گفتگو با آزاده زنجانی
یکی از آزادگان هشت سال دفاع مقدس می گوید: یکی از درخواست های بعثی‌ها در دوران اسارت این بود که به امام ناسزا بگوییم و ما داغ این درخواست را تا آخرین روز بر دل آنها گذاشتیم.

آزاده زنجانی: در اسارت داغ درخواستی از امام خمینی(ره) را بر دل عراقی ها گذاشتیم

 

به گزارش نوید شاهد از زنجان، آزاده سرافراز مرتضی تحسینی در 25 شهریور سال 1337 در زنجان متولد شد. پدرش محمد کاظم و مادرش زرین تاج بود. او در 2 فروردین سال 1361 به اسارت دشمن درآمد و پس از 8 سال، 5 ماه و 29 روز دوری از میهن و خانواده، در 5 شهریور سال 1369 به وطن بازگشت. وی مطالب جالبی را از دوران اسارت خود به همراه داشته و روزهای تلخ و شیرینی را به همراه دارد. به بهانه فرارسیدن 14 خرداد مصادف با سالروز ارتحال امام خمینی(ره) معمار کبیر انقلاب به سراغ او رفتیم تا به سخنان او راجع به ارادت شهدا به امام را گوش جان بسپاریم در ادامه این مصاحبه را همراه باشید؛

آزاده معزز مرتضی تحسینی با اشاره به جایگاه بسیار ویژه امام خمینی(ره) در میان رزمندگان می گوید: تابستان سال ۶۱ را سپری می کردیم. مدتی بود که زندگی در اسارت را در آسایشگاه ۱۷ آغاز کرده بودیم از نظر عراقی‌ها اسرای این آسایشگاه جزو افراد حزب اللهی و فرماندهان سپاه و به قولی حرص خمینی بودند.

وی ادامه می دهد: روزی ما را از آسایشگاه بیرون ریختند. سرگرد محمودی که یکی از سران آنجا بود دستور داد تا ما را بین قاطع دو و سه جمع کردند طوری که اسرای هر دو قاطع ما را ببینند. همه را ردیف کردند تا وادارمان کند به امام توهین کنیم چون به خیال خودشان اگر اسرای ۱۷ این کار را می‌کردند آسایشگاه های دیگر هم به تبعیت از آنها این کار را انجام می دادند و نیز برای زهر چشم گرفتن و ترساندن اسرای هر دو قاطع. ولی بچه ها زیر بار نرفتند.

آزاده زنجانی: در اسارت داغ درخواستی از امام خمینی(ره) را بر دل عراقی ها گذاشتیم

وی با اینکه که سال ها آزار و اذیت های عراقی را به جان خریده است، با اشتیاق تعریف می کند:  وقتی با مقاومت اسرا مواجه شد با ناراحتی تمام گفت؛ پس من هر چی گفتم شماها تکرار کنید، بگید لعنت بر...و...یون دوباره پاسخی از طرف بچه ها شنیده نشد. محمودی با چهره‌ای برافروخته و ابروهای درهم کشیده فریاد زد و گفت هر کسی گفته های من و تکرار نکنه کتکش می زنیم، اما این بار هم کسی توهین نکرد هر چه سعی کرد فایده‌ای نداشت.

تحسینی ادامه می دهد: محمودی در حالی که از شدت عصبانیت داشت منفجر می شد با صدای بلند نعره ای کشید و گفت حالا که اینطور شد تک به تک باید توهین کنید، به سربازانش هم دستور داد که هر کس به خمینی توهین نکرد بیارید جلو تا به حسابش برسیم اما این بار هم تلاش او  بی ثمر بود و به هیچ وجه تسلیم خواسته هایش نشدیم.

وی با ابراز احساس ناراحتی از صحنه های آزار رساندن عراقی ها به اسرا بیان می کند: چند تا از بچه ها را آوردند جلو و حسابی افتادند به جانشان در این حین یکی از سرباز ها در حالی که به من اشاره می‌کرد گفت سیدی اون هم توهین نمیکنه. گفت بیاریدش جلو تا بزنیمش وقتی مرا پیشش بردند بدون معطلی دست سنگینش را بالا برد و چنان کشیده آبداری به صورتم خواباند که یک دور دور خودم چرخیدم نزدیک بود به زمین بیفتم. زل زد به من و گفت چرا توهین می کنی خودم را به لالی زدم و گفتم زززز.. زبانم. رو کرد به سرباز و گفت نفهمه فلان فلان شده این که زبون نداره!  لال رو آوردی زبون باز کنه بعد به من گفت برو بشین سر جات.

آزاده زنجانی: در اسارت داغ درخواستی از امام خمینی(ره) را بر دل عراقی ها گذاشتیم

این آزاده تعریف می کند: مجدداً از اسرا خواست تا به امام فحش و ناسزا بگویند وقتی دید این کار را انجام نمی دهند پرسید و ان اکبرهم (بزرگ اینها کیه ؟) .میر سید روحانی و اهل دامغان بود.( او ارشد داخلی ما و فردی متدین و زیرکی بود که همه بچه ها به حرفش گوش می دادند و از او حساب می بردند) او را خواست و گفت میرسید اینها زبون منو نمی فهمند بهشون بگو که بگن لعنت بر خمینی میرسید کمی تأمل کرد و گفت بچه ها هر چی بهتون گفتم تکرار کنید بگید رحمت بر خمینی و خمینیون. زمانی که بچه ها این جمله را شنیدند به یکباره همگی با صدای بلند فریاد زدند «رحمت بر خمینی و خمینیون». سرگرد محمودی که تمام وجودش از خشم شعله ور شده بود کشیده محکم بیخ گوش میر سید زد فانسقه را از کمرش درآورد و محکم به سر آن سید بزرگوار کوبید. میرسید هم در حالی که از شدت ضربه آه و ناله می کرد چند متری از محمودی فاصله گرفت.

آزاده زنجانی: در اسارت داغ درخواستی از امام خمینی(ره) را بر دل عراقی ها گذاشتیم

وی با اشاره به موفقیت های اسرا و توجه ویژه خداوند تعریف می کند: بعثی ها از ترس اینکه ممکن است با این وضع شورش شود ما را روانه آسایشگاه کردند و ماجرا همان جا فیصله پیدا کرد و داغ این درخواست به دلشان ماند نتیجه این شد که تا آخر اسارت جرات نداشتند از ما بخواهد که به امام اهانت کنیم.

تحسینی اضافه می کند: امام خمینی(ره) آنقدر برای رزمندگان و شهدا جایگاه ویژه ای داشت که بارها و بارها به دلایل مختلف از سوی دشمن مورد حمله قرار می گرفتند و حتی شکنجه های شدید می شدند اما به عشق امام خمینی(ره) که معتقد بودند راه شید الشهداء(ع) را می رود کم نمی آوردند و دشمن را در مقاصد شومش شکست می دادند.

این آزاده معزز با اشاره به اینکه امام خمینی(ره) روحیه حماسی قدرتمندی داشت، تاکید می کند: بارها در دوران هشت سال دفاع مقدس رزمندگان با درس گرفتن از خلقیات امام کارهایی را انجام می دادند که غیر ممکن بود و یا شرایطی که به نفع دشمن بود را به نفع کشور خودمان تغییر می دادند این دقیقا همان عنایت و لطف خداوند بود که شخصیتی همچون امام را به کشورمان هدیه داده بود و رزمندگان نیز از ایشان قدرت گرفته بودند و هم اکنون از آنها به عنوان قهرمان یاد می شود.

آزاده زنجانی: در اسارت داغ درخواستی از امام خمینی(ره) را بر دل عراقی ها گذاشتیم

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده