خاطره شهيد ارجمندی «2»
شهيد «بهرام ارجمندی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «ما عمليات را شروع کرديم و از کانال‌های دشمن گذشتيم و اين کانال 8 متر عرض و 3 متر طول را که با سيم‌های خاردار و مين‌های ضد نفر بر پر کرده بودند...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

متن خاطره «2»

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «بهرام ارجمندی» یکم مرداد ماه 1345 در روستای تل ريزی عاليوند شهرستان ممسنی دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران تحصیلی را تا مقطع دوم راهنمایی گذراند و پس از آن ترک تحصیل کرد.

سال 1362 داوطلبانه عازم جبهه نبرد شد و در عملیات والفجر شرکت کرد. با ثبت‌نام در سپاه ممسنی به جمع سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست و ديگر بار، بهار سال 1363 به ياری رزمندگان شتافت و با دلی مملو از ايمان دوشادوش رزمندگان عليه کفار بعثی جنگيد و سرانجام در چهارم بهمن ماه 1363 به شهادت رسید.

متن خاطره «2» : گذر از کانال‌های دشمن

عمليات شب دوشنبه 21 فروردین 1362 شروع شد که ما را از عين‌خوش برای دهلران حرکت دادند و آماده باش بوديم. ساعت 11 شب حمله را با نام الله شروع کرديم.

ما عمليات را شروع کرديم و از کانال‌های دشمن گذشتيم و اين کانال 8 متر عرض و 3 متر طول را که با سيم‌های خاردار و مين‌های ضد نفر بر پر کرده بودند ما از آن ها جايی درست کرديم و گذشتيم و 17 کيلومتر ديگر را پياده رفتيم توی اين کانال‌ها.

6 کيلومتر که رفتيم رسيديم به ميدان مين که فقط برادران یک متر مين‌ها خنثی کرده بودند و 6 کيلومتر ميدان مين را باز کردند. ما تمام گردان‌ها رفتيم و عمليات را شروع کرديم و سنگرهای کمين آن‌ها را نابود کرديم و رفتيم به قلب آن‌ها و عمليات را شروع کرديم که به موفقيت کامل رسيديم.

شب 23 دوباره به ما عمليات دادند و شب ديگر که می‌شود شب 25 دوباره ما را بردند و تانک‌های دشمن 40 متری ما بودند که اگر ربع ساعت ديگر با خبر نمی‌شدم فرمانده که ما را در همان شب نابود و اسير می‌کردند که الحمدالله فوری فرمانده عمليات فهميدند.

دشمن نمی‌دانست که ما نزديک او هستيم و نه ما می‌دانستيم که نزديک دشمن هستيم. يک دفعه بی‌سيم دشمن شريک بی‌سيم ما شد که به زبان عربی حرف می‌زد می‌گفت که خيال می‌کرد لشکر خودی است.

فرمانده هم با آن عقل و هوشی که داشت جواب او را داد و گفت که هيچ خمپاره نيندازيد و هيچ گونه صدای اسلحه نيايد که دشمن فريب خورده و به نااميدی مأيوس شد که الحمدالله با موفقيت همان شب برگشتيم و پيروزی‌ نصيبمان شد.
تاريخ یکم اردیبهشت 1362 ما را حرکت دادند برای پدافندی که آمديم زبيدا 60 و 70 کيلومتر در خاک عراق هستيم و نزديک يکی از شهرهای او به نام العمارة هستيم. والسلام.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده