روایتی از همراهی با سردار دلها؛
جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۴۶
نوید شاهد - رضا سلمانی از جانبازان مدافع حرم شهرستان شهریار در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد می‌گوید: «یادم می آید در سفری که با حاج قاسم در یک هواپیما بودیم، یکی از رزمندگان رو کرد به حاج قاسم و گفت: ما برای آمدن به سوریه خیلی تلاش می‌کنیم و بعضاً موانعی پیش روی ما می گذارند، راه حلی بیندیشید. حاج قاسم تبسمی کرد و گفت: شما بروید داخل کشور را مراقبت کنید و حضرت آقا را تنها نگذارید و بیرون کشور را به من و رزمندگان بسپارید و نگران ما نباشید.»

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: مدافعان حرم انسان‌های با ارزشی هستند که از جان و خانوادهِ خود می‌گذرند تا حرمت حرم اهل بیت حفظ شود و دشمن به خاک آنها نفوذ نکند.

طی سال‌های اخیر، جوانان و غیورمردان زیادی از این آب و خاک در کیلومترها آن طرف‌تر از خاک ایران برای مبارزه با ظلم و جور از جان و مال خود گذشتند و به پیکار با دژخیمان راهی دیار غربت شدند. یکی از این جانبازان سرافراز مدافع حرم، "رضا سلمانی" است که دورانی مسئول نیروی انسانی تیپ سید‌الشهدا(ع) در شهر العیس سوریه شد. او در جریان آزادسازی خان‌طومان، حلب و العیس نقش بسزایی داشت و دوشادوش رزمندگان اسلام تا پای جان برای دفاع از حریم اهل‌بیت(ع) جنگید و در نهایت، جانباز شد.

حاج قاسم

در ادامه خبرنگار نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران گفتگوی خواندنی با رضا سلمانی جانباز مدافع حرم ترتیب داده است که تقدیم مخاطبان می‌شود:

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: لطفاً خودتان را معرفی کنید.

سلمانی: اینجانب رضا سلمانی، متولد بیست و یکم شهریور سال 1359 در شهرری هستم. تحصیلاتم را در مقطع کاردانی در رشته علوم و پایه نظامی و کارشناسی در رشته امنیت از دانشگاه امام حسین(ع) فارغ‌التحصیل شدم. اکنون در سپاه پاسداران سیدالشهداء شهرری مشغول خدمت می‌باشم و جانباز 50 درصد جبهه سوریه می‌باشم.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: انگیزه و دلیل شما برای حضور در سوریه چه عاملی بوده است؟

سلمانی: همانطور که مطلع هستید، دشمن و استکبار با بوجود آوردن داعش هدف‌های مختلفی را به دنبال داشت و در رأس آنها ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و فتح ایران اسلامی بود که در رجزخوانی‌های داعش به فور این هدف دیده می‌شود و در شبکه‌های اجتماعی و صدای و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شده است.

چون داعش به دیوارهای حرم حضرت رقیه(س) و حضرت زینب(س) نزدیک شده بود و ما با انگیزه دفاع از حرم و به نابودی کامل داعش تبدیل شده بود که خداروشکر این هدف نیز محقق شد.

به نظر من هدف سومی نیز وجود دارد که تا به امروز طول کشیده است. ما خاکریزها و جبهه نظامیان را از مرزهای ایران فراتر برویم و به سواحل مدیترانه برسانیم. از آنجایی که ما توکلمان به خداوند باری تعالی است و همانطور که خداوند در قرآن کریم می‌فرمایند: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماکِرينَ» خداوند بزرگترین مکر کنندگان است. آنها مکر کردند برای نابودی ما و خداوند این مکر را با حضور مدافعان حرم و در رأس آنها حاج قاسم سلیمانی برگرداند.

ما توانسته‌ایم خاکریزهایمان را به سواحل مدیترانه برسانیم و در آنجا پایگاه نظامی و موشکی بزنیم و هدفی است که ادامه داشته و دارد تا به امید پیوند خوردن با ظهور آقا امام زمان(عج).

حاج قاسم

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: در چه عملیات‌هایی شرکت کردید و چه مسئولیتی داشتید.

سلمانی: از سال 94 توفیق حضور در جبهه سوریه را داشتم. در عملیات‌های مختلف که از ابتدای سال 94 آغاز شده بود و به عملیات محرم معروف و سلسله‌وار ادامه داشت، حضور داشتم‌. عملیات آزادسازی خان‌طومان که در پایان سال 94 رخ داد. گاهی عملیات‌ها از سوی ما آغاز می‌شد برای پیشروی و مقابله با تک دشمن بود و من در آزادسازی خان‌طومان و تک‌هایی که از طرف دشمن آغاز می‌شد حضور مستمر داشتم. در آزادسازی منطقه زبه که از زیتال به زبه آغاز می‌شد نیز حضور داشتم.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: در چه سالی و از چه ناحيه‌ای مجروح شدید و آیا بعد از مجروحیت مجدد به جبهه سوریه اعزام شدید؟

سلمانی: بیست و سوم فروردین ماه سال 1395 در عملیات آزادسازی ارتفاعات العیس و شهر العیس از ناحیه؛ پای راست که بر اثر اصابت خمپاره 60 از زیر زانو قطع شد و پای چپ و کف دست راستم مجروح شدم.

بعد از مجروحیتم مجدد توفیق حضور در جبهه سوریه را داشتم و در عملیات‌های آزادسازی حلب، عملیات کویرس که نهایتاً منجر به آزادسازی بخش عظیمی از شهر حلب گردید شرکت کردم. از روزی که در سوریه حضور داشتم، مسئول نیروی انسانی تیپ بودم و در عملیات العیس فرمانده گردان بودم و این مسئولیت تا پایان حضورم در جبهه سوریه ادامه داشت. بعد از مجروحیتم مسئول ستاد تیپ شدم.

نوید شاهد شهرستان‌های استان: از روز مجروحیت بفرمایید، بر شما چه گذشت؟

سلمانی: حدوداً 17 و 18 فروردین سال 95 بود، که یک منطقه استراتژیک در جنوب حلب که در ارتفاعات و شهر العیس وجود داشت بوسیله تک‌دشمن سقوط کرده بود. ما چند روز بعد یعنی 19 و 20 فروردین با یک برنامه‌ریزی دقیق برای بازپس‌گیری ارتفاعات و شهرالعیس با طرح‌ریزی سه ضلع حمله را آغاز کردیم.

دو گردان آنجا مستقر شده بود. گردان اول به نام الزهرا(س) و با فرماندهی مستعار "کربلا" و گردان دوم با فرماندهی من بود که پشت سر گردان اول به راه افتادیم. قرار بود از کانالی که از "برنه" تا نزدیکی رودخانه حلب را تشکیل می‌داد حرکت را آغاز کنیم چون چند روز قبلش باران شدیدی آمده بود، کانال پُر از آب شده بود و امکان حرکت ما در کانال با شرایط موجود نبود و دستور دادند از بالای کانال حرکت را شروع کنیم، ولی خیلی با احتیاط چون هر لحظه ممکن بود دشمن ما را شناسایی کند‌. به خاکریزهای حلب رسیدیم و آنجا یک گردان به فرماندهی "ابراهیم عشریه" در حال پیشروی بود که ایشان در کمینی که قرار داشت در همان عملیات به شهادت رسید.

وقتی یاد آن عملیات می‌افتم هنوز صدای گلوله‌ها را در گوشم می‌شنوم. گلوله‌هایی که به فاصلهِ نزدیکی از ما بودند، گویا مامور نبودند به ما آسیب برسانند.

فرمانده گردان "عمار" به من ماموریت داد به همراه تعدادی از نیروها به سمت شیاری بروم که گردان مالک رفته بود و آنها را به عقب برگردانم وقتی از شرایط گردان مالک مطلع شدیم که ممکن نیست بتوانند از مهلکه خارج شوند که به در 60 کیلومتری سنگر رفته بودند و امکان اسیر شدن بود من به نیروهایم گفتم با شلیک کردن گلوله راه را برایم باز کنید که بتوانم خودم را به مالک برسانم وقتی به مالک رسیدم تیر خورده بود و من او را کشان کشان به عقب برساندم که خودم هم تیر خوردم و دیگر وقتی بهوش آمدم بیمارستان بودم.

یادم می‌آید چهره نورانی حضرت آقا را دیدم که دارم با ایشان روبوسی می‌کنم و کسانی که مرا آن طرف رودخانه می‌دیدند گمان می‌کردند دچار موج گرفتگی شده‌ام و جالب اينست که اصلا دردی احساس نمی‌کردم ولی وقتی از این حالت خارج شدم درد به سراغ آمد و متوجه شدم یکی از پاهایم قطع شده است و دیگر اعضای بدنم نیز دچار مجروحیت شده است. به بيمارستان حلب و یک روز هم در نقاهتگاه دمشق بودم و بعد از آن به تهران و بیمارستان بقیه الله منتقل شدم.

حاج قاسم

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: آیا در حین دفاع از حرم همرزم شما به شهادت رسیده است که خاطره‌ای از وی برایمان بیان کنید.

سلمانی: در عملیات‌هایی که حضور داشتم همرزمان بسیاری از من به شهادت رسیدند. ولی آنچه می‌خواهم برای شما تعریف کنم از شهید «ابراهیم عشریه» است. یک انسان وارسته که واقعاً همچنین انسانی ستودنی بودند.

می‌توانم بگویم در این چند سالی که با هم بودیم هرگز ندیدم که نماز شبش قضا شود‌. ما در مکان‌های که بودیم خیلی کوچک بود و تقریباً 10 و گاهی اوقات به 15 نفر هم می‌رسید که داخل این اتاق‌‌ها باشیم و با کوچکترین حرکت رزمنده‌ها همه مطلع می‌شدیم. یک شب با صدای اذان "ابراهیم" از خواب هراسان بیدار شد و به‌سرعت وضو گرفتم و به نماز ایستاد اول قضای نماز شبش را به‌جا آورد و بعد نماز صبح را خواند. ایشان مقید به نماز شب بود و یکی از ویژگی‌های ایشان "عارف به الله" بود، می‌توانم نام ببرم.

یادم می‌آید یک بار که به دمشق رسیدیم و طبق روال همیشه اول به زیارت حرم حضرت رقیه(س) و سپس حرم حضرت زینب(س) می‌رفتیم. ایشان علاقه شدیدی به خانم حضرت زینب(س) داشتند و یادم می‌آید ایشان بقدری گریه کرده بود که چشمانش قرمز شده بود. من فکر می‌کنم آنچه چشمان ابراهیم را قرمز کرده بود، دعای ایشان از حضرت زینب(س) بود که خواسته بود شهادت را نصیبش شود و اذن شهادت و توفیق شهادت را همان روز گرفت. 

یک بار که از فرودگاه پدرم برای استقبالم آمده بود رو کرد به من و گفت: رضا این دوستت(ابراهیم عشریه) با تمام دوستانت فرق می‌کند چهره‌اش نورانی شده است. من که منظور پدر را متوجه نمی‌شدم چیزی نگفتم و به خانه رفتم. وقتی ابراهیم شهید شد و به پدرم اطلاع دادم پدرم گفت: شهادت در چهره‌اش هویدا بود.

حاج قاسم

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: خاطره‌ای با سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در ذهن دارید برای ما تعریف بفرمایید.

سلمانی: یادم می‌آید بعد از عملیات خلسه بود که ما با تعدادی از اسیرهایی که به واسطه‌ی برادران تیپ فاطمیون گرفته بودند،برمی‌گشتیم تا به برادران حزب‌الله تحویل داده شوند که تخلیه اطلاعاتی بشوند‌. در برگشت یکی از برادران تیپ فاطمیون که روز گذشته پدر و برادرش به شهادت رسیده بودند، یکی از اسرا را گرفت و قرار شد خودش تحویل فرماندهی بدهد‌. فردای آن روز بعد از شمارش اسرا متوجه می‌شوند، یکی از اسرا کم شده است وقتی پیگیری می‌کنند متوجه می‌شوند آن اسیری که به دست یکی از نیروهای تیپ فاطمیون بوده است در لیست نیست و گویا خود آن رزمنده او را نابود کرده است‌.

چند روز بعد سردار حاج قاسم سلیمانی برای بازدید از منطقه خلسه می‌آید و در نزدیکی مسجد سخنرانی خود را شروع می‌کند. رو کرد به آن رزمنده‌ای که خودسرانه یکی از اسرا را از بین برده است و گفت: اینها قرآن می‌خوانند، نماز می‌خوانند. پیامبران را قبول دارند پس چه فرقی با ما دارند؟ ما جان افراد بی‌گناه و بدون حساب و کتاب و بدون محاکمه کسی را از بین نمی‌بریم و تذکر بسیار جدی را آن روز به همه ما دادند.

یادم می‌آید در یک عملیات حرکت ما با تاخیر شروع شد و من پرسیدم: چرا عملیات را شروع نمی‌کنیم؟ یکی گفت؛ تا حاج قاسم از جبهه مقاومت مطمئن نشود که حریف آن مکان را خالی از سکنه نکرده است حمله را آغاز نمی‌کند‌ و به این معتقد بود که ما با زن و بچه‌های آنها کاری نداریم و ما با خودشان جنگ داریم. مقام معظم رهبری در توصیف حاج قاسم می‌فرمایند: «حاج قاسم در جنگ نکاتی را رعایت می‌کرد که درون هیچ جنگی شاید اینگونه رفتار نمی‌کردند.»

از شهید همدانی خاطره‌ای که در ذهن که برایتان تعریف می‌کنم: شهید همدانی برایم تعریف کرده بود، روزی به همراه حاج قائم به دیدار مقام معظم رهبری  می‌روند، وقتی پایان جلسه شد و از درب خارج شدیم حضرت آقا گفتند: مراقب باشید کمتر شهید بدهیم و کمتر تلفات شوند. شهید همدانی گفت: ما سعی می‌کنیم، کمتر شهید بدهیم ولی آن سخنن دیگر شما را متوجه نشدم! چرا تلفات کمتر باشد؟ حضرت آقا گفتند: آن طرف جنگ هم انسان هستند و مخلوق پرودگار آنها مسیر راهشان را اشتباه رفته‌اند و ما باید آنها را مطلع کنیم.

در یکی از پروازهایی که با حاج قاسم بودم یادم حاج قاسم عادت داشت با همه سلام و احوالپرسی کند. یکی از رزمنده ها رو کرد به حاج قاسم و گفت: می‌توانم یک انتقاد از شما کنم؟ حاج قاسم گفت: بفرما. ما برای آمدن به اینجا خیلی تلاش کردیم و خیلی اذیت شدیم‌. یک راه‌حلی برای ما بیندیشید.

حاج قاسم تبسمی کرد و خندید و گفت: شما بروید و داخل کشور را مراقبت کنید و حضرت آقا را تنها نگذارید و بیرون کشور را به من و رزمندگان بسپارید و نگران ما نباشید. ما از بیرون هیچ مشکل و ضربه‌ای نخواهیم خورد. اگر مشکلی هست و یا در آینده بوجود بیاید، از داخل است و زیاد هم تلاش نکنید ما نیرو بخواهیم خودمان دنبالتان می‌آییم.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: سخنی با مردم و مسئولین دارید، بفرمایید.

سلمانی: از مردم عذرخواهی می‌کنم برای تمام ناملایمات‌های اقتصادی که به خانواده‌ها ضربه‌ای سنگین وارد کرده است. باز هم پشت ولایت فقیه باشند تا انشاالله فرج آقا امام زمان(عج) نزدیک شود و صبور باشند. مردم کامل پای این نظام با تمام توان ایستادگی کردند و همچنان در زیر بیرق ولایت فقیه مطیع و گوش به فرمان حضرت آقا باشید.

من دست مدیران جهادی و ولایتی را می‌بوسم که حافظ این انقلاب هستند چرا که ما ثابت کرده‌ایم مردم ایران مردمانی هستند که بقای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافعین حرم و در حال حاضر شهدای سلامت می‌دانند انشاالله بتوانیم با مدیریت جهادی ذره‌ای از خون شهدا را جبران کنیم. تا کسی نتواند به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ضربه‌ای بزند‌.

گفتگو/ سعیده نجاتی

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده