نوید شاهد- بگشا باد صبا دفتر خاقانی را/ بازکن باغزلی زلف پریشانی را...


«فاتح کرمانی»

نوید شاهد:

بگشا باد صبا دفتر خاقانی را

بازکن باغزلی زلف پریشانی را

«صبحگاهی سرخوناب جگربگشایید»

تا ببینند مگر گریه ی بارانی را !

آرش از شانه ی البرز به ما می نگرد

برده تا اوج، چنین شوکت ایرانی را

پیر توس آمده با داغ سیاوش امروز

آمده شرح دهد این همه هجرانی را

صحبت از چاه شغاد است و تهمتن، که فرو

برده درخویش چنین، پیرخراسانی را

یک نفر پاک کند گونه ی او را از اشک

از دل او بزداید غم پنهانی را

خبر این است: فریدون شده رد از اروند

تا براندازد این شیوه ی شیطانی را !

پورکَشواد به همراهیِ فرزندانش

آمده بشکند اهریمن تورانی را

ارگ بم آمده انگار به استقبالش

تا پذیرا شود این فاتح کرمانی را

یا نه! این مرد به دلداری بم آمده است

که تسلا بدهد آن همه ویرانی را

به روی شانه ی این شهر نگاهی بکنید

تا ببینید مگر تخت سلیمانی را !

همتی...! از شب تاریک به ساحل ببریم

به سلامت، مگراین کشتی توفانی را !

دل سپاریم به خورشید که ازشانه ی ما

بتکاند مگر این برف زمستانی را!

در چنین فصل مبادا که بگیرند ازما

این زلال آینه، این حالت عرفانی را!

پیر توس و پیر خراسانی=فردوسی

پورکَشواد= گودرز ازپهلوانان شاهنامه

شاعر: خدابخش صفادل، متولد1332نیشابور

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده