نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: فرزاد صدایش را صاف کرد و گفت؛ دیشب عراقیها بهمون تک زدن، ولی بچّه ها مردانه جنگیدن. شهدا و زخمی های ژاندارمری، با خودرو به عقب منتقل شدند.

 

به گزارش نوید شاهد زنجان، کتاب روی جاده‌های رملی به تدوین و نگارش پریسا کرمی و با مشارکت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان در 8 بخش و 3 فصل گردآوری شده است.

 

چاپ نخست این کتاب با موضوع جنگ ایران و عراق در سال 1392 روانه بازار می شود.

 

در برش بیست و چهارم کتاب "روی جاده های رملی" می خوانیم؛

 

 

داخل پاسگاه صفریه رفتم. بوی سیم و کابل سوخته توی پاسگاه پیچیده بود. فرمانده فرزاد کابلهای سوخته را توی دستش گرفت. به اطراف نگاه کردم. فرمانده به موهایش دست کشید. آستین بلوزش را تا زد. تکه سیمی از دستش روی زمین افتاد، آن را برداشت و دور انگشتش پیچید. به طرف دستگاه های سوخته ی داخل پاسگاه رفتم.

- تمام سیستمش به هم ریخته، نمیشه تعمیرش کرد.

سروان گفت: حالا بیرون رو ندیدی! فکر میکردیم هیچ چیز نمیتونه تانک رو نابود کنه، برو ببین گلوله ی ثاقب ، تانک رو به چه روزی انداخته!

سیم های سوخته را از هم جدا کردم.

- کسی هم تو پاسگاه بوده؟

روی پاشنه ی پایم چرخیدم. فرزاد صدایش را صاف کرد و گفت: دیشب عراقیها بهمون تک زدن، ولی بچّه ها مردانه جنگیدن.

تک سرفه ای کرد و ادامه داد: شهدا و زخمی های ژاندارمری، با خودرو به عقب منتقل شدند.

به آثار خونی که روی زمین بود، نگاه کردم. فرمانده به کنارم ایستاد و گفت: تعداد شهدامون کم بود، امّا دو دستگاه تانک منهدم شد و اینجام به این روز افتاد.

سیمهای سوخته را به سمتم گرفت و ادامه داد: قبلاً فکر میکردیم امن ترین وسیله جنگی تانکه، ولی دیشب متوجّه شدیم اگر موشک به مواد منفجره اش بخوره، تانک رو از کار می اندازه.

دور تا دور پاسگاه چرخیدم. دوباره پیش فرزاد برگشتم. فرزاد گفت: از چراغ قوه و جعبه ابزاری که داخل تانکها بود، متوجّه شدیم دیشب عراقی ها هم، داخل تانک رفتن تا از علت منفجر نشدن اون سر دربیارن، ولی مثل اینکه متوجّه نشدن و چند کیلومتر اون طرفتر نیروهای ما دستگیرشون کردن.

دستش را روی دیوار پاسگاه گذاشت.

- الان اسیرها اینجا هستن، منتظریم برادرهای رکن دوّم برسن و تکلیفشون رو مشخص کنند.

با فرمانده گزارش کار را تکمیل کردم و به پاسگاه فرماندهی فرستادم.

فردای آن روز- بیستم شهریور ماه 1359- دو فروند هواپیمای اف5 ایرانی به سمت خاک عراق پرواز کردند. ما روی تانکهایمان رفتیم و پرواز هواپیماها را تماشا کردیم. اوّلین هواپیما شيرجه زد و بمب هایش را در خاک عراق ریخت. دوّمین هواپیما بعد از برگشت اوّلی به خاک ایران، شیرجه زد و راکت هایش را شلیک کرد و بمب هایش را ریخت و تاسیسات نفتی شهر العماره را منهدم کرد. زمانی که اوج میگرفت پدافند هوایی با موشک آن را زد و خلبان و هواپیما سوختند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده