يکشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۵
خلبانان هوانیروز از اسارت بعثی‌ها آزاد شده بودند و فرمانده دستور داده بود دو گوسفند برای قربانی کردن پیش پای آن‌ها تهیه شود. اما بعثی‌ها آن منطقه را بمباران شیمیایی کردند. وقتی فرمانده بالای سر گوسفندها رفت، با صحنه عجیبی روبرو شد.

به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس، لطیف دریکوند یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، تعریف می‌کند: «در روزهای اول عملیات بدر تعدادی از خلبانان هوانیروز به اسارت نیروهای عراقی در آمدند. به دنبال آن نیروهای ما با یک یورش توانستند هم اسرای ایرانی را آزاد کنند و هم خود عراقی‌ها را به اسارت درآورند.

گوسفندها شیمیایی نمی‌شوند!

وقتی خبر آزادی خلبانان را به سرهنگ آسیایی دادند، دستور داد فوری دو رأس گوسفند بگیرند و پیش پای خلبانان آزاد شده قربانی کنند. ستوان هداوندخانی بلافاصله دو رأس گوسفند خریداری کرد و به محل استقرار هوانیروز در جفیر آورد.

هنوز خلبانان آزاد شده به جفیر نرسیده بودند که نامردی عراقی‌ها گل کرد و منطقه استقرار هوانیروز را بمباران شیمیایی کردند. سرهنگ آسیایی با تلاش و تکاپوی زیاد ماسک ضد‌گاز بچه‌ها را کنترل کرد و وقتی خیالش از بابت پرسنل تحت امرش راحت و مطمئن شد، از ستوان هداوندخانی درباره گوسفندان سؤال کرد.

هداوندخانی در جواب گفت: «قربان خیالتان راحت باشد.»

سپس با اشاره سرهنگ آسیایی به طرف گوسفندان که پشت یکی از ساختمان‌ها بسته شده بود رفتند.

سرهنگ آسیایی با دیدن گوسفندان شروع به خندیدن کرد. هداوندخانی به صورت هر دو گوسفند ماسک ضدگاز زده بود و زبان بسته‌ها شبیه فیل شده بودند!

گوسفندان چهار دست و پا بالا می‌پریدند و پایین می‌آمدند و هر چه تلاش می‌کردند نمی‌توانستند ماسک‌ها را از صورت خود بیندازند.

سرهنگ آسیایی در حالی که می‌خندید گفت: «هداوندخانی چه کار کرده‌ای؟»

هداوندخانی در جواب گفت: «قربان برای آنکه گوشتشان هدر نرود، به آن‌ها ماسک ضدگاز زدم.»

بالاخره خلبانان هم رسیدند و گوسفندان پیش پای آن‌ها قربانی شدند.»

منبع: کتاب «میگ و دیگ» به قلم علیرضا پوربزرگ وافی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده