فرزند شهیدی که در صیانت از سلامت، رخت شهادت پوشید
دکتر «سوسن عزیزمحمدی»، متخصص جراحی زنان، رئیس بیمارستان هاجر و همسر شهید دکتر «ابوالفضل محمد علیزاده»، از مدافعان سلامت ناجا در گفتوگو با خبرنگار نوید شاهد، به معرفی همسر شهیدش پرداخت و گفت: ایشان اول شهریور سال ۱۳۴۳، همزمان با روز پزشک در خانوادهای مذهبی در شهرستان آذرشهر (استان آذربایجان شرقی) متولد شد. پدرش از بسیجیانی بود که به صورت داوطلبانه در جبهههای جنگ تحمیلی حضور یافت و به شهادت رسید. پیکر پدر همسرم هیچگاه پیدا نشد و از شهیدان مفقودالاثر عملیات والفجر مقدماتی است اما با اینحال در گلزار شهدای شهر آذرشهر مقبرهای را به صورت نمادین و به یاد وی ایجاد کردهاند.
رییس بیمارستان هاجر ارتش جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: وقتی همسرم در سال ۱۳۶۲ مدرک دیپلم خود را اخذ کرد، با آنکه میتوانست از معافیت سربازی برخوردار شود اما در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ به خدمت سربازی در جبهه رفت. بسیاری از اقوام و مردم شهر میخواستند او را از تصمیمش منصرف کنند اما همسرم اصرار داشت که حتما دوره خدمت خود را سپری کند. او در قالب نیروهای ژاندارمری در آذربایجان غربی خدمت خود را گذراند. پس از گذراندن این دوره، مدت محدودی –پیش از کنکور- در بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر آذرشهر فعالیت داشت.
وی با اشاره به پذیرفته شدن همسرش در کنکور پزشکی سال ۱۳۶۵ در دانشگاه علومپزشکی تبریز، گفت: وقتی در سال ۱۳۷۲ فارغالتحصیل شد، برای خدمت به منطقه «آغزیارت» در اطراف هشترود رفت و مدت یکسال طرح خود را در این منطقه گذراند. پس از آن در مهرماه سال ۱۳۷۳ در دوره تخصص مغز و اعصاب پذیرفته شد و مدت ۵ سال به تحصیل در این دوره پرداخت. سال ۱۳۷۸ پس از فارغالتحصیلی برای ضریب کا (تعهد تخصص) به شهرستان مراغه رفت و در بیمارستان امیرالمومنین این شهر خدمت خود را آغاز کرد.
دکتر عزیزمحمدی با اشاره به اینکه همسرش از آذرماه سال ۱۳۸۱ به دعوت رییس بهداری ناجا (دکتر علی مجیدی) به تهران آمد، افزود: او از مهرماه سال ۱۳۸۲ تا زمانی که به خاک سپرده شد، در ناجا خدمت کرد. همسرم همیشه دغدغه خدمت به مردم را داشت؛ هرگز به صورت خصوصی طبابت نکرد و همزمان در ۴ درمانگاه دولتی در خدمت بیماران بود.
وی درباره معیارهای ازدواج خود تعریف کرد: همیشه معتقد بودم که باید با فردی ازدواج کنم که به دلیل انگیزههای مادی من را نپسندیده باشد. میخواستم ویژگیهای خاص من سبب انتخاب او باشد. درگیریها و دغدغههای زیادی در حوزه درمان داشتم و کمتر به ازدواج فکر میکردم. برای آنکه مطمئن شوم همسرم من را فقط به خاطر ویژگیهای خودم میخواهد، شرایط زیادی را مطرح کردم اما او هر شرطی را که مطرح کردم، پذیرفت. بنابر این یقین داشتم که او میتواند همسر و همراه مناسبی در طول مسیر زندگی باشد. ما در سال ۱۳۸۱ به واسطه اقوام مادرم آشنا شدیم و ازدواج کردیم.
همسر شهید دکتر علیزاده، درخصوص ویژگیهای بارز و برجسته همسرش گفت: نهتنها بنده بلکه تمام اطرافیان و کسانی که با او در ارتباط بودند تصدیق میکنند که فردی مومن، متعهد، با اخلاق، بسیار مهربان، مردمی، ساده و صادق بود. همسرم در «ایثارگری» امتحانش را در دوران جنگ پس داد. زمانی که زلزله بم اتفاق افتاد، ایشان بلافاصله از تهران عازم بم شد. در دوران همهگیری ویروس کرونا نیز هرگز از وظایف و تعهدات پزشکی خود کوتاهی نکرد. در این زمان، برخی پزشکان بیمارانی که مشکلات اورژانسی ندارند را معاینه نمیکنند اما همسرم هیچگاه بیماران را بیجواب نمیگذاشت.
وی نحوه به شهادت رسیدن همسرش را این گونه روایت کرد: ما به واسطه شغلمان نکات بهداشتی و پزشکی را به خوبی رعایت میکردیم. از اول مهرماه همسرم علائم شبه سرماخوردگی داشت اما اصرارش بر این بود که فقط سرماخوردگی است و به بیماری کرونا مبتلا نشده است. با اصرار من آزمایش داد و جوابها نشان میداد که باید بستری شود. اما باز هم راضی نشد و به درمان سرپایی اکتفا کرد. بعد از مدت کوتاهی حال همسرم به وخامت گذاشت و در نهایت من او را از دست دادم.
روحش شاد و یادش گرامی.