شهید املاکی به روایت سردار شهید همدانی
نوید شاهد، در عبور از نهرخیم وارد جزیره شدند به خصوص دو لشکری که در سمت چپ و راست ما بودند و با مشکل مواجه شده بودند به حسین مأموریت دادیم خط را بشکنید. از نهر بگذرید و وارد جزیره بشوید. بعد دو تیپ بعدی پشت سر شما خواهند آمد. حسین اولین کاری که کرد، فرمانده گردانها و مسئول شناسایی ها را جمع کرد و کمتر از سه دقیقه با همه صحبت کردند و تذکرات لازم را دادند. آنچه حسین عمل می کرد آین های بود و الگویی بود و راهنمایی بود برای تمام کسانی که با حسین مواجه بودند.
از کار خسته نمی شد، عاشق بود. حتی در یک فاصله زمانی بین عملیات که برای بازسازی بود، قبل از دیدار با پدر و مادرش به دیدار خانواده های شهداء می رفت که در آن عملیات شهید شده بودند و از مجروحین در بیمارستان عیادت می کرد و بعد نزد خانواده اش می رفت.
نیمه های شب
بود. با یکی، دو تا از بچه ها داخل سنگری بودیم. هوا بسیار سرد بود. از خواب بلند شدم
حسین پتویی روی دوشش انداخته بود و مشغول نماز شب بود. کسی که در طول روز کار کرده
بود و شب تا ساعت دوازده گزارش ارائه داده بود بعد از دو ساعت استراحت به نماز شب و
دعا برخاسته بود. چنین انسانی تا عاشق نباشد. نمی تواند این
گونه باشد.
حسین در عملیات ها در جلو صف قرار میگرفت و هر چه فرمانده گردانها خواهش میکردند که پشت سر حرکت کنید، قبول نمی کردند. ایشان در جایی قرار گرفت که انبوه آتش دشمن متمرکز شده بود. بچه ها را نوازش و بدرقه میکرد. می گفت به سمت خط عبور کنید بعضاً بچه های کوچک بسیجی را به عنوان «سردار گردان فان » خطاب میکرد (اسم گردان را میبرد) و می گفت:
«برو ماشاء ا... » این برخورد حسین، بازتابی قوی در بین رزمندگان داشت و آنها با نیروی مضاعف به میدان نبرد می رفتند. بارها در جلسات می نشستیم، وقتی از او گزارش می خواستیم چند کلمه ای بیشتر حرف نمی زد وقتی از او می خواستیم بیشتر صحبت کند. می گفت: «بچه ها زحمت کشیدند، خودشان گزارشش را می دهند. »
منبع: ماهنامه شاهد یاران شماره 149