خاطره ای از شهیدی که متولد نیمه شعبان بود

کنسرو پرواز

همرزم شهید «محمد زمان شاهینی» نقل می‌کند: یک روز قبل از شهادتش کنسرو لوبیا آورد و در حال که آن را باز می کرد، به دوستانش تعارف کرد و گفت: هر کسی این کنسرو را بخورد پرواز می کند.

به گزارش نوید شاهد گلستان، سردار شهید محمد زمان شاهینی در دوم تیرماه ۱۳۴۵، مصادف با نیمه شعبان سال ۱۳۴۵ در خانواده ای مذهبی در شهر گرگان در کوی سه راه میرعبداللهی دیده به جهان گشود. پدرش محمد علی، فروشنده بود و مادرش خدیجه نام داشت. دانش آموز دوم هنرستان بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم مهر ماه ۱۳۶۵، با سمت غواص و مسئول آموزش محور یک و جانشین گردان یا رسول «ص» در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلب، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبدالله زادگاهش واقع است.

کنسرو پرواز

همرزم شهید «محمد زمان شاهینی» نقل می‌کند: یک روز قبل از شهادتش کنسرو لوبیا آورد و در حالی که آن را باز می کرد، به دوستانش تعارف کرد و گفت: هر کسی این کنسرو را بخورد پرواز می کند.
دوستانش که برایشان ثابت شده بود که محمد زمان هر حرفی بزند، به قول معروف قابل اجرا است، جرآت نکردند که از آن کنسرو لوبیا بخورند و هیچ کس نخورد. اما محمد زمان خورد و بعد به قول خودش پرواز کرد.
خواهر شهید «محمد زمان شاهینی» نقل می‌کند: یکی از دفعاتی که به مرخصی آمده بود به او گفتم: چند روز اینجا می مانی؟ و او گفت: ده روز
خوشحال شدم چون می توانستم در این ده روز برایش ژاکت ببافم، ولی بعد از دو سه روز تصمیم گرفت به جبهه بر گردد، هر چه علتش را پرسیدم جواب قانع کننده ای نداد و گفت: باید بروم.
محمد زمان رفت و بعد از مدتی مطلع شدیم دست راستش ترکش خورده است، اما او با آن دست هم بدنبال اهدافش بود و در جبهه ماند. او با همان دست زخمی آماده عملیات شد، عملیات والفجر 8 بود شب قبل از عملیات با همان دست وصیتنامه اش را نوشت و آن وداع آخرش بود. در حین عملیات از همرزمانش عقب می افتد و راه را گم می کند، به خاطر پنهان شدن از دید دشمن خود را در نی زار مخفی می کند، در این مدت از ریشه ی نی ها و از پوست پرتغال هایی که عراقی ها در آب می انداختند، تغذیه می کرد.

انتهای پیام/

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده