نگاه کوتاهی بر زندگی یکی از تکاوران شهید نیروی دریایی
![نگاه کوتاهی بر زندگی یکی از تکاوران شهید نیروی دریایی نگاه کوتاهی بر زندگی یکی از تکاوران شهید نیروی دریایی](/files/fa/news/1397/6/5/279855_168.jpg)
در تمام جبهههای مناطق جنوب (اندیمشک، اهواز، خرمشهر، اروند رود، آبادان و غیره) که شرکت داشت، مسئول خمپاره زن 106 بود اما ژ-س داشت. شهید کریمی به خاطر انجام وظایف شرعی و ناموسی خود و برای دفاع از وطن، مرتبا در جبهه بود و مجموعا سه سال و نیم خدمت کرد. او یکبار از ناحیه پا دچار مجروحیت شد. زخم عمقی نبود اما دیگر رمقی برای شهید نگذاشته بود و او با تنی بیحس و رنگ پریده به منزل برگشت و پس از بهبودی دوباره به جبهه اعزام شد. او مدتی دوره غوّاصی در آبهای جنوب دیده و دوره چتربازی هم در شیراز دیده بود.
شهید کریمی در سال 1358 نامزد کرد و در سال 1359 درست زمانی که میخواست با همسرش به ماه عسل برود، خبر داد که یک ماموریت فوری پیش آمده و باید هرچه سریعتر خود را به پادگان برساند. از آن پس او به جبهه رفت و مدام در ماموریتها شرکت داشت.
پس از گذشت سه سال از ازدواجش، خداوند دختری به نام پریسا
به او و همسرش هدیه کرد. در سال 1362 بود که به ماموریت رفت و از محل خدمت با
خانوادهاش تماس گرفت که خانهای را در تهران کرایه کرده است، اسبابها را منتقل
کنید. قرار بود در هفته اول اسفند به تهران بیاید و به خانوادهاش سر بزند که نشد،
دوباره تماس گرفت و گفت برای ایام عید میآید و خانواده چارهای جز صبر کردن نداشت
تا اینکه در بیستوششم اسفند سال 1362 خبر شهادتش را آوردند و فردای آن روز در
بهشت زهرای تهران قطعه 27 تشییع شد. او در اثر ترکش خمپاره به ناحیه گلو در خرمشهر
به شهادت رسید.
![نگاه کوتاهی بر زندگی یکی از تکاوران شهید نیروی دریایی نگاه کوتاهی بر زندگی یکی از تکاوران شهید نیروی دریایی](/files/fa/news/1397/6/5/279856_858.jpg)
پدر این شهید بزرگوار درباره خصوصیات اخلاقی او تعریف میکند: جعفر بسیار آرام و متین بود و با دیگران رفتاری خوب داشت. او به دیگران احترام میگذاشت و مردم دوست بود و تا جاییکه میتوانست به نیازمندان کمک میکرد. زندگی زناشویی نسبتا آرامی داشت و بسیار دغدغه دختر کوچکش را داشت. ایمان جعفر قوی بود و معتقد بود؛ مردن حق است.
سابقه مبارزاتی او در دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب، فعالانه عمل کرد. شهید ارتشی و محل خدمتش شهر منجیل بود، یک روز به او خبر دادند؛ مردم شهر رشت راهپیمایی و تظاهرات میکنند. همه نیروها به شهر رفتند و رهبری گروهی که مردم را تحریک به تظاهرات کرده بودند را گرفتند و به او گفتند به مردم اعلام کن که متفرق شوند، زیرا ما دستور تیراندازی داریم اما ما نیز با شما هستیم.