چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۸
نوید شاهد - مادر شهید کارچانی، از شهیدان جوان نیروی انتظامی می‌گوید عشق به امام‌رضا علیه‌السلام در وجود پسرش متبلور بود. او همواره دردست‌نوشته‌هایش از هم‌رزمانش می‌خواست که مردانه در راه امنیت کشور گام بردارند.

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، هم‌زمان با آغاز هفته نیروی انتظامی، به گفت‌وگو با مادر شهید مرتضی کارچانی، از شهیدان مدافع امنیت پرداختیم. شهید کارچانی، از جمله شهیدان دهه هفتادی مدافع امنیت است. او رییس پلیس منطقه «سیب سوران» بود که در سن 24 سالگی، طی مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید.  

روایت مادر شهید دهه هفتادی نیروی انتظامی از اردت او به امام رضا (ع)

رقیه صفری، مادر شهید مرتضی کارچانی، درباره فرزند شهیدش گفت: مرتضی 22 دی‌ماه 1372 به دنیا آمد. بچه باهوش و درسخوانی بود و توانست در رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه پذیرفته شود. وقتی دو ترم از تحصیلش در دانشگاه گذشت، جواب قبولی او در دانشگاه علوم انتظامی (آزمون نیمه‌متمرکز) آمد و سال 92 تحصیلش در رشته مهندسی کامپیوتر را رها کرد و به دانشگاه نیروی انتظامی رفت.

وی درباره زمینه‌های علاقه‌مندی فرزندش به دفاع از امنیت کشور، توضیح داد: مرتضی از همان کودکی به پلیس شدن علاقه‌ داشت. اولین انشائی که برای مدرسه‌اش نوشت با موضوع «در آینده دوست دارید چه کاره شوید؟» بود. پسرم خیلی زیبا به دلایل علاقه‌مندی‌اش به شغل «پلیسی» اشاره کرده بود. البته خودم هم همواره برای نیروهای مسلح احترام ویژه‌ای قائل بودم و هستم.

این مادر شهید یادآور شد: مرتضی خیلی عاقل بود و من همیشه به انتخاب او اعتماد داشتم. برای همین وقتی دیدم که انتخابش دانشگاه نیروی انتظامی است؛ هرچند نگرانی‌هایی داشتم اما به خواسته‌اش احترام گذاشتم. دوست داشتم فرزندم سرباز امام زمان (عج) شود و از نیرو‌های مسلح باشد. پدرش نیز به او توصیه می‌کرد که تو شاگرد ممتازی در مدرسه بودی و می‌توانی از مسیر دانشگاه به موفقیت‌های بیشتری هم دست بیابی. اما در نهایت پدرش هم راضی شد که فرزندم «مرتضی» به دنبال علاقه‌اش برود.

صفری با اشاره به این‌که یک فرزند پسر دیگر و یک دختر هم دارد، گفت: با خواهر و برادرش خیلی مهربان بود. وقتی در دانشگاه نیروی انتظامی بود، مبلغ ناچیزی را به عنوان کمک هزینه دانشجویی به او پرداخت می‌کردند. او این پول را جمع می‌کرد و وقتی از دوره آموزشی بازگشت، خواهر و برادرش را به بازارچه می‌برد و برای هر یک از آن‌ها لباس‌هایی می خرید. همیشه به او می‌گفتم. پول‌هایت را برای آینده خودت جمع کن. تو وظیفه‌ای برای خرید‌های این‌چنینی نداری. اما همیشه می‌گفت که مادرجان کسی از آینده خبر ندارد. بگذار که امروز را با خوشحالی بگذرانیم.

وی با اشاره به این‌که فرزندش روز 16 مهرماه سال 1397 به شهادت رسید، گفت: به نظر می‌رسید که از زمان شهادتش آگاه است. همیشه وقتی تلویزیون خبری از سیستان و بلوچستان پخش می‌کرد، می‌گفت: مادر! می‌خواهم بروم سیستان و در مبارزه با این اشرار و قاچاقچیان شهید شوم. می‌گفتم «این حرف را نزن مادرجان. من دلم می‌لرزد.» می‌گفت: «مگر کسانی که در این راه شهید شدند، «مادر» نداشتند؟»

این مادر شهید ادامه داد: همیشه در خانه با مرتضی بحث‌های اعتقادی داشتم. مسائل دینی و اعتقادی را به خوبی درک می‌کرد و به آن‌ها بی‌توجه نبود. به روز قیامت و جهان آخرت اعتقاد راسخ داشت. با آن‌که من مادرش بودم اما از من هم در این مسیر پیشگام‌تر شده بود.

روایت مادر شهید دهه هفتادی ناجا از اردت او به امام رضا (ع)

وی یادآور شد: به امام رضا (ع) علاقه زیادی داشت. عاشق ایشان بود. هر سال 2 یا 3  بار به زیارت ایشان می‌رفت. یک بار که به کربلای معلی مشرف شده بود، گفتم که دیدی که چقدر با صفاست؟ گفت که خیلی با صفا بود اما در کاظمین احساس خیلی خوبی داشتم. حرم امام کاظم علیه‌السلام، عطر حرم امام رضا علیه‌السلام را داشت. به دلیل همین علاقه‌اش به امام رضا علیه‌السلام، قصد دارم 15 مهرماه امسال(1400)، هم‌زمان با روز شهادت امام رضا علیه‌السلام، در مسجد جامع شهر کارچان برای فرزندم مراسم یادبودی برگزار کنم.

این مادر شهید در بیان خاطراتی از الهام شدن زمان شهادت به فرزندش، توضیح داد: دوستش تعریف می‌کرد گاهی درباره شهادت و شهید شدن صحبت می‌کردند. وقتی عزاداری‌های ایام محرم را می‌دید، می‌پرسید که «ما هم شهید می‌شویم؟ اگر شهید شویم، همینطور برای ما مراسم می‌گیرند؟» اما خودش جواب خودش را می‌داد و دوباره می‌گفت: «فکر نمی‌کنم. کسی که ما را نمی‌شناسد.» همیشه از دوستانش می‌خواست که برای شهادتش دعا کنند. یک بار در همان روزهای نزدیک به شهادتش (نهم مهرماه 1397) به یکی از دوستانش که درس طلبگی می‌خواند و به تازگی لباس روحانیت پوشیده بود، گفته بود که «حاج آقا! دیگه شهادت نزدیکه».

وی اظهار کرد: فرزندم همواره خاطرات روزانه‌اش را یادداشت می‌کرد. جزئیات را هم می‌نوشت. از او سه دفترچه خاطرات دست‌نویس باقی مانده است. توصیه‌هایش را در دفترچه‌هایش مرور می‌کنم. همیشه به دوستانش توصیه می‌کرد که حالا که گام در راه دفاع از امنیت کشور گذاشته‌اند، باید مردانه در این راه تلاش کنند.

مادر شهید کارچانی با اشاره به گذشت 3 سال از شهادت فرزندش، گفت: متاسفانه در این سه‌سال عده‌ زیادی به من وعده دادند که خاطرات شهید کارچانی را می‌نویسند اما تاکنون فقط یک عنوان کتاب زندگینامه مختصر از فرزند شهیدم آن هم توسط نیروی انتظامی منتشر شده است. با آن‌که همواره خاطراتش را در ذهنم مرور می‌کنم اما حس می‌کنم این خاطرات در حال کمرنگ شدن است و باید در قالب کتاب منتشر شود.

این مادر شهید با اشاره به این‌که فرزندش در راه مبارزه با قاچاق مواد مخدر به شهادت رسید، گفت: وقتی مواد فروشان را می‌بینم و گاهی می‌بینم که برخی آزادانه مواد مخدر مصرف می‌کنند، قلبم به درد می‌آید. این‌که فروشندگان مواد مخدر را با یک جریمه نقدی آزاد کنند، به نظرم کار درستی نیست. این کار، خانواده افرادی که عزیزانشان را در راه مبارزه با مواد مخدر از دست داده‌اند، می‌آزارد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده