نماز شکر پس از شکنجه عراقی ها!؛ روایت آزاده سید محمد سادات رضوی
نویدشاهد:
اسرا، روزگار ظلمانی دوران اسارت را
تنها با یاد خدا سپری کردند و حضور آرامبخش او را زیر شکنجه بعثیان لمس
کردند. خیلی از آزادگان معتقدند که نماز در بازداشتگاه های مخوف بعثی های
عراق تنها ستون رو به آسمانی بود که اسرای نجیب و مؤمن به آن تکیه می
کردند. گزیده ای از خاطرات دوران اسارت از زبان آزادگان با موضوع «نماز در
اسارت» برگرفته از کتابی با همین نام را در قالب روایت های مختلف در نوید
شاهد بخوانید:
هنگامی که بچه ها نماز شب می خواندند، چند نگهبان تعیین می کردیم تا چنانچه مامورین آمدند، فورا به بچه ها اطلاع دهند. شاید برخی تصور کنند که اسرا در طول روز کاری نداشتند و راحت می خوابیدند تا شبها برای نماز برخیزند، اما واقعیت چیز دیگری بود. اگر کسی می خواست بعد از ظهر بخوابد، سزایش شلاق بود. در طول روز، مطلقا از خواب خبری نبود، بلکه بیگاری بود و کارهای طاقت فرسا. و بیشتر به این دلیل که شبها بچه ها نتوانند از فرط خستگی بیدار شوند. اما نکته اینجا بود که اسرا هرچه بیشتر اذیت می شدند، بیشتر به نماز رو می آوردند.
اگر نماز شب لو می رفت، عراقیها بچه ها را یکی – یکی می بردند و روی سرشان گونی می انداختند و سپس با کابل آنها را می زدند. و ای کاش فقط کابل بود! گاهی سربازها با میله گرد آهنی به جان بچه ها می افتادند و پس از آن، به وسیله دستگاههای مخصوص شوک الکتریکی می دادند. به حدی که اکثرا از شدت درد ناشی از شوک بی هوش می شدند. موضوعی که بسیار تعجب آور بود این بود که آنها پس از به هوش آمدن، بلافاصله نماز شکر می خواندند که خدا طاقت تحمل شکنجه ها را به آنان داده است. اینجا بود که مامورین بعثی کلافه می شدند و در مقابل عظمت آنها که با تن خون آلود و کبود نماز می خواندند، احساس ذلت و خواری می کردند. بعضی از نگهابانها رها می کردند و می رفتند و برخی دیگر، همچون گرازی زخم خورده بدن مجروح بچه ها را زیر لگد می گرفتند.
منبع: کتاب نماز در اسارت (خاطرات آزادگان ایرانی درباره نماز از اردوگاههای عراق)، اکرم ارجح و فریده هادیان، نشر سوره مهر