسته امام می شتابند. اقشار مختلف مردمی که خبر را پیش از دیگران شنیده اند به سوی جماران در حرکتند. کلیه گزارشهای پزشکی حاکی از آن است که جز ایست ناگهانی و متعاقب آن اختلال شدید در دستگاه تنفس و سپس سکته مغزی چیز روشن دیگری به چشم نمی خورد. کوچه های جماران و خیابانهای اطراف آن در تمام ساعات شاهد حضور بسیجیان و خانواده های شهدا و دلدادگان کوی خمینی است که سربر دیوار نهاده و بغض خویش را آهسته گریه می کنند، مبادا کسی تصور کند که دیگر تفسیر کلام خمینی را از «احمد» نخواهند شنید. احمد تجسمی است از روح زیبای خمینی. او به نزد خدایش شتافت آنچنانکه در وصیتش گفته بود: «خداوندا! عبد تو پيش تو می آيد و تنها اميدش به تو است عبدی شرمگين و گناهكار. او را به رحمت و بزرگواری خود ببخش يا ارحم الراحمين...»
بهار عاشقان، دیدار یار است...
به هر حال پنج روز تلاش خستگی ناپذیر تیم پزشکی نتیجه ای نبخشید. احمد خمینی همان کسی که نامش و یادش و تصویرش و فداکاری های بی مانندش تا ابد در کنار نام مبارک امام خمینی در قلب و روح و روان عاشقان انقلاب اسلامی پرجلوه و پراثر باقی خواهد ماند، ندای حق را در شامگاه 25 اسفند 1373 لبیک گفت و بدین ترتیب اسفند ماه خزان عمر دنیایی احمد و بهار جاودانه او شد و چه سعادتی است که او به نحو اکمل نصیب خود کرده است؛ در کنار خمینی و با هدف های او همۀ عمر زندگی کردن، در یاد او از این جهان کوچیدن، در جوار او آرمیدن. شرح ماجرای زندگی احمد نیز دفتری هماره گشوده در کنار کتاب بی انتهای زندگانی امام عشق و خوبیهاست.
انتهای گزارش/