روز ظالم به یقین تیرهتر از مظلوم است
نوید شاهد:
درس عبرت
روزی که ما از زندان کمیته مشترک آزاد شدیم، سرگردی به نام ریاحی مسئول ملاقاتها بود. وقتی فرزندان من، آن هم در تابستان که ماه رمضان هم بود به اتفاق آقای «موسوی همدانی» برای ملاقات میآمدند، از اول ظهر تا 2 ساعت بعد از زمان افطار مقابل در زندان آنها را نگاه میداشت و اجازه ملاقات نمیداد. هروقت میآمد، میگفت: «هیچکس به ملاقات شما نیامده است.» این گونه رفتار میکرد.
وقتی که آزاد شدیم چندنفر بودیم. من، آقای شاه آبادی، آقای موسوی و چندنفر دیگر. من به آقای ریاحی گفتم: «ما رفتیم نوبت شما هم قطعاً میرسد.» سرگرد ریاحی به تمسخر گفت: «حاج آقا اگر نوبت شما رسید، من را در انفرادی نیندازید- چون مدتی در انفرادی بودم- دستور دهید در بند عمومی باشم» و اینگونه مسخره کرد.
اتفاقاً سه چهار ماه بیشتر طول نکشید که انقلاب پیروز شد. عجیب این است که در زمان آقای «مصطفی میرسلیم» که «رئیس شهربانی» بود، من از طرف امام (ره) مسئول عقیدتی–سیاسی شهربانی شدم. یک روز آمدند به من گفتند: «خیلیها را گرفتهاند، از جمله همان سرگرد ریاحی؛ که در همان سلولی که شما بودید زندانی شده است. بیایید او را ببینید»، گفتم: «نه چون روش من سرزنش نیست، همان بس است اما این شعر را برای او بخوانید که:
«روز مظلوم اگر تیره و گر مشئوم است روز ظالم به یقین تیرهتر از مظلوم است...»
دیدم اگر خودم بروم در ذهن او خطور میکند که میخواهم خودنمایی کنم یا بگویم که کسی هستم و چنین به این مقام رسیدم.
پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «اگر پیروز شدید با رحمت و رأفت برخوردکنید» به همین جهت خودم نرفتم و این بیت شعر را فرستادم، شاید انشالله اثری بکند.
این واقعا درس عبرت است که« روز ظالم به یقین تیره تر از مظلوم است.»