درد دل من
سهشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۰
جانم را او داد و سپس با فرمان او بود كه روحي در كالبدم دميده شد و در جهان هستي زندگيام را شروع كردم.
جانباز؛
ج: جانم را او داد و سپس با فرمان او بود كه روحي در كالبدم دميده شد و در جهان هستي زندگيام را شروع كردم.
ا: آفرينندهاي مهربان كه در مقام مراحل زندگي مرا امتحانهاي مختلف ميكند.
ن : نايب امام زمان (عج) را در زمان خود ديدم و به او عشق ورزيدم و سخنش را به جان و دل خريدم.
ب : با فرمان خدايي و حكم ولايت فقيه به جهاد رفتم و خود را آماده رزم با كفار نمودم.
ا : آشنا بودم كه در راه اين جهاد بايد سختيها و مشكلات فراواني را تحمل كنم تا بتوانم اسلام ناب محمدي را زنده كنيم.
ز : زحمات رهبرم را نميگذارم از بين برود، تا پرچم اسلام ناب محمدي توسط حضرت مهدي (عج) در جهان به اهتزاز در آيد.
آيا با اين وجود كه از بند بند (جانباز) اينگونه گوهر ميرويد كه هم از اطاعت الله و ولايت الله است، من بايد در اين مقطع كنوني اسوه مقاومت باشم؟! يا در اين مكان و بلاد كفر تاثيرات فساد و فحشا و ديگر خرابيهاي جامعه غرب مرا در برگيرد و بس باشد كه به خود آييم و بدانيم كه از كجا آمدهايم، در كجاييم،و به كجا خواهيم رفت و ياد شهيدانمان را زنده نگه داريم كه گفتند: «نماز اول وقت (جماعت بهتر است) قرآن بخوانيد و زيارت عاشورا فراموش نشود».
و شما اي عزيزي كه خود را خدمتگزار جانبازان ميدانيد آيا در اين مقطع فكر نمودهايد كه در برابر متواضعترين فرد عالم هستي ايستادهاي در خدمت ايشان هستي و هر گونه خدمت به او حسنات بيشمار و هر گونه كوتاهي براي او، عذاب دوزخ را به همراه خواهد داشت.
من و شما از باب امر به معرف و نهي از منكر به خود آييم، تا خداي نخواسته مديون خون شهدا و زجر و درد جانبازانمان نباشيم.
حميدرضا مدني قمصري
نظر شما