جنگ ما زمانی تمام می شود که هیچ استعمارگر و ظالمی نباشد
همانطور که می بینید این انقلابی نیست که تنها در ایران جا گیرد. این انقلابی است که به کشورهای دیگر خواهد رسید. ابرقدرتها سعی کردند قبل از این که به لب مرزها برسد و پای آن از ایران خارج شود جلوی آن را بگیرند.
این فکر یکسری توطئه های داخلی از طریق گروهک ها داشت که چه کارهایی نکردند. قسمتی از کار حزب توده را بیان میکند. توطئه های بسیاری بود که فرصت بیان آن نیست. یکی از توطئه هایی که اولین روزهای انقلاب رخ داد زمانی بود که رژیم سقوط کرد و ساواک از بین رفته بود، برای از بین بردن این انقلاب 12 تن TNT در اتا قهای این سازمان جا داده بودند.
این مملکت الهی بود و فنری که زده بودند از کار افتاده بود والا منفجر میشد و انفجارش تا جنوب تهران هم میرسید.
این یکی از توطئه های آنها بود. این انقلاب بزر گتر از آن چیزی است که آنها تصور می کردند. توانستند با قدرت هایی که داشتند تحریم اقتصادی کنند. ملت با ایثار این توطئه را نیز از بین بردند. یک فکری که هنوز در خیال ابرقدرتها وجود دارد این است که گمان می کنند با ارتش یا دولت روبرو هستند. نمی دانند دولت و ارتش ایران 36 میلیونی است. اگر بخواهند بلایی بر سر این دولت و این ارتش بیاورند باید 36 میلیون را از بین ببرند. این مسئله نمی تواند در ذهن ابرقدرتها جا افتد.
بهترین توطئه برای از بین بردن انقلاب تقسیم کردن کشور بود. این روشی بود که آمریکا در نظر داشت اجرا کند. به همین ترتیب پیش میرفت تا تحریم اقتصادی را تنگ تر کند. به چه طریقی؟ اگر چند شهر گرفته شود مردم شهرهای اشغال شده مجبور هستند به شهرهای دیگر بروند و این مسئله ضربات اقتصادی وارد میکند. خرج روزانه جنگ نیز بیش از 100 میلیون است. به خصوص در زمان عملیات ها چنین است.
الان 35 ماه این جنگ به این ترتیب ادامه دارد و روز به روز از نظر نظامی و فرهنگی و اقتصادی پیشرفت می کنیم و به لطف خدا برعکس پیش بینی آمریکا شد. عراق در موقعیتی به ما حمله کرد هر چند برنامه ریزی از طرف قدرتهایی همچون آمریکا بود، سرمایه ای به اندازه 20 درصد سرمایه در اوایل جنگ گذاشتند و برنامه ریزی در عراق کردند.
در موقعیتی وارد خاک ما شدند که ما مشغول بازسازی خرابی های رژیم گذشته بودیم و به آن صورت در ارتش و سپاه آمادگی نداشتیم. در کردستان و خوزستان قدری جنگ داخلی بود. نمیتوانستند روی خط پدافندی که 1700 کیلومتر می شود کار کنند.
وزیر نیروهای دفاعی ما اذعان داشت مشغول بازسازی خرابی های رژیم گذشته از نظر اقتصادی بودیم. بنابراین ابرقدرتها به این نتیجه رسیدند بهترین موقعیت برای ضربه زدن به این ایران است. تمام مسائل را می دانستند و واقعاً کسی در مقابل آنها وجود نداشت.
منطقه جنوب که باید چند لشگر میداشت الان تیم حضور داشت. قدرتها با این وضعیت وارد ایران شدند و با اطمینان کامل جنگ را دست محکم ترین و پرقدرتترین ارتش یعنی عراق دادند. از نظر نیروی زمینی عراق خیلی قوی است و سال های قبل صدام به عنوان فرمانده عملیات منطقه غرب منصوب شده بود.
بهترین زمان بود که منابع اقتصادی ما را بگیرند. شهرهای ما را بگیرند و به این ترتیب تحریم اقتصادی را تنگ تر کنند و در نهایت از طریق ضربه اقتصادی و نظامی بتوانند راحت این کشور را اشغال کنند ولی این را نمیدانستند و هنوز نمیدانند که نه تنها این جنگ با وجود ضرباتی که زد و نیروهای بسیاری از ما گرفت، استفاده و منفعتش بیشتر بود. آنها میخواستند برای از بین بردن انقلاب استفاده کنند ولی عاملی برای پیشبرد انقلاب شد.
الان ظالمیت یکسری از کشورها از جمله امریکا، شوروی و انگلیس مشخص شده است. رژیم های منطقه هم ظالم بودن خود را نشان دادند. مظلومیت ما در اینجا مشخص شده است.
دیدگاهی که ابرقدرتها نسبت به ایران داشتند اینطور بود که ایران را دستکم میگرفتند و تنها 20 درصد سرمایه گذاشتند و توانستند وارد خاک ما شوند، الان مسئله متفاوت است.
کشورهای منطقه تاکید روی پیروزی صدام داشتند و حمایت ابرقدرتها از او میتواند در 48 ساعت به اهداف تعیین شده دست یابد.
اهداف آنها خوزستان و منابع اقتصادی ما که در خوزستان وجود داشت. به غرب کمتر توجه میشد. وضعیت در ماه اول جنگ چون مشغول بازسازی خرابی ها بودیم و کمتر توجه به مسائل داشتیم و دولتی که روی کار بود خائن بود و کمتر توجه به این مسائل داشت، خیلی موارد به نفع عراق تمام شد.
مثلاً عراق نمیتوانست آبادان را محاصره کند ولی بنی صدر دستور عق بنشینی داده بود. در نتیجه عراق جلو آمد و آبادان را محاصره کردند. یکسری کارها یا از سوی دولت موقت یا از سوی رئیس جمهور خائن انجام میشد. به این صورت از دو طرف هماهنگ شده بود تا صدام راحت تا منطقه ای که میخواست وارد شود. جلوی او باز بود و راحت میتوانست به نقطه موردنظر خود که بهبهان بود برسند.
راحت می توانستند پیش آیند چون کسی جلوی آنها نبود. به لطف خدا ما زودتر به فکر بسیج و جنگ افتادیم. از مسائل داخلی به سمت مسائل خارجی، مسئله مرزها و ابرقدرتها و نظر آنها درباره انقلاب اسلامی بیفتیم. حواس ما بیشتر سمت این مسائل جمع شد. با این وضعیت عراق به ایران حمله کرد. فقط ایثارگرانی از مردم توانستند جلوی این ارتش عراق را بگیرند.
نمونه های زیادی وجود دارد. در 6 ماهه اول جنگ فقط حالت تدافعی داشتیم. 12 لشگر عراق با بهترین تجهیزات و بهترین امکانات حمله کرده است و حداقل با 12 لشگر باید جلوی آنها را گرفت. آن چند لشگری که در جنوب سرمایه گذاشته بود و جلو آمده بود و برخی 70 کیلومتر جلو آمده بود و طبق اذعان یکی از فرماندهان عراقی که اسیر شده بود، از منطقه فکه تا دزفول که بیش از 70 کیلومتر است، جلو آمده بود. اذعان داشت تا اندازه ای جلو رفتیم که پایگاه وحدتی را با چشم خود دیدم چون کسی جلوی آنها نبود.
از این ترسیدند که نکند ایرانی ها ما را محاصره کنند بنابراین به سرعت دستور عقب نشینی دادیم. این لطف خدا بود. در اکثر مناطق همین بود که میتوانستند پیشروی بیشتری کنند اما وحشتی که خدا در دل آنها انداخت باعث شد عقب نشینی کنند. نیروهایی در منطقه سومار داشتیم که هنگام ورود عراق به ایران از این منطقه چند روزی آنها را معطل کرده بود. منطقه کوهستانی است و یک راه بیشتر ندارد. 8 نفر از نیروهای پاسدار ما توانسته بودند یک لشگر عراق را چند روز نگه دارد.
نظری که ابرقدرتها و کشورهای منطقه و خود صدام به ما داشت مسلماً همه چیز را بر پیروزی میدانستند. وضعیت اقتصادی عراق هم با بودجه ارزی بیش از 54 میلیارد دلار بود. آن زمان بودجه ما کمتر از 6 میلیارد دلار بود. به علت این که سرمای ههای ما را رژیم قبل برده بودند یا به کشورهای دیگر برده بودند یا به بانک های خارجی انتقال داده بودند.
آن زمان بودجه ما 6 میلیارد دلار بود و مسئولین با این بودجه کشور را اداره میکردند و بودجه عراق بیش از 54 میلیارد دلار با توجه به تفاوت جمعیتی بود. وضعیت اقتصادی عراق این چنین بود. وضعیت کشور عراق هم در سطح بالایی بود.
در 6 ماه اول جنگ وضعیت اقتصادی عراق قدری پائین آمد و برای ما هم به یک میلیارد دلار رسید. زمانی بود که شهید رجائی از ملت درخواست کردند پو لهای خود را در بانک ها قرار دهند. در این وضعیت جنگ را ادامه دادیم. ایثارگری ملت حزب الله توانست وضعیت اقتصادی را بهبود بخشد.
این وضعیت نشان دهنده بدترین موقعیت کشور چه از نظر اقتصادی و چه از نظر نظامی و تحریم اقتصادی بود. با این وضعیت توانستند جنگ را نگه دارند طوری که عراق نتواند پیش آید. بعد از 6 ماه وضعیت 180 درجه فرق کرد. به این ترتیب تهاجم ها شروع شد و محاصره آبادان شکسته شد.
صحبت اصلی ما از اینجا به بعد است. وضعیتی که امریکا و شوروی و دیگر کشورها نسبت به ایران داشتند و کمتر به این مسئله توجه داشتند، با هر عملیات این نظر متفاوت میشد. تمام سیاست های کشورهای منطقه در جبهه های ما تعیین میشد. با یک عملیات ما سیاست آنها نسبت به صدام و دیگر کشورها متفاوت میشد.
آن زمان اگر آمریکا و شوروی 20 درصد سرمایه برای از بین بردن انقلاب گذاشتند امروزه چیزی در حد دو برابر آن است. الان کمک های امریکا و شوروی که مستقیم و غیرمستقیم است حدود 90 درصد است. دخالت شوروی در اوایل جنگ در عراق به چه ترتیب بود فقط تانک های خیلی قدیمی را که معمولاً به کشورهای تحت استعمار خود میدادند. تانکهای مدرن را برای جنگهای مستقیم خود نگه میداشتند.
الان شوروی بهترین موشکها و آخرین مدل موشکی زمین به زمین که برد 700 متر دارد را در اختیار عراق قرار داده اند. آخرین مدل تانک خود را در اختیار عراق قرار داده اند. از نظر امکانات چنین است. اگر اول جنگ تجهیزات را میداد و پول آن را از عربستان میگرفت، الان زوری به عراق میدهد تا بجنگد.
یک موشک نُه متری که 250 کیلومتر برد آن بود به اندازه یک عملیات مسلم بن عقیل خرج داشت. حال در نظر بگیرید در یک روز بتواند 6 موشک پرتاب کند چه خرج هنگفتی دارد و از کجا تامین میشود! وضعیت داخلی شوروی به این ترتیب بود که اگر آن زمان اهمیتی به مرز ما نمیداد و میگفت عراق حمله کند و تقسیم بندی شود، بنابراین در مرزهای شمالی ما یک لشگر در نظر گرفته بودیم.
الان با ترس و وحشتی که در دل آنها افتاده است و با ایثارگری های امت اسلامی لشگرهای زیادی را در مرز قرار داده که مبادا ما به شوروی حمله کنیم. بارها شده ناخنک زده و حسابی جواب گرفته است. این چیزی است که شوروی در آن وضعیت قرار گرفته است.
اگر آن زمان ده کیلومتر جلو میرفتیم، الان اگر یک کیلومتر جلو برویم برابر با 40 کیلومتر آن زمان است چون عراق مجهز به مدرن ترین تجهیزات و بیشترن سلاح های امریکا و شوروی است. مستقیم در جنگ حضور دارند. در آخرین عملیات ژنرال های امریکایی مستقیماً دخالت داشتند. در اکثر عملیات ها اسنادی به دست آمده که ضعف ها را ابرقدرتها میگرفتند و به عراق میدانند تا اصلاح کند. به این ترتیب کار میکنند. نظر شوروی بر ایران به این ترتیب است که با 90 درصد قدرت خود در اینجا کار میکند.
آخرین قدرت خود چه از نظر تجهیزات چه از نظر نیرو و چه از نظر آخرین مدل موشکی را در اختیار عراق قرار داده است. آمریکا از ابتدا پشتیبانی اقتصادی برای عراق داشت و کنترل کردن جنگها و تاکتیک کل جنگ عراق دست آمریکا است. تمام این اسناد نظامی که ارتش در جنگیدن بکار میبرد زیرنظر سران نظامی آمریکا است و مستقیم در جنگ حضور دارند.
مثلاً فرانسه غیر از امکانات و تجهیزات و موشکهای مختلف و مدرن در اختیار عراق گذاشته است، توانسته استحکامات عراق را تقویت کند. عرض 800 متری را مین گذاری کرده اند. هر مین چقدر خرج دارد و این وسعت مین گذاری چقدر هزینه برده است. سیم خاردار یا جاده سازی ها مستقیم زیرنظر شرکت های فرانسوی است. عراق در این زمینه هیچ نقشی ندارد. این فعالیت و حمایتی است که فرانسه نسبت به عراق انجام میدهد.
دیگر کشورها هم به این صورت است. یعنی اگر ما عملیاتی در جنگ انجام میدهیم مستقیم با این کشورها طرف هستیم. کمتر کشوری دیده میشود که کمکی به عراق نکند.
وضعیت کشورهای منطقه به این صورت است که قبل از عملیات نظرشان 100 درصد سمت صدام بود تا عملیات بیتالمقدس که نظرشان قدری برگشت.
به جایی رسید که بعد از تصور خونی نشهر برادران به تهران رفته بودند و خبر رسید هواپیمای عربستانی در فرودگاه نشسته است و علت را جویا شدند که فهمیدند این هواپیما پر پول از عربستان است که 25 میلیارد دلار بود که ضرر ایران را جبران کند. به این منظور که ایران هیئتی به عربستان بفرستد تا صلحی با عربستان انجام دهند. امام (ره) سریعاً
دستور دادند که آنها را بیرون کنیم و ما چنین کردیم. کشور کوچک کویت بازسازی خونین شهر را برعهده گرفته بود و گفته بود هر چه خسارت و ضربه دیده است را برعهده میگیرد. امام (ره) دستور دادند به اینها اهمیت ندهید. کمکی که به صدام میکنند فشاری است که پشت رژیم های منطقه است. این چیزی غیر از فشار نیست. خودشان میدانند اگر پای ما به کشور عراق برسد نه تنها باعث سقوط صدام میشود، نه تنها باعث سقوط رژیم های منطقه میشود بلکه ضربه های زیاد و بزرگی به آمریکا، شوروی و دیگر ابرقدرتها وارد خواهد شد.
به این ترتیب که منافع غرب و شرق در کشورهای منطقه است. عربستان روزانه میزان زیادی نفت به آمریکا صادر میکند. اگر آن رژیم ها از بین برود تمام شرک تهای آمریکا ورشکست میشوند و خسار تها را روزانه متقبل خواهند شد. محکم پشت صدام را گرفته اند و اطمینان دارند صدام سقوط میکند ولی حمایت را ادامه میدهند که یک روز هم یک روز است، تا جایی که امکان دارد میخواهند او را نگه دارند.
عملیا تها که انجام میشد اصولاً چیزی وجود نداشت که روی آن کار کنیم. بیشتر آیه «وجعلنا» را میخواندند و 40 کیلومتر پشت جبهه دشمن حرکت می کردند و میتوانستند بهترین عملیات ها را انجام دهند. اکثر عملیات ها چنین بود. آخرین عملیا ت تدبیر و فکر بکار گرفته شد و اصل آن وجعلنا است. میخوانیم و حرکت میکنیم و مسلماً پیروز میشوند. خود آنها هم نمیدانند چطور اقدام میکنیم. در عملیات والفجر دو و سه در منطقه والفجر دو بعد از این که خبرنگاران خارجی را گفتند به آنجا برای فیلمبرداری بیایند. در بین این خبرنگاران ژنرال آمریکایی بود که در پوشش خبرنگار وارد شده بود تا منطقه را ببیند. در پائین ارتفاع 2500 کیلومتر ایستاده بود و 20 دقیقه خیره شده بود که شما از چه تاکتیکی استفاده کردید و بالای این ارتفاع رفتید. هر چه توضیح دادیم قبول نکرد. میگفت من هر چه فکر میکنم میبینم امکان ندارد یک نفر آدم بتواند به آنجا برود حتی در شرایطی که جنگ نباشد.
یکی از برادران پاسدار گفت این تاکتیکی است که شماها با تمام علم خود نمیتوانید عملی کنید. گفت چه تاکتیکی است؟ گفتیم الله اکبر است. یک الله اکبر ما را بالا میکشد.
این بنده خدا باز هم قانع نشده بود. کلاً تاکتیک این است که در تمام عملیات ها استفاده میکنیم.
این یک قسمت بود که با این وضعیت وارد عمل شدیم. وضعیت بعدی ما این بود که تمام عملیات های ما را عراق می دانسته است. از فتح المبین تا بیت المقدس را میدانسته، این که کجا قرار است عملیات شود، چه زمانی قرار است عملیات شود را میدانسته است. با نفوذی که در سیستم داشتند این اطلاعات را کسب میکردند. این اطلاعات را مستقیم به حزب توده گزارش میداد و او به عراق گزارش میداده است.
خداوند لطف داشته که با وجود اطلاع عراق از عملیات های ما پیروزی از آن ما بود. در اکثر عملیات ها آن چیزی که عملیات ها را پیش میبرد امدادهای غیبی است. یک نمونه را بیان میکنم تا بدانید همانطور که خداوند در قرآن وعده داد که شما حرکت کنید و من شما را یاری میکنم، چگونه رخ میدهد.
در عملیات مسلم بن عقیل برادرانی که حضور داشتند باید دو نردبان بر روی صخر های گذاشته شود تا از آن بالا بروند.
عراقی ها کافی بود این نردبان را هل دهند تا کسی نتواند بالا بیاید. تمام نیروها را در زیر صخره ها با نارنجک و تیر میتوانستند از بین ببرند. خیلی کارها میتوانستند انجام دهند چون خودشان بالا بودند و بچه های ما پائین بودند.
اولین جایی که احتمال درگیری شدید دادند و احتمال سقوط آن میرفت همین جا بود. یکی از افسران عراقی که اسیر شده بود گفته بود ما ایرانی آنجا ندیدیم. شب عملیات در زیر نور منور دیدیم در تمام تپه ها و صخره ها پر از سیل نیرو بود.
همه با لباس سفید و با فانوسی در دست بالا می آمدند. همه جا پر از آدم بود. هر چه تیر می انداختیم به آنها نمیخورد و جلو می آمدند. تا انداز های جلو آمدند که یکسری از نیروهای ما دست های خود را بالا بردند و یکسری هم فرار کردند. بچه های ما که بالا می آیند میبینند عراقی ها دست های خود را بالا گرفته اند و ایستاده اند.
در هر صورت این کمکی بود که خداوند به نیروهای ما کرد. اگر کوچک ترین قدمی در این راه برداشته شود خداوند بسیار کمک خواهد کرد. اگر بخواهیم امدادها را در مقابل این توطئه ها بنویسیم کتا بهای بسیاری خواهد شد.
در آخرین عملیات یکی از گردان های ما که وارد عمل شدند گم شدند. این که 400 نفر یکباره گم شود شوخی نیست.
در حالی که راه بلد داشتند و بچه ها به منطقه مسلط بودند ولی گم شدند. بی سیم ها قطع شده بود و کسی نمیدانست اینها کجا هستند. تا صبح بچه ها بسیج شدند این گردان را پیدا کنند. نزدیک صبح صدای بی سیم اینها آمد که آدرس محل خود را گفتند.
خودبه خود جایی در پشت دشمن رفته بودند. در نقطه ای که تنگه بود، باید با چند نیرو درگیر میشدند تا به تنگه برسند. این گردان خودبه خود به پشت این تنگه هدایت شده بودند. اینها را چه کسی برده بود کسی سردرنیاورد. این شوخی نبود و چنین اتفاقی افتاده بود. پشت دشمن رفتند و آن مسیر را بستند که باعث پیروزی برادران هم شد. این از امدادهای بزرگی است که خداوند در حق ما گرده است.
با در نظر داشتن موقعیت فعلی کشورمان باید چه نقشی ایفا کنیم؟ باید همان نقش ابتدای جنگ را داشته باشیم یا مسئولیت دیگری داریم. اگر یک قطره خون از ملت حزب الله در راه خداوند ریخته شود و یک شهید بیفتد مسئولیت آن برگردن باقی افراد میافتد. هر چه شهید شوند مسئولیت آنها به گردن ما است.
الان وضعیت فعلی کشور ما با وضعیت ابتدای جنگ تفاوت بسیاری دارد. قاتل کشورهای غرب و شرق کشوری غیر از ایران نیست. این را دقیقاً درک کرده اند و به سادگی از این مسئله عبور نمیکنند. خداوند به ما کمک میکند به شرطی که پشتکار داشته باشیم و آن چیزهایی که انقلاب از ما میخواهد انجام دهیم.
مثلاً حکمی به ما میدهند که 6 ماه باید به جبهه بروید و بقیه مسئولیت شما در تهران است. حکم انقلاب این است تا زمانی که جبهه به شما نیاز داشت به جبهه میروید. این حکم را باید عملی کنیم. اگر اوایل انقلاب 2 ساعت برای انقلاب کار میکردیم الان چندین برابر شده است. این بایددر زندگی ما مورد توجه باشد که مسئولیتی که بر عهده ما است چقدر است.
شهدای بسیاری برای انقلاب و برای خدا از بین ما رفتند و به آن چیزی که میخواستند رسیدند و با خون خود اثرات بسیاری گذاشتند . شوروی 4 میلیون ارتش دارد. با این 190 لشگر خود جرات داشت به ایران حمله کرده بود. اگر میدانست در حمله به ایران پیروز میشود تا کنون حمله کرده بود. وحشت به دل آنها افتاده است. ما اعتقاد داریم که خداوند وعده داده دل دشمنان شما را خالی میکنیم و وحشت در دل آنها ایجاد میکنیم. این اگر میتوانست و با این ارتش چنین امکانی داشت حتماً حمله میکرد. الان مانور در کشورهای مختلف برگزار میکند و این به دلیل وحشتی است که در دل آنها افتاده است.
الان در کشورهای منطقه و کشورهایی که زیر استعمار شرق و غرب هستند وضعیت خوبی ندارند. مثلاً پاکستان که در راس آن فردی 100 درصد امریکایی است و ابتدا چطور بود و الان تمام شهرهای آن پر از نظامی آمریکایی است.
با سقوط صدام ا نشاالله رژیم های دیکتاتوری آن کشورها هم سقوط خواهد کرد. کشوری که 100 درصد امریکایی است علیه امریکا نمیتواند شعار دهد. کشوری که 100 درصد اسرائیلی است نمیتواند علیه آن کشور شعار دهد. الان در کشورهای کوچک نین اتفاقی رخ داده و به همین دلیل مانورهای مختلف در کشور برگزار میکنند تا مردم را بترسانند.
کشورهایی همچون امریکا و شوروی نیاز دارند حرکات عجیبی هم چون بمباران لبنان را انجام دهند تا وحشت در دل مردم اندازد. این حرکاتی است که آنها را در منطقه نگه داشته است. کسانی که تاکنون پشت انقلاب و رزمندگان بودند با شرکت در این مانور باید پشتیبانی خود را نشان دهند. صلح برای ما موقعی معنی دارد که هیچ ستمکاری در زمین نباشد.
این شعاری است که در قلب و دل ما جا گرفته است. ما با شرکت خودمان در این طرح ارتش 20 میلیونی میگوییم امریکا و شوروی نمیتوانند با ما بجنگند. یک نفر ما واقعاً با 50 نفر مقابله کرده است. خدا شاهد است که چنین اتفاقی افتاده است. با تشکیل ارتش 20 میلیونی تمام ابرقدرتها سرجای خود خواهند نشست.
وضعیت صدام این چنین است که با از دست دادن تلفات بیش از 200 هزار اسیر، کشته، معلول و مجروح نیروهای با کیفیت خود را از دست داده است. بهترین گروه ها را از دست داده است. در یک شب از عملیات ها که 5- 4 مرحله انجام شد در یک مرحله آن 25 نفر از سران نظامی آن اعدام شدند. کمتر نیروی باکیفیت در عراق وجود دارد.
تمام لشگرها و تیپ ها از کارگران و کارمندان تشکیل شده است که ز نها جایگزین این کارمندان شدند و مردها برای 4 سال وارد جبه هها شدند. وضعیت اقتصادی عراق به این ترتیب است که بودجه کشور آن کمتر از 8 میلیارد دلار است.
54 میلیارد دلار کجا و 8 میلیارد دلار کجا؟! عراق از این نظر ضرر بسیاری داشت.
بدهی بسیار بالا آورد و شرک تهای بسیاری در عراق تعطیل شدند. الان وضعیت عراق به این صورت است که یک قسمت به دست ترکیه است. ترکیه برای حفاظت از نفت آن آمده است. بیشتر جنبه نظامی و انتظامی در شمال عراق دارد. قسمت زیادی را کشور مصر گرفته و باقی دست اردن است. در مرزهای عراق الان نیرویی به نام نیروی عراقی وجود ندارد.
فشار کنونی آن برای ابرقدرتها است و عراق از خود هیچ چیزی ندارد. میدانند اگر رژیم عراق سقوط کند اگر ما هم وارد کشور عراق نشویم مردم عراق بلند می شوند و با پشتیبانی که میشوند رژیم را از بین میبرند. اگر چنین شود سقوط صدام 100 درصد است.
فقط به علت یکسری از دلایل که ممنوعیت امنیتی دارد و نمیتوانم بیان کنم، اجازه میدهیم تلفات بیشتری از عراق گرفته شود و ضربه های اقتصادی بیشتری وارد شود و از نظر ارتش و بسیج ضربه خورد تا اگر وارد عراق شدیم مسئله ایبرای ما ایجاد نکند.
مسئله اقتصادی عراق باید تنگ تر شود و ابرقدرتها از او ناامید شوند. دیدید فرانسه با بدهکاری که عراق به فرانسه دارد به چه نسبتی عقب افتاده است. این وضعیت داخلی عراق است که وضعیت ما نسبت به 6 ماه اول جنگ که تیپ و لشگر نداشتیم، بهتر شده است. لشگر و تیپ های بسیاری تشکیل شده است و روزبهروز بیشتر میشود.
با از بین بردن رژیم صدام جنگ ما تمام نمیشود. به قول آیت الله رفسنجانی ما به جایی حمله نکردیم و حمله هم نمیکنیم اما 100 درصد سراغ ما خواهند آمد. مانع هایی جلوی ما خواهد آمد که مجبور به درگیری با آنها خواهیم
شد. جنگ ما زمانی تمام میشود که هیچ استعمارگر و ظالمی نباشد تا ظهور آقا امام زمان (عج) نزدیک شود.
ضرباتی که عراق در این اواخر خورده است که اگر دو الی سه عملیات همانند والفجر دو و سه شود یک ضرباتی میخورد که قادر خواهیم بود به هر شهر عراق وارد شویم. فکر میکنم بعد از ضرباتی که میخورد چیزی از ارتش عراق که الان ارتش ضعیفی است باقی نماند.
برخی اقداماتی که ارتش عراق انجام داد بیشتر برای خنده خوب است. مثلا نام یکی از گردان های ارتش خود را شهادت گذاشته بود. با الله اکبر به نیروهای ما حمله میکردند. بعثی ترین نیروها را به نام گردان شهادت جدا کرده بود تا پیشروی کنند. قدری پیشروی کردند ولی وقتی بچه ها اینها را دیدند و شروع به تیراندازی کردند ابتدا الله اکبر گفتند، بعد به گریه و زاری افتادند. یک ربع نکشید که صدای التماس آنها بلند شد. چند تنی اسیر شدند و بیشتر کشته و باقی توانستند فرار کنند.
صدام میخواست با این آموز شها به نیروهای خود به اهداف خود دست یابد. وضعیت جنگی ما چنین است. ما قادر هستیم با بسیجی که از سوی سپاه شده است و با منظم شدن و تشکل پیدا کردن ارتش و روبراه شدن ارتش قادر هستیم چند روز یک بار عملیاتی همانند والفجر دو و سه انجام دهیم. این عملیات ها پی درپی و نزدیک خواهد بود.
اگر قدری عقب و جلو میشود بستگی به موقعیت ها دارد. بیشتر به این مسائل بستگی دارد. بد نیست در قسمت آخر بخشی از نقشه حزب توده را در جنگ بیان کنم. یکی از نقشه ها همین بود که اخبار را بالاترین فرد میگرفته با نقشه به روسیه و عراق میداده است.
افرادی که جاسوسی میکردند بعد از دخالت مستقیم در امر جنگ دستگیر شدند. با لطف خدا دست اینها رو شد و دستگیر شدند. احسان تبری خائن زمانی که دستگیر شد، هنوز متوجه نشده بود مسئله انقلاب چیست. تحلیل هایی که نسبت به انقلاب داشتند همان تحلیل های وطن دوستی و منیت بود. به اسم اسلام نمیشناختند. تا سه روز بعد از دستگیری حرف نمیزد و میگفت با امام (ره) تماس بگیرید که من را اشتباه دستگیر کردید.
موقیعتی بود که کیانوری درباره این فرد همه چیز را بیان کرده بود ولی خودش حرفی نمیزد. روز چهارم یکی از برادران مسئول که بازجو بود پیش خود چیزی میگفت ، دوستان میپرسند چه چیزی میگوید. گفت حمد و سوره میخوانم. همان حمد و سوره باعث شد روز چهارم این خائن به حرف آید.
اینها مسائل کوچکی نیست. اینها ما را در عملیات ها و جنگها نجات داده است. مسائلی که جنگ را پیش میبرد معنویت و پشتوانه اسلامی ملت است. وضعیتی که کشور در آن قرار دارد قفسی است که از دورتادور به آن فشار وارد میکنند. تنها راه این است که از نظر اقتصادی و نظامی و اجتماعی و کار فعال شویم. روزبهروز خود را فعال تر کنیم و مسئله جبهه ها را فراموش نکنیم.
جنگ تعیین کننده سرنوشت انقلاب است. اگر در جنگ پیروزی داشته باشیم همه چیز روبه راه است. هم ما و هم شما و هم امام زمان خوشحال هستیم. هم نظر کشورهای منطق ه نسبت به عراق عوض میشود. اگر عملیا تها با پشتوانه عظیم شما باشد عراق از میان برداشته میشود و با سقوط عراق ت کتک رژیم های منطقه سقوط خواهد کرد.
صلح موقعی برای ما معنی پیدا میکند که هیچ ستمکاری نباشد، جنگ جنگ تا پیروزی را فراموش نکنیم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 152