دم مسیحایی «سردار دلها» در محور مقاومت/ ناگفته های وابسته نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی در سوریه
سردار سرتیپ «ابوالقاسم علی نژاد»، وابسته سابق نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران در سوریه است که از سوی سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» به این سمت منصوب میشود. سابقه آشنایی هر دو سردار به سالهای دور بازمیگردد؛ نخستین بار در سالهای دوران دفاع مقدس که بهواسطه لشکرشان همجوار بودند و در جبهه مقاومت ایران از جانمایه میگذاشتند. بعد از آنهم با آغاز جنگ در سوریه، این بار در جبهه مقاومتی دیگر دستگیر مردم شدند. سردار سرتیپ «ابوالقاسم علی نژاد» در گفتوگو با نوید شاهد از بزرگمنشیهای فرماندهی گفت که برای آزادی خواهان جهان اسوه بود و با شهادتش اسطوره شد. ماحصل گفتوگوی صمیمی با این رزمنده دوران دفاع مقدس و همچنین رزمنده مدافع حرم را در ادامه میخوانید:
سردار در ابتدا از نحوه و سابقه آشناییتان با سپهبد سردار شهید «قاسم سلیمانی» بگویید.
سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی»، سیدالشهدای مدافع حرم و مقاومت است. آشنایی بنده با ایشان به دوران دفاع مقدس برمیگردد. در آن زمان مسئول یگان دریایی و غواص «لشکر المهدی 33» استان فارس بودم و ایشان فرماندهی «لشکر 41 ثارالله» را بر عهده داشت. بهواسطه عملیات متعدد هر دو لشکر تابع قرارگاه واحدی بودند و در بیشتر اوقات در کنار هم قرار میگرفتند بنابراین رفت و آمدها زیاد بود و از همان زمان توفیق آشنایی با حاج قاسم نصیبم شد.
خاطرم هست مرحله دوم عملیات «کربلای 5» بود که فرماندهی لشکر امر کرد که باید روی نهر «جاسم» پل بزنیم. از شلمچه به سمت نهر «جاسم» حرکت کردیم و برای نخستین بار بود که به این منطقه میآمدم. آنجا که رسیدم مشاهده کردم فرماندهان سپاه ازجمله سردار سپهبد قاسم سلیمانی بدون جانپناه و محافظی در محلی قرار دارند و بچههای رزمنده پشت سر آنها هستند. آنها بین نیروهای دشمن و نیروهای خودی قرارگرفته و جلسه طرحریزی ادامه عملیات را برگزار میکردند. سردار سلیمانی درعینحال که فرمانده یگان رزم بود اما جلوتر از بچههای یگان خود قرار داشت.
منش ایشان در جبهه مقاومت به چه صورت بود؟
در محور مقاومت هم به همین سلوک را داشت. بنده از ابتدای سال 1392 به امر سردار سلیمانی در سوریه حضور داشتم. او علاوه بر آنکه فرماندهی بااقتدار و آگاه نسبت به تمام مسائل بود، دغدغه اصلیاش عدم آسیب رسیدن به مردم بود. در آن زمان تازه به استان «حماه» که بین استان «حمص» و «حلب» قرار دارد، رفته بودم. خاطرم هست در نخستین جلسهای که با ایشان بهعنوان فرمانده داشتیم، گفت: «فلانی مراقب باشید در اینجا معرکه ایرانی به پا نکنید تا بهواسطه اینکه دشمن به شما حمله میکند به مردم آسیب برسد. در اینجا بحث شیعهگری نداریم و تبلیغ شیعه کردن ممنوع است. ما برای کمک به مردم سوریه آمدهایم؛ نمازخودتان بخوانید و کاری به دیگران نداشته باشید. سعی کنید به شما و حتی طرف مقابل آسیب نرسد. مقام معظم رهبری تاکید دارند که از هر دو طرف کمتر کشته شود. آنها هم مسلمان هستند و درست است مقابل اسلام صفآرایی کردهاند اما فریبخوردهاند.»
این شهید عزیز تا این اندازه مراقب تمام مسائل بود و به همین دلیل است که مردم سوریه امروز برای عرض تسلیت به مقری که ایرانیها هستند، میروند.
به نظر شما رمز موفقیت سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» در انسجام جبهه مقاومت بهویژه در سوریه چه بود؟
ایشان باعث انسجام قومیتها در سوریه و عراق شده بود. «حشد الشعبی» خاص شیعیان نیست و قومیتهای مختلف در آن مشارکت داشتند. در سوریه ویترینی از قومیت و مذاهب مختلف است و بنده افتخار داشتم تحت هدایت سردار سپهبد قاسم سلیمانی در آنجا حضورداشته باشم. زمانی که رزمندگان از هر قوم و گروهی متوجه میشدند حاج قاسم آمده است، دوست داشتند از نزدیک چهره معنوی ایشان را زیارت کنند.
حدود 75 درصد جمعیت سوریه اهل سنت هستند و بیشترین
نیروهایی که از این کشور جذب کردیم از برادران اهل تسنن بودند و بیشترین نیروهایی
هم که شهید شدند سنی مذهب بودند. از علویان، اسماعیلیها، مرشدیها و فرهنگهای
مختلف حضور داشتند و رمز موفقیت شهید سردار سپهبد قاسم سلیمانی این بود که با دم
مسیحایی خود توانسته بود انسجام داخلی در محور مقاومت ایجاد کند
.
با توجه به محوبیت سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» در بین اقوام مختلف سوریه که شما به آن اشاره کردید، حال و هوای مردم این کشور بعد از شهادت ایشان به چه صورت بود؟
همانطور که در هندوستان، کشمیر، پاکستان، اروپا و حتی آمریکا یاد این شهید عزیز را گرامی داشتند در سوریه، عراق، یمن و لبنان بهمراتب عزاداریها بیشتر بود. در سوریه از همان ساعات اولیه مردم با شرکت در مجالس مختلف حضور یافتند و به مقام ایشان ادای احترام کردند. مردم سوریه نسبت به ایشان ارادت داشتند و اگر حاج قاسم با امر رهبری در سوریه حضور نمییافت، این کشور سقوط میکرد.
سردار در پایان بفرمایید که آیا بعد از شهادت سردار سپهبد «حاج قاسم سلیمانی» ناامیدی در بین رزمندگان مدافع حرم مستولی شده است؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا به یک موضوع اشاره میکنم؛ «هانی الحسن» یکی از رهبران برجسته سازمان آزادیبخش فلسطین قبل از انقلاب اسلامی است. ایشان در دانشگاه پکن درسخوانده و بعد از آن با انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی آشنا شده بود. میگفت که در دانشگاه پکن به ما آموختند با ارتش تا دندان مسلح نمی توان جنگید! او خطاب به امام خمینی (ره) می گوید: «انقلاب شما به ما آموخت که با دشمن تادندانمسلح هم میتوان مبارزه کرد و پیروز شد. به ما آموختند هنگامیکه پیکر شهدا در معرکه افتاد برای آنکه روحیه رزمندگان پایین نیاید، پیکر شهدا و مجروحان را بهسرعت ازآنجا خارج کنید اما شما و انقلابتان به ما آموختید که جسم شهید نهتنها باعث تضعیف روحیه نمیشود بلکه باعث تقویت روحیه و انگیزه نیروهای رزمنده میشود.»
این سخن درست است؛ ما در دوران دفاع مقدس شاهد این موضوع بودیم. با شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی نیز شاید رزمندگان جبهه مقاومت در یکلحظه ناامید شده باشند اما باعث نخواهد شد که پرچم از دست افتاده یک سردار توسط سردار دیگری برافراشته نشود. بنابراین رزمندگان مدافع حرم و جبهه مقاومت همعهد و همقسم شدند تا آخرین قطره خون خود راه شهید سلیمانی را طی کنند و اهدافی ایشان را دنبال کنند.