نویسنده کتاب «آخرین فرصت» در گفتگو با نوید شاهد:
سمیرا اکبری با تاکید بر خودسازی شهید علی کسایی در تمامی مراحل زندگی اش، گفت: تقریظ رهبر فرزانه انقلاب بر کتاب «آخرین فرصت» همانقدر که مرا خوشحال کرد مسئولیتی سنگین بر دوشم قرار داد.

شهیدی که زندگی اش با نام علی (ع) گره خورد

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ در روزهای گذشته متن تقریظ رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بر کتاب «آخرین فرصت» منتشر شد. در این کتاب به داستان زندگی شهید «علی کسایی» پرداخته شده است. شهیدی که نامش علی بود، روز عید غدیر متولد شد، زندگیش را وقف آموزش نهج‌البلاغه کرد و در روز عروسی‌اش که عید غدیر بود دعا کرد تا خداوند شهادت را در عید غدیر نصیبش کند و در آخر نیز روز عید غدیر نیز به شهادت رسید.

تکیه اصلی داستان کتاب از زبان خانم «رفعت قافلان‌ کوهی» همسر شهید به قلم سمیرا اکبری بیان می شود و خواننده را با ابعاد مختلفی از زندگی شهید کسایی آشنا می کند. در ادامه گفتگوی خبرنگار نوید شاهد را با نویسنده کتاب می خوانید.

 

برایمان بگویید که چه مدت است درباره زندگی شهدا می نویسید و چگونه با شهید علی کسایی آشنا شدید؟

من از سال 1392 وارد عرصه نویسندگی درباره شهدا و خانواده های آنان شدم؛ همواره نوشتن خاطرات شهدا و آشنایی با زندگی آنها یکی از علاقه مندی‌هایم بود، پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه همکاری ام را با مؤسسه مردم نهاد «نشر فرهنگ شهادت» در شیراز شروع کردم. یکی از فعالیتهای این سازمان دیدار با خانواده های شهدا و جانبازان و ثبت و ضبط خاطرات آنها است. در یکی از این دیدارها با یکی از این جانبازان عزیز با نام سید رضا متولی آشنا شدم و نام شهید علی کسایی اولین بار از زبان ایشان بعنوان یک شهید شاخص گمنام مطرح شد؛ آقای متولی از شاگردان کلاسهای نهج البلاغه شهید کسایی بودند و زندگی و اندیشه این شهید برایمان جذاب بود که فایل صوتی 3 ساعته از مصاحبه با خانم «رفعت قافلان‌ کوهی»، همسر شهید کسایی، برای نگارش در قالب خاطرات شفاهی در اختیارم قرار گرفت. پس از شنیدن صحبت‌های ایشان و همرزمان شهید تحت تاثیر شخصیت این شهید بزرگوار و همسرشان قرار گرفتم و گفت وگوهایی دیگر نیز برای تکمیل این خاطرات با خانم قافلان کوهی در 30 ساعت انجام شد.

 

چرا شخصیت شهید علی کسایی برای شما جذابیت داشت؟

همانگونه که می دانید شهید کسایی شهید غدیری کشور هستند. یعنی تولد، ازدواج و شهادتشان در روز عید غدیر رقم می خورد. این می توانست یک تقارن تاریخی جذاب باشد اما شهید علی کسایی حافظ موضوعی نهج البلاغه و مدرس نهج البلاغه بودند که کلاسهای ایشان همواره پررونق بود و در اینجا ما با یک شهید علوی روبرو بودیم که زندگی شان با نام حضرت علی (ع) گره خورده بود. در ادامه ابعاد مختلف شخصیت شهید و زمانی که برای توسعه فردی خود از زمان قبل از انقلاب صرف می کردند حائز اهمیت بود. فردی که از زمان کودکی تا زمان شهادت در حال خودسازی بود و بالتبع اثر آن روی دیگران نیز هویدا می شد.

 

به خودسازی شهید اشاره کردید، کمی این موضوع را برایمان شرح دهید.

 

در حقیقت توجه به خودسازی شهید ابعاد مختلفی دارد. ایشان در زمان قبل از انقلاب دانشجوی ادبیات عرب در دانشگاه فردوسی مشهد بود و همزمان در حوزه علمیه مشهد تحصیل می کرد؛ مطالعه بسیار زیادی بر متون علمی داشت. همچنین با علمای زیادی در ارتباط بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی، به توصیه شهید آیت‌الله دستغیب در ارتش ماند و در عقیدتی سیاسی این نهاد، مشغول خدمت شد.

در واقع شهید علی کسایی زندگی‌اش را وقف آموزش، تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه کرده بود و در شیراز کلاس‌های درس تفسیر نهج‌البلاغه برگزار می‌کرد.

در زمان دانشجویی ایشان در نامه ای خطاب به مادرشان می نویسد: «دعا کنید علیِ شما در جوار حضرت علی بن موسی الرضا (ع) آدم شود و بتواند آدم تربیت کند».

یا اینکه در جای دیگر بر اهمیت زمان و فرصت عمر تاکید می کرد. در زمان دانشجویی در یکی از نامه ها اشاره می کند که یک مربا با میوه به برای خودشان درست می کند و از اینکه توانسته بود این مربا را بپزد در لحظه ای به خود می بالد و بعد مشغول مطالعه می شود؛ به نحوی که مربا می سوزد و در همان لحظه به خود نهیب می زند که «علی» تو بر خود غره شدی که توانسته ای چنین مربایی درست کنی و باید بدانی که تو صاحب هیچ چیزی نیستی و نباید به چیزی دل ببندی. در واقع این اندیشه و دید شهید بعنوان یک جوان جالب است.

در ادامه می بینیم که ایشان در نقش فرزندی احترام بسیار زیادی برای مادر خود قائل بودند. یکی از علاقه مندی های مادر این بود که حتما نماز را به پسرشان اقتدا کنند و شهید علی کسایی حتما وقتش را طوری تنظیم می کرد که زمان نماز در جوار مادر باشند. همواره در کنار مادر بود و محبت زیادی به ایشان داشت و تعبیرش این بود که بالهای ذلت مان را باید زیر دست و پای مادر پهن کنیم.

اهمیت به همسر و محبت به همسر و فرزندان نیز در کتاب نمود پیدا می کند. ایشان حتی در زمانی که در جبهه به سر می برد قصه های قرآنی را روی نوار ضبط می کند تا فرزندان در زمانی که ایشان در جبهه است کمبود پدر را حس نکنند.

همچنین می توان به تواضع و خشوع شهید اشاره کرد. همکاران ایشان در پیاده ارتش بیان می کردند که هرگز ما نتوانستیم جلوتر از علی به کسی سلام کنیم و برایش فرقی نمی کرد آنکه به او سلام می کند مافوق است یا زیردست.

اخلاص، تلاش و پرکاری ایشان نیز با عقل مادی جور درنمی آید مگر اینکه فرد با خدای خود معامله کرده باشد و برای جلب رضایت او کار کند.

شهیدی که زندگی اش با نام علی (ع) گره خورد

به عنوان نویسنده ای که سالهای زیادی برای شهدا نوشتید؛ چگونه می توان شهدا را به جوان امروزی تعریف کرد و آیا به نظر شما شهدا دست نیافتنی هستند؟

 

به خاطر دارم که من در سالهای نوجوانی به سفر راهیان نور رفتم و در آن زمان یادم می آید یک کتابچه ای برای معرفی شهدا به ما دادند که در آن نوشته شده بود «ارتباط با شهدا دوطرفه است» و این همیشه در ذهن من ماند و تلاش کردم ارتباطم را با شهدا تا امروز حفظ کنم.

من پیشنهاد می کنم که جوان امروزی ارتباطش را با شهید برقرا کرده و آنر ا حفظ کند و در ادامه تاثیر این ارتباط را بر زندگی و اندیشه خود ببیند. شهید را بعنوان یک قهرمانی ببیند که به هویت و تاریخ ما برمیگردد. تاریخ کشور ما آمیخته ای از ایران و اسلام است. شهید کسی است که توانسته است با این دو بال پرواز کند و اگر این موضوع را بررسی کنیم حتما آن را انتخاب می کنیم اما مشکل این است که گاهی دور شده و ارتباطمان قطع می شود.

در این زمینه در سالهای اخیر کتابهای بسیار خوبی نوشته شده است و می توان گفت که کتاب «مجید بربری» یکی از کتابهایی است که می تواند شهید را به خوبی به جوانان ما معرفی کند.

شاید ما گاهی به دلیل مشغولیت‌‍های دنیایی مان از پتانسیل خود برای رشد فردی مان غافل شدیم و شاید بتوان اینطور تعبیر کرد که شهدا دست نیافتنی نیستند؛ اما این ما بودیم که برای رشدمان تلاشی نکرده ایم.

 

فرمودید که راوی اصلی کتاب «آخرین فرصت» همسر شهید است، کمی از مجاهدت همسران شهدا و جانبازان برایمان بگویید.

تکیه اصلی روایت کتاب و محور آن از زبان همسر شهید است. در کتابهایی این چنینی و در تمامی زندگی شهدا و جانبازان ما با یک قهرمان روبرو نیستیم بلکه دو قهرمان روبروی ما است. یکی شهید و جانباز و دیگری همسر او است. مسلما اگر درک و همراهی همسران شهدا و جانبازان نبود چنین موقعیتی برای ارتقای مادی و معنوی آنان فراهم نمی شد. سختی ها و تنهایی‌هایی که همسران شهدا انجام می دهند خبر از این ایثار دارد.

 

چالشهایی که برای نوشتن کتاب داشتید، چه بود؟

کند شدن روند مصاحبه ها باعث شد تا ما در بازه زمانی چندساله بتوانیم به خروجی برای نوشتن اثر برسیم. البته همین روند چند ساله و مستمر باعث شد ما را به صمیمت مدنظرم برای نگارش خاطرات ناگفته برساند. پرداختن به ابعاد مختلف وجودی و زندگی شهدا نیازمند مسیری همه جانبه است که راویان باید به آن توجه کنند.

 

تصور می کنید تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «آخرین فرصت» به چه علت بود؟ نظرتان در این باره بفرمایید.

اظهارات صریح و ساده راوی در کتاب «آخرین فرصت» از نکاتی بود که مورد توجه رهبر فرزانه انقلاب قرار گرفت و در زمان نگارش کتاب دقت شد تا تمام ریزه کاری های زندگی شهید بیان شود و همین موضوع باعث شد تا ما بتوانیم تمام وجوه زندگی شهید را بیان کنیم. البته ناگفته نماند همانقدر که تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب باعث افتخار و خوشحالی من شد از سوی دیگر مسئولیتی دوچندان بر دوش من قرار داد.

در آخر اگر نکته ای دارید بفرمایید.

نویسندگان نوقلم نیاز به همراهی و همفکری نویسندگان قدیمی و  موثر در این حوزه دارند تا بتوانند به بالندگی در این زمینه برسند. برای من نیز این همراهی از اساتیدی چون اکبر صحرایی، بیژن کیا، مریم شیدا و بابک طیبی صورت گرفت.  

 

انتهای پیام/ 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده