از سوی نشر شاهد؛
شنبه, ۰۴ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۱۷
زندگینامه و خاطرات تیمسار، خلبان کیومرث حیدریان در کتاب «عقاب زاگرس» به تازگی از سوی نشر شاهد راهی بازار شده است.

خاطراتی نفسگیر از خلبان و جانباز جنگ تحمیلی در کتاب «عقاب زاگرس»

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ کتاب «عقاب زاگرس» زندگینامه و خاطرات تیمسار، خلبان «کیومرث حیدریان» به تازگی از سوی نشر شاهد راهی بازار نشر شده است.

خاطرات تیمسار خلبان کیومرث حیدریان، موضوع اثر است. این کتاب 8 فصل دارد و خاطرات مربوط به فرازهای مختلف زندگی ایشان در این فصل‌ها، ارائه شده است.

تیمسار خلبان کیومرث حیدریان جانباز جنگ تحمیلی در سال 1328 در کرمانشاه به دنیا آمد. در سال 1346 وارد نیروی هوایی شد. سال 1354 برای گذراندن دوره خلبانی جنگنده، راهی آمریکا شد و فروردین 1357 به کشور بازگشت. او علاوه بر خلبانی، دوره بررسی سوانح هوایی را نیز گذراند و در این خصوص هم متخصص شد. با شروع جنگ تحمیلی به کرّات در عملیات‌های هوایی شرکت کرد. در جریان یکی از همین عملیات‌ها، هواپیمایش، مورد هدف قرار گرفته و او مجبور به اجکت می‌شود.

در بخشی از کتاب لحظات نفس گیری از اجکت تیمسار خلبان کیومرث حیدریان را می خوانیم:

« راه ناهموار بود و درد مدام. با خودم فکر می کردم چرا از این همه دشت این یک تکه راه سخت را برای عبور انتخاب کرده است. بماند که اگر بر بال فرشته هم می‌رفتم باز درد رهایم نمی کرد ولی این دیگر جای تعجب داشت.

بالاخره رسیدیم. نمی دانم به کجا انگار به همواری، به پهنا، به وسعت و به کمی امنیت... .

 مرد عرب با آن لهجه ی غریب به هزار تقلا توانست به من بفهماند که اگر راه ناهموار بود گناهی نداشته که این راه تنها معبر امنی بوده که از دل میدان مین می گذشت. تازه خبردار شده بودم پس ما از میدان مین عبور کرده بودیم و من نمی دانستم.

از موتور پیاده می شوم. کمی استراحت می کنم. دست هایم را می خواهم.

مرد عرب با اشاره می گوید: کنارت هستند و من نگاه می کنم هیچ حسی ندارم. دو تکه ی آویزان از کتفم که قبلاً  دست هایم بوده اند الان لمس، شکسته و خرد، آویزان من هستند. به یاد می آورم موقع فرود یک پایم شکست و به یقین هنگام خروج از هواپیما دست هایم تحت فشار بی حس و شکسته شده اند.

مرد میانسالی با موتور نزدیک می شود. مرد عرب با اطمینان خاطر مرا به او می-سپارد. با چشم از مرد عرب تشکر و خداحافظی می کنم.

راه می افتیم. دوباره حکایت من  و موتور و بی حسی دست ها و این بار پشت یقیه ی مرد میانسال موتوار سوار را با دندان سفت می چسبم. راه را بریدم و آمدیم تا آمدن تویوتای ایرانی و شنیدن صدای هواپیمای گروه نجات که به دنبال من می گشت. به همراهانم حالی می کنم چتر و کاپشن خلبانی مرا بیاورید.

رنگ ها همیشه نشان زندگی بوده اند و رنگ های شاد نشان زندگی شادتر. من الان باید فقط روی رنگِ تندِ نارنجیِ چتر نجاتم و آستریِ کاپشنِ خلبانیم تمرکز کنم. می گویم طرف نارنجی چتر و کاپشنم را رو به سمت آسمان قرار بدهید چرا که می دانم این رنگ از فاصله ی دور به خوبی قابل رویت است.

همراهانم با تعجب گوش می دهند و سریع انجام می دهند.

هواپیمای نجات انگار که ما را دیده باشد به قصد تجسس بیشتر، تا پایین ترین نقطه ی امکان می آید و می رود. می دانم الان به هلی کوپترها خبر می دهد و آن ها می آیند.

خواب چشم هایم را گرفته است. دراز می کشم پلک هایم هنوز سنگین نشده اند که صدای هلی کوپتر  نجات را از دور می شنوم... . »                            

کتاب «عقاب زاگرس» در 375 صفحه، بهای 350 هزار تومان و شمارگان 1000 نسخه، تالیف و گردآوری مهرداد رضایی فر و سوسن محمدی باغنی از سوی نشر شاهد راهی بازار شده است.

گفتنی است علاقمندان برای تهیه کتاب می توانند به آدرس تهران، خیابان طالقانی، بین خیابان ولیعصر (عج) و خیابان حافظ، بنیاد شهید و امور ایثارگران، طبقه ششم، تلفن 021-83232648 مراجعه نمایند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده