امدادگران غّزه/ برگزیده هشتمین کنگره شعر ایثار
بخش اصلی
شهدای مظلوم غزه و جبهه مقاومت
«برای همدردی با امدادگران غزه»
من از حوالی یک شهر گور میآیم
من از مراسم اهل قبور میآیم
**
بلا، به مرثیه خوانیِ دهر آمده بود
اجل، به فاتحهخوانیِ شهر آمده بود
**
میان ختم، شهیدان بیسری دیدم
به روی شانۀ خورشید پیکری دیدم
**
برای ختمِ شهیدی، شهیدی آمده بود
سپید مویی را رو سپیدی آمده بود
**
به هر بهانه و حرف و وصیت و کمکی
کنار دخترکی، رفته بود دخترکی
**
من از ستیزِ کمان و تفنگ میگویم
من از مجادلهٔ تیر و سنگ می گویم
**
من از میانۀ امداد و جنگ آمده ام
من از مبارزۀ نام و ننگ آمدهام
**
من از دوراهی بود و نبود رد شدهام
من از تلاقی نمرود و دود رد شدهام
**
نبین مرا که پر از اشکم و ورق ورقم
نخوان مرا که فقط چشمهای بیرمقم
**
ببین ز لالهرخان داغ و ناله روییده است
ببین به جامه من، باغ لاله روییده است
**
تو بمب فسفری و پلک سرخ را دیدی؟
میان هقهق و جیغِ بنفش خوابیدی؟
**
به پیش چشم تو آیا جنازه صف شده است؟
به روی دست تو آیا کسی تلف شده است؟
**
عروسکان در آوار مانده را دیدی؟
فرشتگان به ویران نشانده را دیدی؟
**
کنار صبح و شب و ماه و آفتاب و نسیم
نشستهام به تماشای کودکان یتیم
**
میان این همه تنها، به غیر تنها نیست
که از حقوق بشر غیر شر در اینجا نیست
**
نبار، روضهٔ مکشوف را نمیگویم
هزار روضهٔ مکشوف را نمیگویم
**
هزار دستِ جدا از هزار تن دیدم
چه شد ندید جهان آنچه را کهمندیدم
**
اگر چه برده غم از یاد من تبسم را
کشانده شانۀ من، آرزوی مردم را
**
که داغ پشتسرِ داغِ تازه میافتاد
جنازه بود که روی جنازه می افتاد
**
به اشک، بر تن اطفال پیرهن کردم
هزار کودک یکروزه را کفن کردم
**
در این میان، نه فقط عمر من به غم سر شد
صلیبِ سرخ خمید و هلال، احمر شد
**
حضور، رنگ من است و امان، نشان من است
همیشه وقت بزنگاهها زمان من است
**
همیشه حامی صلحم همیشه مظلومم
دوباره زندگیام… شوق طفل معصومم
**
بیا بگویمت این رزم، آیت فتح است
بیا روایت من هم “روایت فتح” است
**
اگر چه بین طلوع و غروب زندگی ام
بگیر دست مرا حس خوب زندگیام
خبرنگار: فاطمه سعیدمسگری