کتاب «اعدامی» جلد دهم مجموعه کتاب «یادگاران انقلاب» از تولیدات نشرشاهد، به کوشش پایگاه کتاب گویای ایران‌صدا شنیدنی شد

به گزارش نوید شاهد، کتاب «اعدامی» روایتی داستانی از زندگی‌نامه و خاطرات دکتر «نوراحمد لطیفی» است. وی یکی از مبارزان و زندانیان سیاسی پیش از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بود.

«اعدامی» در نویدشاهد شنیدنی شد

این کتاب، جلد دهم از مجموعه سیزده جلدی «یادگاران انقلاب» با عنوان «اعدامی» بر اساس خاطرات «دکتر نوراحمد لطیفی» و به قلم «مصطفی محمدی» به نگارش درآمده و نشر شاهد منتشر کرده است.
عناوین فصول این کتاب عبارت‌اند از: از سر غیرت، شام شب سرد، هاله‌ی مرگ، آوای مرغ شب‌زده، بند شلاق، باز هم شلاق، نیش شیطان، پای سفره‌ی پدر، گروه فجر انقلاب، دادگاه دوم، کاری که شاه نکرد، مرد فقیر، دستور زبان بازجو، حوزه‌ی مغناطیس مغز، سرمای زمین، با دوستانی جانی، با آن، گنجشک‌های باغ پدری، بوسه بر شانه باقری، چشم بسته تا زابل، شهید باقری و قاب زندگی.

«دکتر نوراحمد لطیفی»، فرزند محمدحسین و ربابه، در اول دی‌ماه ۱۳۳۰، در محله‌ حسین‌آباد شهر زابل به دنیا آمد. او فرزند چهارم یک خانواده‌ مرفه و مذهبی ـ سنتی بود. پدر و مادرش سواد قرآنی داشتند. پدربزرگ مادری‌اش مکتب‌خانه داشت. مادرش هم به بانوان قرآن آموزش می‌داد. پدرش از معماری و بنّایی به قنّادی روی آورد و کم کم یکی از تاجران معروف شهر زابل شد.
نوراحمد تحصیلاتِ دوره ابتدایی را در مدرسه‌ی پهلوی و در زاهدان گذراند. سیکل اول دبیرستان را در دبیرستان شاه رضا و سیکل دوم را در دبیرستان فردوسی، در رشته‌ی ریاضی گذراند و همواره شاگرد ممتاز بود.
مبارزه‌های سیاسی او از دوم دبیرستان آغاز شد؛ از زمانی که در سال ۱۳۴۷ انجمن‌های ضدّ بهایی در ایران شکل گرفت تا جوانان را آگاه و از پیوستن به این فرقه ضالّه دور کند. در همین دوران با مطالعه‌ی کتاب‌های «آیت‌الله مطهری، دکتر علی شریعتی و مهندس بازرگان» با اندیشه‌های انقلابی آشنا شد.
در سال ۱۳۴۸ در رشته‌ی پزشکی دانشگاه «جندی شاپور» اهواز پذیرفته شد. در آنجا نیز شاگرد ممتاز بود و توانست از بورس دانشجویی رضا پهلوی و تحصیلات رایگان استفاده کند. امّا مبارزه‌های سیاسی‌ برای او دردسرساز شد و ساواک، بارها او را بازجویی و تهدید کرد.
پس از پایان تحصیلاتش در اهواز، برای کارورزی به تهران منتقل و در مرکز آموزشی ـ درمانی بیمارستان فیروزگر به کار مشغول شد. با اوج گرفتن فعالیت‌های آشکار و پنهان انقلابی، در فروردین سال ۱۳۵۳ در تهران دستگیر شد، اما به‌واسطه‌ی ارتباطات پدرش، آزاد شد. بار دوم در بهمن سال ۱۳۵۳ به‌دنبال دستگیری یکی از دانشجویان دانشگاه تهران، به‌دست ساواک، او را به «کمیته مشترک ضد خرابکاری» بردند. پرونده‌ی گروهشان به همراه مدراک و خانه‌های تیمی آنها برملا شده بود.
پس از چهارماه شکنجه، در دادگاه اول به جرم قتل مستشاران آمریکایی که به آنها نسبت داده بودند، همراه دیگر دوستانش ابتدا به اعدام محکوم شد و پس از رفع اتهام از قتل، در دادگاه دوم به حبس ابد محکوم شد. سرانجام در ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ هم‌زمان با آزادی دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد و به زابل بازگشت.
پس از پیروزی انقلاب به تهران بازگشت و با دوستان زندانش ارتباط برقرار کرد و با تشکیل سپاه، عضو شورای هماهنگی سپاه شد.
در سال ۱۳۵۹ با انقلاب فرهنگی و توصیه‌ی فرماندهان سپاه، ادامه‌ی تحصیل داد و مدتی در «سازمان انتقال خون» کار کرد.
هم در دولت «شهید رجایی» به‌عنوان معاون وزیر بهداشت فعالیت می‌کرد و هم در سال ۱۳۶۰ به سمت «مدیرکل شورای‌ عالی پزشکی» منصوب شد. در این منصب که اولین مقام اداری او بود، با تلاش زیاد مانع خروج ارزهای کلان از کشور توسط ضد انقلاب شد.
در سال ۱۳۵۸ و در سن ۲۸ سالگی با دختری متدین و فعال و مبارز که دبیر فیزیک بود، ازدواج کرد.
دکتر نوراحمد لطیفی هم‌اکنون فوق تخصص جراحی پلاستیک زیبایی و ترمیمی است و علاوه بر فعالیت‌های متعدد آموزشی و علمی و شرکت در کنگره‌های بزرگ، مقالات بسیاری در زمینه‌ی پزشکی دارد که تعدادی از آن‌ها در مجلات معتبر علمی داخل و خارج از کشور به‌چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: این داستان اگرچه ساده می‌نماید، امّا رازهای شگفت‌انگیزی را به شما نشان می‌دهد. اگر آن را به دقّت بشنوید، خواهید فهمید که سراسر گفته‌ها و کارهای دکتر لطیفی سرشار از انرژی است. این دل‌گویه‌ها که به‌سختی و اکراه بر زبان آمده است، سرشار از رمز و رازهای بسیار است و باید تلاش کرد که چنین افرادی را شناخت.

فصل 1:

فصل2:

فصل 3:

فصل 4:

فصل 5:

صدای کل کتاب: 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده