روایت آزاده دفاع مقدس از عزاداری در اردوگاه‌های اسارت
دوشنبه, ۰۵ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۱
آزاده و جانباز سرافراز دفاع مقدس بیان کرد: یکی از روزهای دهه محرم در ‌سال‌های اسارت، تصمیم گرفتیم که همه با هم زیارت عاشورا بخوانیم. همه در حس و حال عجیبی رفته بودند و داشتند آرام‌آرام گریه می‌کردند که نگهبان عراقی یک‌باره آمد و گفت: «چه‌کار می‌کنید؟» شروع کرد به داد و بیداد. یکی دیگر از رزمندگان بلند شد و گفت: «من بودم.»

نوید شاهد: رزمندگان اسلام در اردوگاه‌های اسارت بعثی‌ها همچون شیر در زنجیر بودند؛ آن‌ها همزمان با فرارسیدن ایام عزاداری محرم و صفر، علی‌رغم ممنوعیت عزاداری در اردوگاه‌ها، ضمن برگزاری مراسم‌های عزاداری به‌صورت مخفیانه، گاهی دست به اقداماتی می‌زدند تا به دشمن ثابت کنند که راه آن‌ها راه امام حسین (ع) است و ذلت و خواری تسلیم در برابر دشمن، جایی در مرام‌شان ندارد. یکی از رزمندگان غواص گردان یونس لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، به بیان خاطره‌ای کوتاه از شیوه عزاداری اسرای ایرانی همزمان با ایام عزاداری محرم و صفر پرداخته است.

 خواندن زیارت عاشورا در دهه محرم از واجبات روزهای اسارت بود

برای خواندن زیارت عاشورا، یک مراقب می‌گذاشتیم

رزمنده غواص گردان یونس لشکر ۱۴ امام حسین (ع) درباره نحوه عزاداری رزمندگان اسلام در بند اسارت روایت کرد: برای ایام تاسوعا و عاشورا در دوران اسارت، یک حرکت‌هایی در خفا می‌کردیم و این نبود که همین‌طور ساکت بنشینیم. مثلاً برای زیارت عاشورا خواندن یک مراقب می‌گذاشتیم. وقتی نگهبان عراقی پیدایش می‌شد، با اشاره‌ای ما را خبر می‌کرد. خواندن زیارت عاشورا در آسایشگاه ما طوری بود که نمی‌گذاشتند، فرد مزدور و جاسوس آسایشگاه بفهمد. وقتی خواب بود، فرصت مغتنمی تلقی می‌شد و یا وقتی بیرون آسایشگاه به سر می‌برد، وقت مناسبی برای ما به شمار می‌آمد.

وی ادامه داد: گاهی بعضی را هم متوجه می‌شد و زیرسبیلی رد می‌کرد و ندید می‌گرفت و چیزی به عراقی‌ها نمی‌گفت، فرد مقیدی نبود؛ ولی شاید از امام حسین (ع) شرمش می‌شد؛ اما گاهی هم گزارش می‌داد و یکی را درست‌وحسابی ناکار می‌کرد و این‌گونه نبود که همه را ندید بگیرد؛ البته کمی از بچه‌ها ترس داشت.

فرد مزدور و جاسوس آسایشگاه

این آزاده با اشاره به اینکه یکی از رزمندگان، چندین بار آن فرد مزدور و جاسوس آسایشگاه را تهدید کرده بود، گفت: یکی از رزمندگان چندین‌بار تهدیدش کرده و به او گفته بود؛ «اگر این‌جا و در این آسایشگاه بخواهی دست از پا خطا کنی، می‌کشیمت». آن فرد مزدور و جاسوس هم یک‌بار رفت و به عراقی‌ها گفت که آن رزمنده مرا تهدید کرده است. آن‌ها هم آن رزمنده را خیلی زدند و بعد آسایشگاهش را عوض کردند.

رزمندگان در دوران اسارت پشت یکدیگر را خالی نمی‌کردند

این رزمنده درباره یکی دیگر از خاطرات روزهای محرم اشاره کرد و توضیح داد: آن موقع ما از زیارت عاشورا هر چقدرش را حفظ بودیم، می‌خواندیم. یک مداح هم ما داشتیم که شعر‌های زیبایی درباره امام حسین (ع) حفظ بود و برایمان با آرامی می‌خواند. یکی از روزهای دهه محرم در ‌سال‌های اسارت، تصمیم گرفتیم که همه با هم زیارت عاشورا بخوانیم. همه در حس و حال عجیبی رفته بودند و داشتند آرام‌آرام گریه می‌کردند که نگهبان عراقی یک‌باره آمد و گفت: «چه‌کار می‌کنید؟» آن نگهبان با اینکه متوجه نشده بود ما دقیقا چه کاری انجام می‌دهیم، شروع کرد به داد و بیداد. یکی دیگر از رزمندگان بلند شد و گفت: «من بودم.»

وی اظهار کرد: ما نگذاشتیم او تنها باشد و گفتیم ما 10 نفر بودیم که کل بچه‌های آسایشگاه تنبیه نشوند. آنها با اینکه نفهمیدند چه اتفاقی داشت می‌افتاد ما 10 نفر را فردایش بیرون آوردند و زدند؛ اما هیچ وقت متوجه نشدند که ما داشتیم زیارت عاشورا می‌خواندیم.

پوشیدن لباس ماشی‌رنگ به نشانه عزاداری امام حسین(ع)

این آزاده سرافراز درباره پوشیدن لباس ماشی رنگ به نشانه عزاداری امام حسین(ع) گفت: ما از عاشورا تا آخر ماه صفر را به‌دلیل آن‌که پیراهن مشکی نداشتیم، به نشانه عزاداری لباس‌های ماشی‌رنگ می‌پوشیدیم. اصلاً بدون این‌چیز‌ها مرده‌های متحرکی بیش نبودیم و با همین ثابت می‌کردیم که درست است که از آسایشگاه‌های دیگر بی‌خبریم و نمی‌توانیم تعاملی باهم داشته باشیم؛ اما اشتراکات باور‌ها و نماد‌های اعتقادیمان را حتی با همین پوشیدن پیراهن‌های ماشی‌رنگ به‌جای لباس مشکی که نداشتیم، نشان می‌دادیم و با همین حرکت ساده هزاران حرف می‌زدیم که راه ما راه امام حسین (ع) است و ذلت و خواری تسلیم در برابر دشمن، جایی در مرام ما ندارد.

(نام مصاحبه شونده به درخواست ایشان درج نمی‌شود)

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده