حماسه «9 دی» و شهدایی حماسهساز
به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ فتنه سال 88 از آن روزهایی است که در فراز و نشیب هایی که کشور عزیزمان طی کرده از خاطر مردم ولایتمدار ایران اسلامی پاک نخواهد شد. روزی که دشمنان داخلی و خارجی به کمک رسانه های معاند در تلاش بودند تا با تفرقه افکنی میان مردم برای خود از آب گل آلود ماهی بگیرند. در این میان، شهدا که در تمام دوران زندگی خود همواره شهید زندگی کرده و پشتیبان انقلاب اسلامی و ولایت فقیه بودند؛ در مقابله با فتنه گران ایستاده و رو در روی آنان به مبارزه پرداختند. به بهانه فرا رسیدن حماسه 9 دی یادی از تعدادی شهدایی می کنیم که در این مقطع تاریخی کنار ولی فقیه، مردم و کشورمان ایستادند.
شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده در فتنه ۸۸ دوبار مجروح شد. بار اول ۲۵ خرداد 1388 با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یک ضربه قمه به بازوی دست چپ آسیب دید. با آن همه جراحت، فتنهگران اجازه نمیدادند که آمبولانس به آنها کمک کند و تهدید به آتش زدن آمبولانس کردند و آقا مصطفی با تمام این جراحت و خونریزی از ساعت پنج بعدازظهر تا ۱۲ شب کف خیابان در میدان آزادی تهران افتاده بود. بعد از هفت ساعت خونریزی به بیمارستان منتقل شد. خونریزی آنقدر شدید بود که تا ۲ روز توان ایستادن نداشت. مجروحیت بعدی در روز ۱۶ آذر از ناحیه انگشت دست بود که دچار شکستگی شد.
همسر شهید تعریف مینماید: صبح عاشورای ۸۸ زمانی که برای نماز صبح بیدار شدم، دیدم آقا مصطفی با تسبیح در دستش استخاره میکند. بعد از کلی استخاره موبایل را برداشت و شروع کرد به شماره گرفتن. گفتم: آقا این وقت صبح...؛ هنوز حرفم تمام نشده بود که شروع به صحبت با شخص آن طرف گوشی کرد و گفت: خوبی داداش؟ میای بریم تهران؟ راستش خیلی استخاره کردم که برویم؛ استخاره خیلی خوب آمد. مراسم مسجد بمانیم پشیمانی دارد. صحبتش که تمام شد، گفتم: کجا؟ با کی؟ چرا؟ پس مسجد و دسته و مراسم چه؟ همه پرسشهای من را با یک کلمه جواب داد: دوباره در شبکههای اینترنتی قرار گذاشتهاند که جمع شوند؛ هرچه استخاره کردم بمانم نشد. بعد که نگرانی من را دید، گفت: نگران نباش؛ میرویم مراسم سعید حدادیان بعد از مراسم به حق حضرت زهرا(سلام الله علیها) خبری نمیشود و زود برمیگردیم، انشاءلله نماز ظهر عاشورا را هم مسجد خودمان میخوانیم. آقا مصطفی رفت. من هم تا ظهر منتظر ماندم. خط تلفنهای همراه خراب شده بود و امکان تماس هم نداشتم. مثل هفت ماه گذشته، روز عاشورا با دلشوره و استرس غروب شد. وقتی اخبار۲۰:۳۰ را نگاه میکردم علت تمام دلشورهها را فهمیدم، عاشورا و شام غریبان تکرار شده بود. علت استخارههای آقا مصطفی برای من مشخص شد. شب که برگشت از اتفاقات روز عاشورا با یک بغض غیرقابل وصفی تعریف میکرد. وقتی میگفت یکی از بسیجیها را داخل سطل زباله انداختند و زنده زنده آتش زدند، اشک در چشمانش حلقه میزد، اینکه واقعاً تکرار واقعه شام غریبان را با چشم دیده بود. این جمله از ذهنم گذشت که: کارشان تمام شد، هرکس به خاندان کرم بیحرمتی کند کارش تمام شده است، مردم در برابر بیحرمتی به امام حسین(علیهالسلام) سکوت نخواهند کرد. واقعاً بعینه دیدم که در ۹ دی ماه مردم در برابر این بیحرمتی چگونه ایستادند.
شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری
شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری در جریان شلوغیهای سال 88 بر اثر آجری که به صورتش اصابت کرده بود، مجروح شد. جای زخم هادی حتی بعد از مدتها روی صورت بود و وقتی میخندید صورتش گود میافتاد. هادی در آن ایام برای دفاع از مواضع انقلابی نظام، با یکی از دوستانش به میان اغتشاشگران رفته و گفته بود باید برویم و جلوی اینها را بگیریم. اما یک آجر سنگین به صورتش زده بودند و سه ساعت بیهوش بوده است. تا یک مدت یک طرف صورت هادی کج شده بود و به مرور و با گذشت زمان وضعیتش بهتر شد.
برادر شهید می گوید: ما در کمال تعجب یک وصیتنامه در کمدش پیدا کردیم. گفتیم یعنی هادی قبل از نجف رفتنش هم میدانست که قرار است چه بشود؟ یک وصیتنامه با یک دست خط کاملا معمولی که پاکنویس هم نشده بود. در آن نوشته بود راهپیمایی 9 دی یادتان نرود. حجابهای امروزی بوی حضرت زهرا(س) نمیدهد حجابتان را زهرایی کنید. پیرو خط ولایت فقیه باشید. اگر دنبال این مسیر باشید به آن چیزی که میخواهید میرسید همانطور که من رسیدم.
شهید مدافع حرم رسول خلیلی
شهید مدافع حرم رسول خلیلی در فتنه 88 چند روزی در میدان مقاومت در برابر آشوبگران بود و آنها چند ضربه چاقو به بازوی چپش زده بودند. بعد از آغاز جنگ در سوریه، رسول عازم جبهههای نبرد با داعش میشود و سرانجام در ۲۷ آبان ۱۳۹۲ به شهادت میرسد. وقتـی پیکر مطهر شهید خلیلی را آوردند، بدن و صورتش زخم بسیاری برداشته بود و قابل شناسایی نبود. خانواده، وی را از ضربههای چاقوی فتنه ۸۸ در بازوی چپش شناختند.
پدر شهید روایت می کند؛ رسول در طول زندگیاش بارها به دفاع از حریم اسلام و ولایت اقدام کرد. به عنوان مثال در قضیه فتنه ۸۸ خیلی فعالیت داشت. در روز عاشورا که فتنهگران هیئتها را آتش میزدند، ایشان با یک گروه از دوستانش در خیابانها با فتنهگران درگیر بود. حتی هدف ضرب و شتم فتنه گران قرار گرفت، به موتورش هم آسیب زدند. ولی خوب بحمدالله خدا کمک کرد و نجات پیدا کرد. من آن روزها خیلی نگرانش بودم. بارها از محل کارم زنگ میزدم خانه و از مادرش سراغش را میگرفتم. مادرش میگفت حدود یک هفته است که خانه نیامده. این بصیرت و ولایتمداری او را نشان میدهد و اینکه در هر شرایطی راه صحیح را تشخیص میدهد و وظیفهاش را میشناسد.
شهید مدافع حرم حسن قاسمیدانا
مادر شهید روایت می کند: وقتی فتنهی ۸۸ آغاز شد ایشان چند بار به تهران رفت و آمد داشت. از آنجایی که حضرت آقا فرموده بودند فعلا نظام دست نگه دارد و وارد مقابله با معترضین نشود، ایشان منتظر بود تا خبری از دوستانش در تهران به او برسد و در صورت صدور فرمانی از رهبری، دست به کار شود و خودش را به تهران برساند. دورادور و تلفنی در جریان تمامی امور قرار میگرفت.
ایشان خیلی فرد منظمی بود. در اوایل فتنه یک بار به منزل آمد و از بیرونِ در کمد اتاقش مشغول میخ کوبیدن شد! من اعتراض کردم که چرا اینطور میکنی؟ گفت فقط نگاه کن! من هم نشستم تا ببینم چه میکند.
میخ را کوبید و از داخل کمدش چند دست لباس نظامی که از قبل داشت را بیرون آورد. یکی از آنها را به میخ آویزان کرد و کفش و وسایل نظامیاش را مرتب داخل اتاقش چید. گفتم حالا این کارها را برای چه انجام میدهی؟ گفت من اینها را آماده کردم تا هر وقت حضرت آقا امر کردند لحظهای غفلت نکنم!
من خندیدم و گفتم مگر چقدر کار دارد که از کمد لباسها و وسایلت را بیرون بیاوری؟ نگاه عمیقی به صورت من کرد و گفت مامان ما حتی لحظهای هم نباید غفلت کنیم! این جریان ادامه داشت تا فتنهی ۸۸ خوابید. بعد یک روز آمد و این لباسها را جمع کرد. در راهپیمایی 9 دی شرکت کرد و خودش از دیگران فیلمبرداری هم میکرد.
شهید مدافع حرم مهدی نوروزی
شهید مدافع حرم مهدی نوروزی طی ماههای جریان فتنه 88 برای دفاع از نظام حضور فعال داشت.
همسر شهید مهدی نوروزی از حضور همسرش در جریان اتفاقات روز عاشورا چنین گفته است: شب تاسوعا کرمانشاه بود. خودش میگفت دلشوره گرفته بودم که امسال عاشورا متفاوت خواهد بود. بعد جریان را از رسانههای بیگانه رصد کرد و متوجه شد اینها دارند برای فردا تبلیغ میکنند برای همین خودش را با یک موتور از کرمانشاه 2 ساعت و نیمه به تهران رساند.
وی در جریان مقابله با فتنهگران در خیابان انقلاب در محاصره قرار گرفت، اما توانست جان سالم به در ببرد تا سالها بعد در دفاع از حرم آلالله در عراق به شهادت برسد.
انتهای گزارش/