خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «33»

سرکشی به سنگرها و هشیاری سربازان

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « شب آرامی بود، هوا بسيار مطلوب بود و می‌شد نگهبانان حتی با بلوز سر پُست بايستند؛ ساعت 2:25 دقيقه بود که به سنگرها سرکشی کردم، وضع ايده آل بود زيرا نگهبان‌ها با هشياری در سر پُست مراقبت می‌کردند و جای نگرانی نبود و البته اين از لطف هوای خوبی بود که داشتيم بود...» قسمت سی و سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

هوای مطلوب

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید: آماده باش پایگاه‌ها / قسمت «34»

قسمت «33» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی» :

سردشت شب 20 اسفندماه 1359. شب آرامی بود، هوا بسيار مطلوب بود و می‌شد نگهبانان حتی با بلوز سر پُست بايستند؛ ساعت 2:25 دقيقه بود که به سنگرها سرکشی کردم، وضع ايده آل بود زيرا نگهبان‌ها با هشياری در سر پُست مراقبت می‌کردند و جای نگرانی نبود و البته اين از لطف هوای خوبی بود که داشتيم بود.

روز 20 اسفندماه 1359. هوا ابری و باران ملايمی می‌باريد؛ باقيمانده برف‌ها را در بيشتر جاها آب کرده بود، ولی روی هم رفته هوا گرم بود و مطلوب.

مقداری کُنده خشک را از پايين تپه در آورديم، زيرا احتمال می‌رفت که هوا خراب شده و نياز به هيزم داشته باشيم. خمپاره را بر روی نقطه حساسی اطراف پايگاه روانه کردم و با يک گلوله خمپاره 81 م م لوله کوتاه ثبت تیر نمودم تا در صورت نياز در تيراندازی زياد وقت نگيرد.

شب روز 21 اسفندماه، شبی با هوايی معتدل و بارانی بود، ولی باران ملايم می‌باريد؛ همان شب جناب سروان رنجبر رئيس رکن 3 با من تماس گرفت و گفتند برای پر کردن فرم پايين بيايید، فردا قرار است که پايين بروم از طرفی درست معلوم نيست که چه موقع عوض می‌شويم.

در اين فکر هستم که اگر قرار باشد ارديبهشت ماها عوض شويم کاش سری به بچه‌ها می‌زدم، به خصوص این که در ملاير همه جمع هستند و حتماً خوش خواهد گذشت، هنوز تصميم قاطعی راجع به رفتن نگرفته‌ام، نمی‌دانم بعداً چه تصميمی می‌گيريم.

انتهای متن/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده