تبریک عید غدیر خم در ابیات دکتر پروانی با عنوان«پدر خاک»
ای غزل ناتمام، مثنوي بی عیار
قصه شعر علی ست، واژه دیگر بیار
مفتعلُن فاعلُن ،مفتعلن فاعلن
وزن نفس هاي او،می کَند از بیخ و بُن
از که بگویم که عشق،آمده در وصف او
از عرقش صبح زود، آب بگیرد وضو
ازکه بگویم که خاك،کودك دلبند اوست
خنده خورشیدو ماه،بنده ي لبخند اوست
از که بگویم که درد،طعم دل انگیز اوست
سینه دردآشنا،مملو و لبریز اوست
از لب او آسمان، گاه غروبی شود
هرچه شبیه علیست، معنی خوبی شود
پینه ي دستان او محکمه ي عدل بود
جز کف دستان او جاي عدالت نبود
گوشه ي دستار تو، پرچم آزادگی ست
دل به تو دادن علی، آخر دل دادگیست
سجده ي تو می برد، هوش ز محراب ها
بوسه به پیشانی ات، حسرت مهتاب ها
نخل دلت خم شده،خم شده بر روي چاه
گریه ي تو داده بود، باز به چاهی پناه
پلک بزن، روز و شب،پلک زدن هاي توست
قسمت و تقدیر را، آبِ وضوي تو شست
کاش شبیه هوا ، هم نفست می شدم
یا که شبی بینِ راه،خار و خست می شدم
گرچه ترك می کند، پایه ي هر خانه سست
بیت خدا حُرمتش، جاي ترك هاي توست
حسرت خورشید بود، همره چشمت شود
تا که به ابروي خم، معنی خشمت شود
عشق خطا کرده اي، عاشقی از سر بگیر
زنده شو از بودنش، باز برایش بمیر
زندگی و مرده گی، با تو و بی تو بُوَد
قل هو یا مرتضاست، مقصد حق از احد
حیف،نشدهمچو خاك، بوسه به پایت زنم
یا که شوم نَفسِ تو، تا بزنی گردنم
قسمت من،رزق من، عاشقی مطلق است
هرکه به همراه توست، معنی جاءالحق است