خاطره خودنوشت شهید ماه مبارک رمضان؛ قسمت پنجم

خواب جبهه و سنگر

شهيد «حمزه قربان» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب چون اولين باری بود که با اين همه سر و صدا می‌خوابيديم، درست خواب نرفتم و هر لحظه يکی از بچه‌ها می‌آمد و بيدارم می‌کرد و همش خواب از جبهه و سنگر می‌ديدم و...» متن کامل خاطره پنجم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

خاطره خودنوشت شهید «حمزه قربان» قسمت 6/ شب اول در جبهه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «حمزه قربان» یکم خرداد سال 1344 در دهرم شهرستان فراشبند ديده به جهان گشود. او کودکی تیزهوش بود از این رو در سن 5 سالگی به مدرسه رفت و در تمام دوران ابتدایی رتبه اول را کسب کرد. وی برای ادامه تحصيل به فيروزآباد رفت. حمزه با اوج گرفتن انقلاب اسلامی فعاليت‌های چشم گيری در به ثمر رسيدن انقلاب انجام داد. سال 1358 در دبيرستان قاموس فيروزآباد در رشته اقتصاد مشغول تحصيل شد. در ایام جنگ تحمیلی به جبهه رفت. وی سرانجام 23 تیر سال 1361 برابر با 22 ماه مبارک رمضان و در عمليات رمضان در شلمچه به شهادت رسيد. پیکر پاکش در گلزار شهدای دهرم به خاک سپرده شد.

خاطره خودنوشت شهید حمزه قربان، قسمت پنجم :

شب چون اولين باری بود که با اين همه سر و صدا می‌خوابيديم، درست خواب نرفتم و هر لحظه يکی از بچه‌ها می‌آمد و بيدارم می‌کرد و همش خواب از جبهه و سنگر می‌ديدم.

ساعت دو باز بيدار شده و سر پست رفتم و نگهبانی‌ها را بازديد کردم و موضوع گروه گشتی و رمز به آن‌ها مطالبی گفتم و ساعت 3:30 نماز صبح را خوانده، دعای فرج خواندم و شروع به نوشتن اين مطالب کردم؛

امروز چگونه خواهد گذشت و حمله چه زمان خواهد بود و اين که ما عقب بر می‌گرديم يا نه؟ و بعضی نکات ديگر مجهول و دیگر مسائلی هستند که به مرور به آن‌ها پاسخ خواهم داد. خداحافظ

روز یکم و دوم تیرماه 1361 نیز سپری شد و روند کار شبيه هم بود؛ شب دوم تیرماه 1361 ساعت 2:30 نگهبانی دادم، آتش هر دو طرف شديد بود.

انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده
پرطرفدارها