خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «55»

تپه کله قندی

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دشمن بيش از چند رگبار نزدند زيرا گلوله خمپاره انداز بر سر آن‌ها فرود آمد و آتش آن‌ها خاموش شد چندين خمپاره به محل تيراندازی آن‌ها آتش شد و آن‌ها مجبور به فرار شدند...» قسمت پنجاه و پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

فرار دشمن

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت «55» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی» :

سردشت روز 19 فروردین سال 1360

همه منتظر آمدن هليکوپترها و ورود نيروی تعويض کننده بودند، ولی آسمان انگار سر لجبازی داشت زيرا هوا با وجود باد شديدی که می‌وزيد بسيار غبار آلود بود، به طوری که برای پرواز هليکوپترها مشکلات زيادی را از نظر ديد فراهم می‌کرد.

همه تا غروب انتظار می‌کشيدند تا هليکوپتری از راه برسد، ولی اين کار عملی نشد.

بعد از ظهر تپه کله قندی با تپه همجوار آن و جاده سردشت بانه شروع کردند به زدن، دود و دم هوا اجازه مشخص شدن محل توپ دشمن را نمی‌داد، از سربازخانه توپخانه و خمپاره اندازها شروع کردند به زدن نقاط مظنون و بعد از چندی آتش دشمن خاموش گرديد.

عصر همان روز در حدود ساعت 6:30 که هوا رو به تاريکی گذاشته بود، آتش کلاشينکف دشمن از فاصله نسبتاً نزديکی روی تپه بالا که يکی از پايگاه‌های گروهان من بود باز شد و سربازان در خط الراس جغرافيايی قرار گرفته بودند، بلافاصله خمپاره اندازه 81 را روی سر آنها روانه کردم، بيش از چند رگبار نزدند زيرا گلوله خمپاره انداز بر سر آن‌ها فرود آمد و آتش آن‌ها خاموش شد چندين خمپاره به محل تيراندازی آن‌ها آتش شد و آن‌ها مجبور به فرار شدند.

انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده