پیروزی مردم سوریه بر بحرانها
نتایج انتخابات سوریه، نه پیروزی یک فرد و یا یک جریان که پیروزی یک ملت بود. برای درک بیشتر این پیروزی باید نگاهی به تاریخ نه فقط این کشور که کل منطقه و سیاستهای غرب در قبال آن داشت. تقریباً از یک دهه پیش جنگی تمامعیار که در آن برخی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای با هدف تجزیه سوریه حضور داشتند، در این کشور رقم خورده است. این جنگ را میتوان یکی از بخشهای سایکس پیکو 2، یکصد سال بعد از سایکس پیکو اول که با هدف تجزیه جهان اسلام در سال ۱۹۱۶ به امضا رسید، دانست. سایکس پیکوی 2 طرحی کاملاً برنامهریزی شده و حساب شده بود که از جدایی جنوب سودان آغاز شد و بعد به سمت کردستان عراق رفت و سپس به سمت سوریه کشیده شد تا حلب را از این کشور جدا کند و آن را دچار تجزیه سازد.
در این میان سوریه با توجه به موقعیت جغرافیایی خود، قطعه اصلی این پازل برای اجرای این توطئه بود. به این ترتیب بود که بحران داخلی سوریه رقم خورد و بهسرعت و با حمایتهای منطقهای و فرامنطقهای، ۸۰ درصد زمینهای این کشور از دست حاکمیت آن خارج شد و به دست تکفیریها و گروههایی افتاد که با همه اختلافات فکری و سیاسی و قومیتی که داشتند، از سراسر جهان، از طریق مرزهای هوایی، دریایی و زمینی سوریه وارد این کشور شدند تا بعد از تجزیه آن، به سمت لبنان و عراق و یمن پیش رفته و در نهایت به هدف غایی خود که ایرانستان کردن ایران از طریق تجزیه آن بود، برسند.
مقصد همه این تلاشهای تجزیهساز نیز یک چیز بود: نفت و غارت منابع طبیعی موجود در خاورمیانه. از همینرو بود که در یک دهه گذشته شاهد آن بودیم که گروههای مختلف از برخی کشورهای منطقه و فرامنطقهای گرفته تا تکفیریها در توافقی نانوشته ثروت ملی سوریه را به غارت بردند. و هماکنون نیز امریکا به طور خاص هنوز حاضر نیست مناطقی از سوریه را که در آنها نفت وجود دارد ترک کند.
بنابراین در فضای تحریم اقتصادی و سوگیریهای منفی رسانهای که علیه سوریه در جریان است؛ وقوع رخدادی سیاسی در آن؛ با همه نقاط ضعف و قوتی که میتواند داشته باشد، اقدامی است که باید آن را مثبت ارزیابی کرد. درواقع به این انتخابات و نتیجه به دست آمده از آن، باید نگاهی فراتر از اشخاص و جریانها داشت. اینجا دیگر مسأله، بشار اسد یا پیروزی او نیست. آنچه مهم است، برگزاری این انتخابات تحت نظارت ناظران جهانی است که یک پیروزی بزرگ قلمداد میشود. این پیروزی، پیروزی یک شخص، یک دولت یا یک رژیم نیست، بلکه پیروزی یک ملت بر آشوبهای داخلی است. ملتی که در مناطق آزاد شده، با مشارکتی قابل توجه پای صندوقهای آرا رفتند تا حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور خود را به دست گیرند.
این انتخابات همچنین زمینه را برای بازگشت سفارتخانههای کشورهای عربی و بینالمللی به دمشق بیش از پیش فراهم کرد؛ روندی که از یکی دو سال قبل کشورهای عربی خیز برداشتند و اکنون انتظار میرود شتاب بیشتری بگیرد. این به معنای حل مسائل آینده این کشور در آینده نه چندان دور و آزادسازی سایر مناطق اشغال شده آن است. بویژه با نگاه به مسأله مهم حمایت مردمی که پیروزمندان این انتخابات نباید از آن غافل شوند. استفاده درست از ظرفیت حضور و حمایت مردم و مدیریت آن میتواند روند استقلال و خلاصی سوریه از بحران را سرعت ببخشد.
در نهایت باید به تأثیر نتیجه انتخابات سوریه بر محور مقاومت نیز اشاره کرد. مقاومت منحصر به یک جریان سیاسی و یا حزب و یا یک کشور نیست. مقاومت از عدن شروع میشود تا بغداد و دمشق و تهران ادامه مییابد. در چند سال اخیر مدیریتی که بر جبهه مقاومت حاکم بوده، بینظیر بوده است. در این شرایط بازیابی جایگاه سوریه در این محور با توجه به موقعیت ژئوپلتیکی و دموگرافی آن و همسایگیاش با سرزمینهای اشغالی و همچنین تاریخ مبارزاتی خاندان اسد و مردم سوریه، حائز اهمیت است. این انتخابات که باعث جان گرفتن این قدرت منطقهای است، تأثیر بسیاری بر آینده جبهه مقاومت خواهد داشت. دلیل خرسندی جبهه مقاومت از انتخابات سوریه نیز به همین دلیل و بهخاطر افزایش پتانسیل مقاومت مقابل اسرائیل است.