روايتی از يک مادر شهيد
سه‌شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۱۱
نوید شاهد - مادر شهید «محمد منصوری» می‌گوید: «محمد را اول برای تدارکات بردند. آب و شربت به رزمنده‌ها می‌داد. حدود 2 ماه هم در دوکوهه نگهش داشتند که بالاخره اعتراض می‌کند و می‌گويد: ما برای خوردن و خوابيدن نيامديم ما را ببريد جلو هرکاری باشد انجام می‌دهيم.»

محمد را با دستهای خودم به خاک سپردم

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید محمد منصوری، یادگار «حیدر» و «صغری» در سال 1348 در شهرستان ورامین چشم به جهان گشود. دانش آموز دوره متوسطه بود که به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد. این شهید گرانقدر در مناطق عملیاتی جنوب کشور در بیست و دوم فروردین ماه سال 1362 در عملیات والفجر یک در منطقه فکه مورد اصابت گلوله دشمنان اسلام قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر وی را در گلستان شهدای حسین رضا به خاک سپردند.

صغری پایین شهری مادر شهید محمد منصوری با اشاره به اینکه انگار شهدا برای رفتن عجله داشتند گفت: محمد شناسنامه اش را از 48 به 45 تغییر داده بود و بلاخره رضایت ما را گرفت و اعزام شد.

مادر شهید منصوری با بیان اینکه در لحظه های خداحافظی ناخوداگاه گردن محمد را بوسیدم یهو دلم لرزید انگار می دانستم که محمد شهید می شود، ادامه داد: شهید تنها فرزند پسر من از بین سه فرزند بود.

تا اینکه بلاخره در 13فروردین 1360 خبر شهادتش رسید و محمد بی سر و دست به ورامین بازگشت و خودم با دستهای خودم او را به خاک سپردم.

مادر شهید منصوری ادامه داد: آخرين باري که داشت مي رفت جبهه، موقع خداحافظي گفت: مامان کاري نداري، گفتم نه. گفت مامان برايم دعا کن، من هم گفتم مواظب خودت باش. ساکش را برايش جمع کردم و مقداري ميوه در خانه داشتيم که برايش گذاشتم. خيلي نوراني شده بود، گفتم محمد حمام بودي؟ دستش خيلي مي‌درخشيد. هميشه اسم دوستان شهيدش مثل "مصطفي رحيمي" را مي‌آورد و مي‌گفت: مامان من هنوز سعادت پيدا نکردم.

وقتي از زير قرآن ردش مي کردم، موقع بوسيدنش لبم ناخودآگاه رفت به سمت گردن بچه‌ام و گريه کردم. همان روز به دخترم گفتم محمد شهيد شود سر ندارد. دخترم گفت: اين چه حرفيه مي‌زني؟ بعد از آن ديگر خودم را نباختم. شب قبل از رفتن با پدرش خداحافظي کرد. به پدرش مي‌گفت: بايد براي خاطر مملکت بروي جنگ، اگر کشورت را نمي‌خواهي، براي دينت بايد بروي، دين را هم نمي‌خواهي، ناموست در خطر است، بايد به خاطر ناموست بروي. من خودم نوکري مادر و خواهرانم را مي کنم، شما برو. اما پدرش نرفت و محمد به جاي او رفت جبهه.

صغری پایین شهری در انتها تصریح کرد: مسولان شهدا را ناظر کار خود ببینند و همگام با بنیاد شهید و امور ایثارگران در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بکوشند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده