در گفت‌وگو با یکی از بانوان پشتیبانِ دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - در روایت‌های "زیبا سلگی" از زنان فعال و مبارز که در پشتیبانی جبهه فعالیت می‌کرده‌است عنوان می‌شود، زنانی در پشتیبانی بودند که برای تشخیص صحت و سلامت موادغذایی رزمندگان، خود را پیش مرگ آنها می‌کردند و گاهی هم آسیب جدی می‌دیدند.

ردپای دلاوران شهید پرور

به گزارش نوید شاهد البرز؛ ردپای زنان قهرمان و گمنام البرزی را در خاطرات یکی از آنها، "زیبا سلگی" دنبال می کنیم و به خودباوری، دلاوری و حماسه سازی‌های شهیدپرورانه آنها ایمان می آوریم. این بانوان که دوره ما هم کم نیستند، دست یاریشان آنقدر بلند و تواناست که به آن سوی جبهه‌های دفاع مقدس، دفاع از حرم و دفاع از سلامت به مدد رزمندگان‌مان می‌رسد.
 در ادامه گفت‌وگوی اختصاصی نوید شاهد البرز با بانوی قهرمان همه دوران ها زیبا سلگی می‌پردازیم.

ردپای دلاوران شهید پرور
_ نوید شاهد البرز: شنیده‌ام در آن زمان، زنان برای اهدای خون هم اقدام می کردند شما در این خصوص چه کردید؟

ادای دین با اهدای خون

 
سلگی: در آن روزها زنانی که در پشتیبانی جبهه خدمت می کردند، مشتاق اهدای خون بودند. من هم ماند آنها دوست داشتم در اهدای خون به جبهه شرکت داشته باشم. اولین بار که خواستم خون اهدا کنم ۱۴ سالم بود. همراه مادرم و تعدادی از خواهران دیگر به خیابان جمالزاده در تهران رفتیم. تعداد زیادی برای اهداء خون صف طویلی بسته بودند.
ساعت ها منتظر شدیم تا نوبت من نیز رسید. چون وزنم کم بود برای همین لباس زیادی پوشیده بودم. بالاخره آن روز برای اولین بار خون دادم و در این امر با خواهران دیگر شریک شدم. از این رو تا مدت‌ها احساس خوبی داشتم احساس می‌کردم با اهدای خون توانستم دینم را به رزمندگان وطنم ادا کنم.


_ نوید شاهد البرز: از کارهایی که زنان پشتیبانی برای جبهه انجام می دادند، بفرمایید.


سلگی: یکی از کارهایی که انجام می دادند پختن آش بود. خواهران آش را با کمک همدیگر می‌پختند و بیشتر زحمت پختن آش را خواهر "منیرالسادات پناه‎خواه" می‌کشید. خواهر سلطنت دریان معروف به (زن مشتی) و خانم ملوک ده فولی می کشیدند. زمان اعزام رزمندگان به منطقه جنگی وسعت بیشتری می‌گرفت به صورتی‌که تا چندین دیگ نیز می‌رسید. دیگ‎ها را با وانت و نیسان به مرکز شهر از جمله میدان شهدا یا داخل پادگان سپاه جایی که رزمندگان را جهت اعزام آماده می‌کردند می‌بردیم. آش ها را داخل ظرف های یکبار مصرف ریخته و به هر رزمنده یک کاسه آش می‌دادیم. بعضی از رزمندگان از خوردن آش ابراز رضایت و خرسندی می کردند، باز می گشتند و کاسه دیگر دریافت می‌کردند و بعضی اوقات دیگر خواهران دیگ را بار می گذاشتند و در گروه ها یک، دو یا سه نفره دیگ‌ها را برداشته و به مناطق شلوغ ازجمله امامزاده حسن (ع) کرج، امامزاده محمد (ع) کرج، حتی بعضی اوقات بهشت زهرا و امام زاده داوود نیز می بردند و آشکارا کاسه کاسه کرده و به مردم می فروختند و مبالغ به دست آمده را آورده و به نفع رزمندگان صرف می کردیم.

"میوه‌چینی زنان پشتیبانی" 

یکی از کارهای دیگر که انجام می‌شد میوه چینی بود. بسیاری از باغداران کرج بودند که میوه های باغ شان را وقف رزمنده‌ها می کردند. چیدن این میوه‌ها به عهده خواهران بود. زمان میوه چینی همراه دیگر خواهران به باغ های موردنظر می رفتیم و از آنها به باغ های شهریار بعضی دیگر باغ‌های ملارد و بعضی دیگر هشتگرد و خلاصه مناطق مختلف کرج می‌رفتند از طلوع خورشید و غروب آفتاب مشغول میوه چینی بودیم. تعدادی از خواهران میوه ها از جمله سیب گلابی آلبالو گیلاس را می چیدند و برخی دیگر داخل جعبه می‌گذاشتند. تعدادی از خواهران نیز میوه ها را به صورت منظم بسته بندی کرده و آماده انتقال می کردند. مقداری از این میوه‌ها را کمپوت می‌کردیم. مقداری را ترشی می‌کردیم و مقداری را نیز بابت شربت درست کردن مصرف می کردیم میوه چینی خواهران مانند مردها بالای درختان می‌رفتند و مشغول چیدن میوه ها می شدند. با اینکه این گونه فعالیت‌ها در زیر آفتاب و گرمای تابستان صورت می‌گرفت ولی هیچ کدام از خواهران کوچک‌ترین اعتراضی نمی کردند و یا حتی احساس خستگی نیز نمی کردند و به خواست خداوند در تمام این زمان‌ها هیچ مشکلی از لحاظ جسمی برای هیچ یک از خواهران رخ نداد؛ حتی یک سردرد معمولی.

"خیاطی برای رزمندگان"


 روزانه مقدار فراوانی پارچه به واحد پشتیبانی فرستاده می‌شد. مقداری اهدایی مردم بود و مقداری دیگر خریداری می‌شد. وظیفه ما این بود که از این پارچه‌ها برای رزمندگان شلوارهای راحتی بدوزیم. تعدادی از خواهران که وظیفه دوخت این شلوارها را داشتند از صبح تا هنگام غروب با سرعتی زیاد مشغول خیاطی می‌شدند. زمانی که می‌خواستند به منزل بروند به هر کدام به اندازه ۱۰ شلوار پارچه برش خورده داده می‌شد که در خانه آنها را بدوزند. به نوعی میل به استراحت در خانه نیز برای زنان دلیل وجود نداشت. زنان دلیل مانند مردان خود را سرباز وطن می دانستند از پارچه های باقیمانده دستمال گردنی دخترانه تیکه پارچه ها را نیز دور می‌ریختند بلکه آنها را تکه دوزی می کردند و برای رزمندگان ملحفه می‌دوختند.
 پارچه هایی را هم که دیگر به درد نمیخورد برای پاک کردن شیشه های ماشین و پاک کردن اسلحه ارسال می‌کردند
چند روزی مانده به اجرای عملیات به ما اطلاع می دادند که قرار است عملیاتی بر علیه بعثی‌ها برگزار شود. وظیفه ما بود که برای رزمندگانی که در این عملیات شرکت دارند جیره جنگی ناچیزی فراهم کنیم. به دلایل امنیتی مجبور بودیم فقط تعداد اندکی از خواهران را که از هر لحاظ مورد اطمینان بودند را با خبر کنیم تا کارهای محوطه را فقط آنها انجام دهند. ساعت ۴ الی ۵ بعد از ظهر که بانوان مرخص می شدند، تازه‌ کار این خواهران آغاز می‌شد. فعالیت به این صورت بود که برای هر رزمنده مقداری جیره جنگی که در عین حال مقوی بود را آماده کنیم. مقداری آجیل، خرما، کشمش و نان را بسته بندی و آماده ارسال می‌کردیم. به دلیل اینکه می‌بایست جیره جنگی همان سال و یا تا آخر شب بعد فرستاده شود تا ۳ یا ۴ صبح پشتیبانی می‌ماندیم. خواهران از جمله منیرالسادات پناهگاه سلطنت دریان، عذرا باغ شیرین، ماه نسا احمدی افروزه، بیات گلی پناهی مرحوم فاطمه ترابی‌جوان ، ملوک ده‌فولی، خانم قبادی، مرحوم خدیجه کشاورز، خانم مقدسیان، خانم متولی، خانم ایمانی، خانوم نریمانی به قدری زحمت می کشیدند و از دل و جان مایه می‌گذاشتند که تصورش برای خیلی ها ممکن نیست. این خواهران احساس می‌کردند زمانی که رزمنده‌ها در مناطق جنگی بر علیه دشمن بعثی می‌جنگند، پس اینان باید همه جوره، همه نوع بسته‌ای را برای آرامش و راحتی خیال آنها فراهم کنند.


_ نوید شاهد البرز: چگونه از صحت و سلامت موادغذایی که به دست رزمندگان می رسید اطمینان حاصل می‌کردید؟

سلگی: به دلیل اوضاع آن زمان و وجود عناصر ضدانقلاب داخل مردم، ترس از اینکه مبادا در کمک‌های غذایی و دارویی و مرکبات مواد مسموم کننده ریخته شود تعدادی از خواهران را بر آن داشت نقش پیشمرگ رزمنده ها را ایفا کنند، به این صورت که هر نوع ترشی‌جات -مرکبات و غیره مانند شکر یا هر نوع تنقلات دیگر را قبل از ارسال نمودن به مناطق جنگی از لحاظ سالم بودن مورد آزمایش قرار می‌دادند.

زنانی که پیش‌مرگ رزمندگان بودند
آزمایش موادغذایی به این صورت نبود که این مواد را به آزمایشگاه بفرستیم، زیرا نه وقتش را داشتیم و امکانات مورد نظر را. آزمایش کردن به این صورت بود که تعدادی از خواهران مخصوصاً مسن ترها و مادران شهدا از جمله مادر در خودم حاجیه خانم فرخ سلگی و خواهر منیرالسادات پناه خواه و مادر شهید ترابی جوان، مقداری از این مواد را چشیده و صحت و سلامت آن آگاه می شدند.
روزی مقدار زیادی ترشیجات و آب لیمو به انبار آورده شد. (انبار پادگان شهید کریمی) آبلیموها داخل بطری های پلمپ شده بودند و نشان از سلامتی کامل داشتند، با اصرار یکی از خواهران یکی از شیشه‌های آب لیمو را باز کردیم مادرمن مقداری از آب لیمو ها را به دهان گرفت بعد از چند لحظه کوتاه دچار مشکل شد. او را به درمانگاه ولیعصر واقع در جهانشهر کرج منتقل نمودیم و همان جا موقت بستری شد و سپس آزمایشاتی روی مادرم و آن مواد انجام دادند.  اطلاع داده شد نوع اسید داخل آب لیموها ست. خواهر منیرالسادات و تعدادی از خواهران دیگر را مامور خالی کردن آب لیمو ها و ترشی ها کردیم. بالغ بر یک کامیون آبلیمو و ترشی را خالی کردیم و شیشه‌ها و سطل های آن را جهت پر کردن مواد دیگر مورد شستشو قرار دادیم.
 خونریزی معده مادر تا زمان درگذشتشان که سال ۱۳۷۴ بود ادامه داشت و به همین دلیل نیز دارفانی را وداع گفتند.
 خرداد ۱۳۶۶ مقدار فراوانی شکر برای ما آورده شد. زنان پیش‌مرگ، شکرها را مورد آزمایش قرار دادند و متوجه شدند داخل مقداری از شکرها تاید و مواد شوینده و داخل مقداری دیگر شیشه های خرد شده وجود دارد. آزمایشات مکرر مواد غذایی مرکبات و ترشی جات توسط خواهران پیش‌مرگ باعث به وجود آمدن بیماری های لاعلاجی در این عزیزان شد.
من جمله منیرسادات پناه‌خواه که حنجره‌اش به دلیل همین آزمایشات آسیب شدید دیده و هم اکنون نیز با این حنجره از بین رفته، زندگی را به سختی ادامه می‌دهد.

_نوید شاهد البرز: زنانی که به پشتیبانی می‌پیوستند چه ویژگی‌هایی داشتند؟ 

زنانی که زینب‌گونه برای راحتی رزمندگان زحمت می‌کشیدند

سلگی: تمام خواهرانی که به پشتیبانی پیوستند، خالصانه و بدون هیچ چشمداشتی فعالیت می‌کردند. در بین و کمک‌های مردمی بعضی اوقات مقادیری پول یا طلا یافت می‌شد. خواهرن سریع این موارد را به دفتر واحد پشتیبانی می رساندند.
زنان که از محله‌های دور می آمدند از لحاظ مالی بسیار فقیر و تنگدست بودند و مسیرهای طولانی را بیشتر مواقع پیاده می آمدند ولی با دستانی پاک فاطمه‌وار و زینب‌گونه برای راحتی رزمندگان زحمت می کشیدند.
برای جذب کمک‌های مردمی در سرما و گرما تعدادی از خواهران کفن بر تن می کردند بالای وانتی می ایستادند و از طریق بلندگو درخواست کمک و یاری از مردم مهربان و با ایمان می کردند. بسیاری از مردم با دیدن این زنان عرق اسلامی و ملی آنها به جوش می آمد و کمک های فراوانی می کردند.  بعضی اوقات این زنان مورد تمسخر افراد قرار می گرفتند.
_ نوید شاهد البرز: معمولا خواهرانی که در این اقدامات شرکت می‌کردند از چه قشری بودند؟

باید سنگر را حفظ کنیم

سلگی: اغلب همسران و مادران و خواهران شهدا، مفقودان، جانبازان در دوران دفاع مقدس از ارکان اصلی ستادهای پشتیبانی بودند و نقش بسیار موثری در دفاع مقدس داشتند. زحمت زیادی را متحمل شدند و از لحاظ روانی نیز الگوی بسیار مناسب برای خواهران و زنان دیگر بودند. این بانوان عزیز بیشتر از خواهران دیگر احساس مسئولیت می کردند و می گفتند: حال که فرزندان و همسران ما رفته اند جایشان نباید خالی بماند و ما باید سنگر را حفظ کنیم.
نان پختن بیشتر به عهده مادران و خواهران شهید و جانباز بود. بیشتر نان‌هایی که پخته می‌شد نان لواش تافتان و یوخا بود. نان یوخا را بیشتر در منطقه شهریار و هشتگرد می پختند و برای ارسال به پادگان شهید کریمی کرج می‌فرستادند. مادر شهیدان "محمدی" به نام خواهر "افتخار محمدی" ابتدا تنوری را من داخل منزل خود درست کرده بود و در همان منزل خود نان لواش می پخت.
  بعد آن را گسترش داد و نانوایی را در بسیج ناحیه ۶ کرج دایر کرد. همراه مادران دیگر شهدا به پختن نان مشغول شدند. این زنان بزرگوار هر شب ساعت ۳ بامداد بلند می‌شدند و تنور روشن می کردند و تا ۸ صبح مرتب نان می‌پختند. یکی از خواهران به نام عذرا باغ شیرین معروف خانم صلواتی بودند که از همسران شهدا هستند و چند سالی است که پیکر مطهر همسرشان تفحص شده است. ایشان زمان فعالیت خواهران پی در پی صلوات می فرستادند و اجازه و فرصت هیچ حرفی را نمی‌دادند، همین صلوات فرستادن ها بسیار در روی دیگر خواهران تاثیر داشت و خستگی آنها را از بین می‌برد. تعدادی از مادران شهدا مانند خواهر روستانژاد، خواهرترابی جوان، خواهر فرشته سلگی، خواهر نوروزی، خواهر بهتویی، سهیلی، خواهر پناهی، همسرشهید خواهر سلگی زودتر از خواهران دیگر تشریف می‌آوردند و همین موضوع باعث روحیه تقویت روحیه خواهران دیگر می شد. مادران شهیدان سهیلی و بهتویی بارها به جبهه‌های نبرد می‌رفتند و مستقیم اجناس را به دست رزمندگان اسلام می‌رساندند.
 مادر شهید بیژن بهتویی، بیژن خود را با دستان خویش، پسرش را به خاک می سپارد و الگویی برای مادران دیگر شد.
بیشتر خواهران و مادران دیگر اکنون در بین ما نیستند مانند خانم گلکار مادر شهید حمید گلکار، خانم کیانپور مادر شهید غلامرضا کیانپور، مادر افتخار محمدی مادر دو شهید، خانم نژادفلاح مادر بزرگوار چهار شهید، خانم بهتویی مادر شهید بیژن بهتویی، خانم عسگری مادر دو شهید، حاجیه خانم تاج دولت سلگی مادر شهید ذبیح الله سلگی، خانم عابدینی مادر شهید عابدینی، خانم غیاثی مادر سه شهید، حاجیه خانم سلگی مادر شهید محمد سلگی، حاج خانم جهانی، مادر شهید جهانی اویسی نیا، خانم لیلا سرحدی مارد شهید روح الله سرحدی، خانم خدیجه رفیعی مادر شهید ابوالفضل رفیعی.

_ نوید شاهد البرز: منافقان در مقابل این اقدامات زنان پشتیبانی چه می‌کردند؟

 سلگی: منافقان ددمنش برای آسیب زدن به انقلاب اسلامی ایران به هر وسیله ای توسل می جستند. قبول فعالیت و نقش زنان برایشان سنگین بود که از هر فرصتی برای ضربه زدن به بانوان استفاده می کردند. بسیاری از اوقات داخل اتوبوس و تاکسی که می‌نشستم، شخصی خانم یا آقا کنار من می‌نشست و مرا در صورت ادامه دادن فعالیت‌ها، مورد تهدید قرار می داد. به دلیل اینکه خانواده دچار ترس و وحشت نشوند این موضوع را به آنها نمی‌گفتم: بالاخره روزی موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و مادرم گفت: به برادران سپاه بگو برایت محافظی بگذارند خندیدم و گفتم: من که هستم که یک نفر محافظ من شود. نگرانی را در چهره مادرم می دیدم.
بزرگترین نقشه های زنان در دوران دفاع مقدس نقش آنان در خوب همسرداری کردن و خوب فرزندداری بود. بسیاری از زنان که در ستاد پشتیبانی مشغول فعالیت بودند دارای همسران جانباز بودند. از این‌رو وظایفشان چندین برابر می شد.
سال ۱۳۶۴ برادر معلی و همسر مصطفی هر دو در یک منطقه هم رزم بودند. نزدیکی‌های سال نو بود. به آنها گفتیم: حداقل یکی از شما دو نفر به خانه برگردید. علی برادرم با اصرار همسرم را به خانه فرستاد. همسرم در راه بود که خبر شهادت علی را به ما دادند و سال نو را با شهادت برادر آغاز نمودیم. علی در یکی از عملیات‌ها به نام والفجر ۸ اسیران زیادی از عراق گرفته بود.
در دوران دفاع مقدس به جرأت می توان گفت؛ نقش خواهران بسیار پررنگ تر و عمیق تر از مردان بوده است. اگر مردان فقط در یک جبهه می‌جنگیدند زنان در چندین جبهه مشغول بودند. نسل کنونی و نسل‌های بعدی نباید فراموش کنند و سربلندی کنونی ایران مدیون خواهران و مادران است که از جان و دل مایه گذاشتند تا این سرزمین جاویدان بماند. کجای دنیا مانند ایران سربلند ما، چنین تهمینه ها و چنین فاطمه و زینب‌هایی دارد و من و توست که چنین قهرمانانی داریم. از هیچ قهرمان دیگری نام نبریم قهرمانانی که از کوه‌های البرز مستحکم‌تر، از قله‌های بلند دماوند بلند قامت‌تر، از دریای بیکران صاف‌تر است.

گفت‌وگو از نجمه اباذری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده