نوید شاهد – «در یکی از خانه‌ها صندوقی بود که احتمال می‌دادیم در آن مهمات باشد و خانم خانه هم کلید صندوق را پیدا نمی‌کرد مجبور شدیم که قفل صندوق را بشکنیم ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
خاطرات/ باز کردن صندوقچه‌ای که فکر می‌کردیم مهمات است
 
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحی‌لوشانی، متولد ۱۳۴۴ است که به مدت دو سال در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور داشته است. وی بلافاصله بعد از جنگ سال ۶۸ وارد کار نویسندگی شده و بیش از ۲۸ سال است که در ثبت و ضبط خاطرات شهدا قلم می‌زند.

ایشان اکنون بازنشسته آموزش و پرورش و استاد دانشگاه است و تاکنون کتاب‌های مختلفی از جمله گوهر معرفت، یاس حنفیه، من چهارده ساله نیستم، صدای سخن عشق، علمدار حسین، علی، پرواز عاشقانه، گلبرگ‌های جنگل، ستاره‌های خاکی، نگارستان، شادی، گوهر شاهوار شاهنامه، رمز و راز‌های واقعی خوشبختی و شاد زیستن و آیینه‌های بی‌غبار را به چاپ رسانده است.

باز کردن صندوقچه‌ای که فکر می‌کردیم مهمات است

رزمنده دفاع مقدس کامبیز فتحی‌لوشانی روایت می‌کند:
در جندالله مریوان که بودیم یک روز برای آزادسازی روستای گوگجه رفتیم. بعد از انقلاب این روستا هنوز در تصرف ضد انقلاب بود. بعد از پاکسازی و فرار اشرار به همراه یکی از دوستان وارد روستا شدیم و بعد از دعوت مردان بالای ۱۵ سال به مسجد به بازرسی خانه به خانه پرداختیم.

در یکی از خانه‌ها صندوقی بود که احتمال می‌دادیم در آن مهمات باشد و خانم خانه هم کلید صندوق را پیدا نمی‌کرد مجبور شدیم که قفل صندوق را بشکنیم که در این زمان دختر خانمی جوان کلید را پیدا کرد و آورد و وقتی که صندوق را باز کردیم از شرمندگی آب شدیم.

در داخل آن مقداری بیسکویت‌های رنگ و رو رفته و خرمای کهنه و در ته صندوق عکسی از امام خمینی (ره) بود که آن خانم ابراز ارادت زیادی به امام می‌کرد و همیشه این راز برایم مبهم ماند که عکس امام چگونه در آن منطقه دورافتاده سر درآورده بود.

منبع: کتاب نگارستان (برگرفته از دفترچه‌های خاطرات هشت سال دفاع مقدس)
 
پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده