خاطره خودنوشت شهيد صحرائيان«7»
شهيد «صادق صحرائيان» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب فرا رسيد و همه نماز را خوانديم قرار شد که يک پست نگهبانی اضافه کنيم و من و غلام داوطلب شدیم و...» متن کامل قسمت هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

دعای کمیل در سنگر

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «صادق صحرائيان» یکم بهمن سال 1341 در خانواده ای مذهبی در شیراز دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته مکانیک گذارند. سپس بلافاصله خود را به حوزه نظام وظيفه معرفی و به خدمت سربازی رفت. دوره آموزشی را در کرمان گذراند و پس از آن داوطلبانه عازم جبهه نبرد شد. صادق در گردان 21 حمزه سيدالشهدا تک تيرانداز بود. وی سرانجام 26 اردیبهشت ماه 1361 مقارن با ماه مبارک رمضان در عملیات رمضان به شهادت رسید.

بیشتر بخوانید: ندای درونی ام مرا از مرگ نجات داد

متن خاطره خودنوشت«7»:

صبح روز 27 خرداد ماه 1361 پنجشنبه نماز را خوانديم و برای خواب و استراحت به سنگر رفتیم. شب فرا رسيد و همه نماز را خوانديم قرار شد که يک پست نگهبانی اضافه کنيم و من و غلام داوطلب شدیم و پست اول را نگهبانی داديم و گشتی از گروهان بهرام رفتند.

دعای کمیل در سنگر

ساعت 10 پست ما تمام شد و رفتيم برای دعای کميل با برادران سنگر بغلی تا ساعت 12 دعا و سرود و سينه زنی برپا شد. من و غلام رفتيم به سنگر خودمان صبح مصيب احمدی آمد صدای ما زد و بعد گفت که ديشب محمدعلی برزگر تير خورده بود و بچه ها او را به عقب برده بودند.

پشت خاکریز

20خرداد ماه 1361 برای يک هفته استراحت به عقب آمديم و با برادران کرامت هومن، حسين رضایی و آقا کمال که روی يک تانک بودند خداحافظی کرديم و آمديم. بعدازظهر جمعه اسم بچه ها که با هم آمده بوديم برای اين بود که اگر مرخصی بدهند اولويت داشته باشيم.22 خرداد ماه 1361 شنبه در پشت خاکريز استراحت کرديم.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده