ماجرای ذاکر اهل بیت(ع) که در فاطمیه به شهادت رسید
محمد گلستانی، برادر شهید محسن گلستانی، مداح لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) به خبرنگار نوید شاهد گفت: من ۱۴ ساله بودم که برادرم به شهادت رسید او متولد سال ۱۳۴۰ بود. بسیار تلاشگر و درسخوان بود طوری که در سال پنجم و ششم ابتدایی توانست معدل خوبی بگیرد و از وزیر آموزش و پرورش آن زمان لوح تقدیر دریافت کند.
وی یادآور شد: در دورانی که در مقطع راهنمایی تحصیل میکرد، خانواده ما دچار مشکلات معیشتی شده بود و او صبحها کار میکرد و شبها درس میخواند و توانست مدرک سیکل خود را دریافت کند. او کار «نقاشی اتومبیل» را از یکی از بستگان فراگرفت و تا قبل از آنکه به سربازی برود، در این حرفه مشغول بود.
برادر شهید محسن گلستانی با بیان اینکه برادرِ شهیدش در رشته قرائت قرآن کریم نیز فعالیت میکرد، افزود: آنقدر مسلط بود که توانست در سال ۱۳۶۱ مقام اول را در سطح کشور به دست بیاورد. برادرم دو سال به عنوان سرباز در منطقه کردستان خدمت کرد و بعد به عنوان بسیجی وارد گردان عمار لشکر ۲۷ بعثت محمد رسولالله شد. تا سال ۱۳۶۳ که به گردان حمزه پیوست.
وی ادامه داد: برادرم محسن در سال ۱۳۶۲ طی عملیات والفجر ۴ مجروح شد. میگفت یک بار که در منطقه مینگذاری شده حرکت میکردم، ناگهان احساس کردم که پایم به مین اصابت کرده است اما ناگهان متوجه شدم دو عراقی که در حال تعقیبم بودند، روی مین رفتند و من توانستم جان به در ببرم. برادرم یک بار دیگر هم در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر از ناحیه صورت زخمی شد و نهایت در ۲۴ بهمنماه، سال ۱۳۶۴ در جاده فاو – امالقصر زمانی که فرمانده دسته یک بود به شهادت رسید. آن زمان دو برادر دیگرم هم با ایشان بودند که هر دوی آنها نیز جانباز شدند.
آقای گلستانی در بیان خاطرهای از مداحیهای برادرش در جبهههای دفاع مقدس گفت: برادرم محسن، دعای صبحگاه «اللهم اجعل صباحنا صباح الابرار ... » و «إلهی قلبی مَحجُوب ... » بعد نماز جماعت را به زیبایی تلاوت میکرد و او را به عنوان مداح لشکر ۲۷ بعثت محمد رسولالله (ص) میشناسند.
وی با اشاره به ارادت ویژه برادرش به ساحت مقدس حضرت زهرا (س) گفت: آخرین باری که برادرم به جبهه اعزام شد در زمانی بود که در ایام فاطمیه اول بودیم. ایشان در ایام فاطمیه دومِ همان سال و از ناحیه پهلو مجروح شدند و به شهادت رسیدند.
این برادر شهید مداح لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) ادامه داد: برادرم پیش از آنکه به جبهه برود، کلاسهای آموزش تلاوت قرآن کریم را در محله ما برگزار میکرد که با استقبال خوبی مواجه بود. همیشه به نماز اول وقت اهتمام داشت و سعی میکرد حتما نماز را به جماعت اقامه کند. حتی اگر زمانی در محل ما نماز به صورت جماعت اقامه نمیشد، برای اقامه نماز جماعت به محله دیگری میرفت.
وی با اشاره به اینکه سبک زندگی مردم ما از سبک زندگی شهدا فاصله گرفته است، افزود: برگزاری یادواره برای شهیدان و ثبت و ضبط خاطرات شهیدان و والدین شهیدان که به مثابه گنجینهای هستند، میتواند به ترویج سبک زندگی شهیدان کمک کند.
آقای گلستانی تاکید کرد: همانگونه که مقام معظم رهبری برای دیدار با خانواده شهدا، زمانی طولانی را در نظر میگیرند، باید دیگر مسئولان نیز در این زمینه بکوشند و از نعمت حضور در محضر والدین شهیدان بهرهمند شوند.
وی یادآور شد: تنها خواهرمان، بخشی از منزلش را به اسنادی که از برادرم محسن به یادگار مانده، اختصاص داده است. در مدت ۳۶ سالی که از شهادت او میگذرد، حتی یک بار هم نشده که پنجشنبهها بر سر مزار ایشان حاضر نشود.
برادر شهید محسن گلستانی در بیان خاطرهای از زبان خواهرش تعریف کرد: یک بار که ایشان بر سر مزار برادر حاضر شدند، دیدند که فردی با یک جعبه شیرینی بر سر مزار برادرم حاضر شده است. متوجه شد که از هممحلیهای ما نیستند. از او پرسید که شما چه نسبتی با شهید داری؟ آن فرد اظهار کرد: «من هیچ نسبتی با این شهید ندارم. یک بار که برای خاکسپاری یکی از بستگان به امامزاده عباس چهاردانگه آمده بود، گذرم به گلزار شهیدان این آرامستان افتاد. ناگهان چشمم روی مزار این شهید متمرکز شد و مشکلی که در دل داشتم را با او در میان گذاشتم. بعد از مدتی مشکل من رفع شد. روزها گذشت و من متوجه کرامت این شهید نشدم تا اینکه در خواب او را دیدم که به من گفت: فلانی حالا که مشکلت حل شده، نمیخواهی سری به ما بزنی؟» از این کرامات درباره برادرم زیاد شنیدیم.