خدايا اين آخرين وصيتنامه ام باشد
نوید شاهد: سردار شهید اسماعیل صادقی در سال 1336 در روستای بیدهند قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی در زادگاهش به پایان برد. سپس به همراه برادر، عازم شهر قم شد و مدتی در مغازه پدر به کار فروش میوه پرداخت.
وی در سال های آغاز نهضت و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به خیل عظیم مبارازن و مردم انقلابی پیوست.
او خود در این باره می گوید: «زمان شروع انقلاب، کارمان تکثیر نوارهای امام بود. وقتی نوار می آمد ما مرتب آن را تکثیر می کردیم. بعد، مدرسین حوزه علمیه قم آن ها در سراسر کشور پخش می کردند.»
شهید صادقی در سال های مبارزات، چندین بار دستگیر و زندانی شد و به دفعات مورد شکنجه و ضرب و شتم مأموران ستمشاهی قرار گرفت؛ اما هر بار پس از آزادی از زندان به صورت فعال تری وارد مبارزات می شد.
شهید اسماعیل صادقی در قم مسئولیت تنظیم سیستم صوتی بیت شریف حضرت امام (ره) بود. بعد از پیروزی انقلاب، ابتدا به عضویت کمیته درآمد و سپس وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه ها شتافت. وی از بنیانگذاران لشگر 17 علی بن ابی طالب (ع) بود که تا لحظه شهادت مسئولیت ستاد این لشگر ر ا بر عهده داشت.
اسماعیل صادقی در سال 1359 ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نام های محمد و حسین از او به یادگار مانده است. او سرانجام در عملیات بدر مجروح شد و دراثر همین جراحت در 1364/12/25به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
بخشی از وصیت نامه شهید اسماعیل صادقی :
خدايا تو مي داني در وجودم چه مي گذرد . خدايا تو مي داني دارم منفجر مي شوم. ديگر نمي توانم پرواز ياران به سوي تو را ببينم و خود در اين پرواز شريك نباشم . خدايا التماس مي كنم. ديگر خجالت مي كشم به شهر برگردم و جل و خانواد ة شهدا و مفقودين و اسرا و مجروحين و معلولين سرم را بلند كنم . خدايا احساس مي كنم اين بار عاشق شده باشم. تا به حال شايد عاشق خوبي نبوده ام، ولي خوب شدم . خودت كمكم كن . خدايا من عاشقم . من درونم شعله ور از عشق توست، كمكم كن تا زنده هستم در جبهه بمانم و به پشت جبهه برنگردم.
خدايا اين سومين وصيتنامه ام است كه دارم مي نويسم . خجالت مي كشم از شهد ا. طوري نشود كه باز مجدداً ناگزير بشوم وصيتنامه اي بنويسم. خدايا اين آخرين وصيتنامه ام باشد.
منابع:
اسناد موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران
کتاب سرو های سرخ