وقت آن است که سجاده ز خون تر بشود
يکشنبه, ۰۲ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۹
عشق تا سمت پریشانی شب می آید/ کسی انگار به مهمانی شب می آید / در رگ حادثه دیری ست که خون آشفته ست
عشق تا سمت پریشانی شب می آید
در رگ حادثه دیری ست که خون آشفته ست
وقت آن است که سجاده ز خون تر بشود
بام بی تاب شود مست ز جا بر خیزد
داستان شب و سجاده و خون و آتش
دشت بی تاب شده، معجزه ای در راه است
وقت دل کندن از برکه شده قوها را
می رود تا به لب شب زده ها جان برسد
وای از این دایره دیری ست که مستان رفتند
چند سالی ست که میخانه فراموش شده ست
چند سالی ست که شب رفته و سنگر خفته ست
باغ خشکیده ولی بوی بهاران باقی ست
در دل باغچه آهنگ هزاران باقی ست
سروده: الهام عمومی- خمینی شهر
منبع: کتاب زخم سیب (مجموعه اشعار برگزیده پانزدهمین کنگره سراسری شعر دفاع مقدس)، حسین اسرافیلی، نشر صریر
کسی انگار به مهمانی شب می آید
باد می آید و گیسوی جنون آشفته ست
ماه در وسوسه هر شب کارون غرق است
تب سرمست شدن در تب کارون غرق است
بوی قرآن بوزد دشت معطر بشود
آسمان عرصه جولان کبوتر بشود
ثبت بر خط خط پیشانی دفتر بشود
از تب معجزه چشمان خدا آگاه است
آسمان باز فرا خوانده پرستوها را
صبح با قائله روشن ایمان برسد
مست از ساغر و می باده پرستان رفتند
ساغر و باده و پیمانه فراموش شده ست
پای هر حادثه صد سرو تناور خفته ست
در دل باغچه آهنگ هزاران باقی ست
سروده: الهام عمومی- خمینی شهر
منبع: کتاب زخم سیب (مجموعه اشعار برگزیده پانزدهمین کنگره سراسری شعر دفاع مقدس)، حسین اسرافیلی، نشر صریر
نظر شما