«ببر بلندیهای جولان» وارد بازار نشر شد
به گزارش نوید شاهد به نقل از مهر، «ببر بلندیهای جولان» نوشته فاطمه دانشور جلیل به زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم «ستوان سوم محمد مرادی» میپردازد. وی دهم مرداد ۱۳۹۵ در حلب سوریه به شهادت رسید.
این کتاب در سه فصل و از زبان مادر، همسر و یکی از همرزمان شهید، نوشته شده است. فصل اول از زبان مادر شهید و به شیوه گفتگو با نفس، درباره خاطرات کودکی محمد مرادی است. «به هوش بودی. صدای بمباران هواپیماهای دشمن را میشنیدی. حمله هوایی شده بود. به جای بخش، تو را به زیر زمین منتقل کردند. با چنین فضایی هنوز آشنا نشده بودی. همه مریضها را کنار هم در زیر زمین جا داده بودند. پناهگاه بود. شیشههای بزرگ بیمارستان خطرناک بود. موج بمبها شیشهها را شکسته بود. مجبور بودند همه بیماران را به زیر زمین منتقل کنند. نوزادت چهار کیلو بود و سالم. خودت هم بیحال بودی. دکتر تو را سه روز در بیمارستان نگه داشت تا کاملاً خوب شدی… (صفحه ۱۳)»
فصل دوم از زبان همسر شهید به ماجرای ازدواج او و زندگی خانوادگی و اجتماعی شهید اشاره دارد. «زمستان ۱۳۹۴ بود. یک روز محمد خوشحال از سر کار به خانه آمد. انگار دنیا را به او داده بودند. گفتم: چی شده محمد جان؟ خوش خبر باشی. اتفاقی افتاده؟ -بهترین اتفاق عمرم. چیزی که یه عمر آرزوش رو داشتم. – چی؟ خدا رو شکر. زودتر بگو. چی شده؟ - بالاخره قرار شد مستشار ارتشی هم اعزام کنن به سوریه… (صفحه ۵۱)»
فصل پایانی روایت زندگی شهید محد مرادی از زبان یکی از همرزمانش است. «دشمن نزدیک و نزدیکتر میشد ساعت از ۳ عصر گذشته بود. در یک لحظه پنجاه شصت خمپاره کنارمان به زمین خورد. خاک به هوا رفت. جلوی چشمم را نمیدیدم. محمد کنارم بود؛ ندیدمش. صدایش زدم؛ جواب نداد خاک که کمتر شد، لباسم را دیدم که پر از خون است. فکر کردم تیر یا ترکش به من خورده است. به بدنم دست کشیدم و متوجه شدم که سالم هستم. یک دفعه متوجه محمد شدم که روی زمین افتاده بود. بالای سرش رفتم. چهار زانو نشستم و او را در آغوش گرفتم. پشت سرش کاملاً رفته بود. خون محمد روی لباسم پاشیده بود… (صفحه ۷۶)»
در آخرین بخش کتاب نیز تصاویری از کودکی تا شهادت ستوان سوم محمد مرادی ثبت شده است.
«ببر بلندیهای جولان» را انتشارات سوره سبز با شمارگان دوهزار نسخه، در قطع رقعی، ۱۰۰ صفحه و به بهای ۱۲ هزار و ۸۰۰ تومان روانه بازار نشر کرده است.